تعیین قانون اساسی ظاهرشاه بهعنوان قانون اساسی امروز، اشتباه فاحشی است که تطبیق آن جفا به اسلام، خیانت به کشور و معامله با سرنوشت مردم است. اگر حکومت شاهی حکومت اسلامی میبود حضرت عمر با آن مخالفت نمیکرد و به پیشنهاد صحابه، پسر خود عبدالله را جایگزین خود مینمود. در قانون اساسی شاه را “غیر مسئول واجبالاحترام” توصیف کرده که این ادعای خدایی است؛ در هیچجای جهان رهبر غیر مسئول نیست و جز خدا دگر کسی چنین ادعایی هم ندارد. نظام شاهی- علیرغم کفری بودناش- نظام خونآشامی است که درآوان تولدش خون حضرت حسین نواسهی پیامبر را ریختاند.عربستان سعودی به قیمت ریختاندن خون علما، نوکری غرب، بردهگی اسرائیل و لطف نفت نظام شاهی را تطبیق میکند که ذلیلترین رهبران جهان هستند. روح کلی این قانون در مادهی ۳۵ آن تبلور یافتهاست که صراحتا با منافع علیای کشور در تکر بوده و تلاش برای هژمونی قومی را از اساسات خود دانستهاست. در قرن۲۱ حتی قبیلهیی ترین حکومت جهان-عربها و ترکها- هم نتوانستهاند با ذهنیت قبیلهیی حکومت کنند؛ امارات متحدهی عربی حکومت فدارالی را زیر پوشش سیستم شاهی تطبیق میکند که هفت قبیلهی مشهور در آن حاکماستند و بقیهی مردم نوکرِ آنها.در قانون شاهی ظاهرشاه تمام امتیازات به خانوادهی شاه منحصر بوده و همگی واجبالاحترام اند که نیل بهچنین آرزویی “خواباست و خیالاست و محالاست و جنون”تعیین قانون اساسی شاه، بهعنوان قانون اساسی افغانستان، چهارمین اشتباه طالبان در چهل روز حکومتیشان است که در هر ده روز یک اشتباه را نشان میدهد و این اوج بیبرنامهگی و عقدهگشایی است.