گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » یک اقلیت کوچک صاحب همه قـــدرت و ثــروت درجــهــان !
یک اقلیت کوچک صاحب  همه قـــدرت و ثــروت درجــهــان !

یک اقلیت کوچک صاحب همه قـــدرت و ثــروت درجــهــان !

یک اقلیت کوچک صاحب امتیاز که همه قدرت و ثروت جهان را در اختیار دارد همانگونه که مقدرات سیاسی،نظامی و اقتصادی دنیا را میگردانند همه ابعاد دیگر زندگی بشریت را نیز زیر نظارت و کنترول خویش در اورده اند.همانطور که چرخش اقتصادی و بازار های مالی کشور ها را اداره و کنترول مینمایند شیوه زندگی،سلیقه های زیستی و علاقمندی های اجتماعات بشری را هم سمت و سو میدهند.وقتی شاهرگهای حیاتی اقتصادی و بازار های جهان را در کنترول خویش در آورده اند باید سلیقه های زندگی،علاقمندیها،حساسیتها و مد زندگی فرهنگی انها را در موازات و تناسب کالا های تولیدی خود شکل و همسویی ببخشند.اگر فرهنگهای جوامع را با کالا های تولیدی و تجاری خویش تناسب و توافق ندهند و محصولات خود را مرغوب جلوه ندهند کارخانه های غول پیکر شان متوقف خواهند شد.خود اروپاییان اصطلاحی دارند که میگویند کارخانه به تناسب اندام مردم لباس درست نمیکنند مردم باید بدن خود را با لباسهای استاندارد متناسب

سازند.همینگونه نظامهای سیاسی کشورها را با این سیاستهای خود هماهنگ و موافق سازند تا با این استراتژی کشورهای خود را همگام و همنوا سازند.خلاصه با کالاهای تجارتی خویش شیوه زندگی و فرهنگ مردم را نیز شکل و جهت می بخشند.کارل مارکس بیجا نگفته بود که بورژوازی به هرجای دنیا پا میگذارد ان جامعه را به رنگ خویش در می اورد..۹۰ درصد رسانه های تبلیغاتی دنیا توسط همین سرمایداران و بانکهای مالی شان اداره شده و در خدمت منافع انها قرار دارند.یکی از فعالیتها راهبردی این شبکه های تبلیغاتی ایجاد حساسیتهای جدید که همسو با نقشه های این گردانندگان بازار جهانیست میباشد تا حساسیتهای بزرگ ارزشی و انسانی را که در خدمت صلح و عدالت جهانی و بشریست ریشه کن نمایند و بجای ان حساسیتهای کاذب،مصنوعی،کوچک و شخصی و فردی را جانشین نمایند.

در جاییکه کار میکردم هر روز صبح خانم صاحبخانه که یک الجزایری الاصل متوطن فرانسه بود یک پیاله کافی همراه با یک قطعه کیک یا شیرینی دیگر برایم می اورد و کمی از احوال دنیا را حکایت میکرد و نظر مرا نیز جویا میشد.یکی از روزها که به سر کار رسیدم آن خانم هم همراه با کافی و چند تا بیسکویت رسید و وحشت زده چشمانش از حدقه بیرون زده از من پرسید « خبر شدی خانم دیانا همسر شهزاده انگلیس در تصادف موتر در پاریس کشته شد؟» من که حساسیت و دغدغه دیگری داشتم جواب دادم« بلی خانم خبر شدم اما شما خبر شدید که دیروز سه کودک فلسطینی با تیراندازی سربازان اسراییلی کشته شدند؟» تعجبش بیشتر شده دوباره از من پرسید ایندو چه ارتباطی با هم دارند؟ گفتم برای من کشته شدن دو کودک معصوم فلسطینی مهمتر از کشته شدن دیانای زیبا و عضو خانواده سلطنتی انگلیس است.از هفتاد سال به اینطرف چنان قتل و مجروح شدن روزمره فلسطینیان در تمرینات تیر اندازی سربازان اسراییلی تکرار شده است که دیگر اهمیت ذکر در رسانه های بزرگ و معتبر دنیا را از دست داده و شنیدن ریختن خون فلسطینی خسته کن شده است که انسانهای مدرن و متمدن دیگر هیچگونه حساسیتی نسبت به ان ندارند،ارزش یاد کردن در رسانه های بزرگ و لوکس چون بی بی سی را ندارند.دیانا هاست که در پشت مجلات معتبر و در سرخط رسانه های جهان قرار دارند.در ظرف ۲۲ سال در هفت کشور جهان سومی عقب افتاده و فراموش شده که اسلامی هم هستند جنگ مخفی،در سایه و دور از چشم رسانه ها جریان داشت که همان حملات قتل cia بوسیله پهپاد های امریکایی بودکه هیچ گزارشگر و خبرنگاری به انها دسترسی نداشتند گرچه همه ان را میدانستند اما یک روز هم در رسانه اعلان نشد چون قاتل امریکا بود کسی جرآت اعلان انرا نمیکرد.در مجموع حدود هفت هزار حمله ده ها هزار نفر کشته ،مجروح و مفقود شدند چون وزیزستانی،افغان،یمنی،سومالی،عراقی،سوری و لیبیایی بودند خون شان آن ارزش را نداشت که رسانه نا ازانها یاد کنند.تمام حساسیتها به خون یک سرباز اسراییلی یا امریکایی سفید پوست معطوف است که در رسانه هاغوغا برپا میکند.حساسیت دیگر اینکه اگر یک عرب یا مسلمان فرانسوی یا اروپایی هنگام عید قربان گوسفندی را جلو چشم یکی دو نفر ذبح کند در رسانه ها نغاره میزنند که اینکار بیرحمی و بی عاطفگیست و عامل ان وحشی و بیرحم جلوه داده میشود اما کشتار روزمره زنان،کودکان و نوجوانان فلسطینی در طول هفتاد سال حساسیت سفید پوستهای متمدن را بر نمی انگیزد و نمیگویند اینکار وحشت و سبوعیت است.هرساله هزاران سیاهپوست در خیابان های امریکا مانند خرگوش بدست پولیس سفید پوست متمدن شکار میشوند نه پرونده ای تشکیل میشود و نه قاضی متمدن به شکایات سیاهپوستان گوش میدهند چون خون شان بی قیمت است.
از مدلن البرایت وزیر خارجه وقت امریکا خبرنگاری پرسید ایا لازم بود در اثر تحریمهای غذایی و دارویی امریکه ۵۰۰۰۰۰ نوزاد و کودک عراقی بمیرند؟ خانم محترم متمدن امریکایی بعد از مکث کوچکی جواب میدهد« بلی لازم بود» پنجصد هزار کودک عراقی چه ارزشی دارد که یک امریکایی به ان حساسیت نشان دهد.آنطرف در افغانستان که یک ملت بطور کامل در آستانه مرگ قرار گرفته،مردم از گرسنگی اولاد خود را میفروشند،میلیونها نفر از وحشت مملکت را ترک میکنند،نظام تعلیم و تربیت برای نسل فردا متوقف میشود،زندگی در سراسر کشور از تپش افتاده است،از حقوق و عدالت اجتماعی سخنی گفته نمیشود.این همه فجایع برای چند ملای طالب کمترین حساسیتی ندارد اما بزرگترین مشکل مملکت بیرون شدن چند تار موی یک زن است که قیامت بر پا میکند.به نظر شما این جابجایی یا تعویض حساسیتها در دو طرف دنیا یک امر تصادفیست و یا ذوق فردی؟ یا نه پشت سر همه این حساسیتهای کاذب و مصنوعی یک طرح اهریمنی استعماری قراردارد که درپی مسخ بشریت و مسخ دین و همه آرمانهای بزرگ انسانی برامده است.چه باید کرد؟               

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا