گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » عقــــــب نشینــــی تاکتـــــیـــــکی وبازداشــــت مصـــــلـــــــحتی!
عقــــــب نشینــــی تاکتـــــیـــــکی وبازداشــــت مصـــــلـــــــحتی!

عقــــــب نشینــــی تاکتـــــیـــــکی وبازداشــــت مصـــــلـــــــحتی!

همان طور که مستحضر شده اید داؤد لغمانی پس از آنکه در شمال خراسان زمین یا همان فاریاب که آنرا خراسان افغانی نیز می نامند شکست های سختی متحمل شد راه فرار را ترجیح داد و از راه های صعب العبورشمال در شهرتاریخی و تمدنی غزنه بحیث والی حکومت کابل منصوب گردید . هرچند جناب داؤد خان لغمانی که از قبیله جمکرانی ها وازتوابع لغمان شریف محسوب میشود  در سرزمین خراسان قدیم و فاریاب کنونی نیز در راه اختفای اغتشاشات مردم آن دیار زحمات فروانی متحمل گردید و از کاغوش وقشله نظامی که مقرولایت اش بود به مردم اطمینان میداد

اما چنین  خطبه ها و سخنرانی های در فروکش کردن احساسات و قهر مردم سلحشورآن سرزمین هیچگونه تأثیری نداشت که سرانجام مقامات امنیتی و مافیائی ارگ وی را در سرزمین تاریخی غزنه که روزگاری پایتخت سلطنت غزنویان بود و سلطان محمود غزنوی سال‌ها در آبادی و گسترش آن کوشیده بود . دردهه‌های نخست سدۀ یازدۀ میلادی غزنی مهم‌ترین کانون ادبیات پارسی نیزبود و این نتیجۀ کوشش‌های سلطان محمود غزنوی بود که انجمنی از دانشوران، فیلسوفان و شاعران را به گرد تختگاه خود گرد هم آورده‌بود درچنین سرزمینی و درقرن بیست ویکم نه در خیطه های دیگری ازافغانستان بلکه درمرکزی ازتمدن و فرهنگ داروغه ای به اسم داؤد معروف به لغمانی را حاکم شهر یا همان والی ولایت منصوب کردند .

دیری نه گذشت که برخی از جنگجویان طالبان که بیشتر شان از چهل سال بدینسو سلاح حمل میکنند و برای یک مقصد نامعلوم و مبهمی می رزمند بر تأسیسات ولایت باستانی غزنی یورش بردند و بدون جنگ و خونریزی تمامی دم ودستگاه آن شهر باستانی را بدست شمشیر زنان بی رحم واگذارگردید .تا آنجا پیشرفتند که دردفتر و دیوان شان نیز شمشیر زنان به رقص و پایکوبی پرداختند ..

درحالیکه از آسمان آتش می بارد واززمین فریاد می جوشد و هم چیزرنگ کربلا را گرفته است “ما ” بلی ” ما” و شاید همه کسانی که در شعله های بی رحم بی وطنی و بینوائی می سوزیم  در کنار پنجره تردید  ایستاده ایم و حرکت خونین تاریخ رامشاهده می کنیم وعرق شرم از پیشانی همه ما جاری است . این چندمین باری است که تاراج غزنه این شهر باستانی وتمدنی ای که روزگاری مهد فرهنگ و مدنیت های منطقه و جهان بود را تماشا می کنیم ما که این همه درگیری ها و تضاد ها و دسته بندی ها را دیده ایم اکیدأ باور پیدا کرده ایم که واقعأ افغانستان بیش ازهرزمان دیگری مظلوم گشته  است . بلی برای چندمین بار است که شهر تاریخی غزنه مهد تمدن اریائی ها وغزنویان را اغیار بدست فرزندان اش به آتش میکشند .توگویی ما در قرون قدیم ودوران باستانی بودائی ها زندگی میکنیم که دررسم و آئین بودائی ها و هندوها وقتی جسد میت را به آتش می کشند نخستین جرقه های آتش آن بدست اقارب نزدیک اش که همان فرزندان و برادران اش میباشند  روشن می گردد .درچنین هیاهوی مصنوعی و استخباراتی خبررسید که به حکم وزارت داخله افغانستان داؤد لغمانی حاکم ولایت  غزنی به اتهام همدستی و تسلیم ولایت غزنی به طالبان بازداشت و تحت بازجوئی قرار گرفته است ..

گفتیم این گونه اقدامات جزی از سناریویی کمیدیی توطئه هست که نمونه های آن را بار ها دیده ایم و شنیده ایم . باید گفت از آنجائیکه در نظام مافیایی حاکم کنونی که بر سرنوشت مردم فقیر افغانستان مستولی گردیده است دشمنان دائیمی و دوستان دائیمی وجود ندارند و روح اصلی آن از دروغ و فریب با مردم تغذیه می شود لذا میتوان خاطی و مجرم را با چند روز استراحت اجباری البته به اسم بازداشت و بازجوئی تنبیه نمود و برای مدت دیگری به بلندترین مقامات رساند . نمونه های آن با ؤفوردرافغانستان به مشاهده میرسد که امروز جلادان دیروزی تکبیر گویان و ازجمله حامیان نظام مقدس جمهوری اسلامی افغانستان محسوب می شوند .

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا