گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » ارزوی ارامش در توفان !
ارزوی ارامش در توفان !

ارزوی ارامش در توفان !

ما در شرایطی در جستجو و ارزوی صلح و ثبات سیاسی و اجتماعی در کشور خود هستیم که می بینیم ما در جهان توفان زده ای زندگی میکنیم،در اطراف و جوار سرزمین ما قدرتهای مختلف با منافع مختلف و متعارض قرار دارند. هرکدام به دلایل جداگانه و حتی اشتی ناپذیر منطقه ای و ژیوپولیتیک سرزمین ما را محور رقابت و زورازمایی خویش قرار داده اند.هیچگاه در تاریخ افغانستان دیده نشده زمامداران بدون معامله منافع ملی با یکی و یا چندین قدرت خارجی نظام سیاسی مستقل و با ثبات بوجود اورده باشد.هستی و بقای کشور ما در گرو منافع این قدرتها بوده است.از سوی دیگر اقوام مختلف با هویتهای فرهنگی وتاریخی گوناگون همچنان جدا و در صدف هویت خودش دست نخورده باقی مانده اند.در دورانهایی مردم در همزیستی و صلح بسیار شکننده و نسبی زندگی میکردند.هیچ نظام سیاسی ای با یک برنامه ملی و استراتژیک در صدد امتزاج اقوام و ایجاد وحدت ملی که بر تفاهم عمیق معرفتی و هماهنگی خقوق و خواستهای واقعی انها استوار باشد نکوشیده است.ان ارامشهای شکننده و صلح های بی ریشه بر اساس غلبه و سلطه قومی استوار بوده است.سرکوب خواستها و نادیده گرفتن حقوق دیگران سبب رسوب و تراکم نارضایتیها در طول قرون گشته بود.چنین وضعیتی به هیچصورت پایدار و برقرار نمی ماند،کافیست یک مداخله قدرتهای مغرض از بیرون این ارامش متزلزل و قبل از توفان را برهم زند و همه نارضاییتیها چون اتشفشانی سر باز کند و کشور را در بحران فزاینده و دراز دامن گرفتار نماید که چنین نیز شد.این تفرقه به میزان کثرت و عمق خودش منتج به ضعف و استیصال مردم گشته انچه که نیرو و وحدت ملی مینامیم را از میان میبرد که ما در عمق ان قرار داریم.با این وضعیت ما با بحران و توطیه های از داخل و بیرون رویاروییم که هیچ با قدرت ذاتی مردم تناسب ندارد.پس ما باید منتظر یک تصادف و احتمال نا محتملی باشیم که روزی قدرتهای بیرونی بر سر منافع خودشان در کشور ما به تفاهم برسند و یا الطفات و حسن نظری قدرتهای بیرونی دستگیر ما شود. یا مگر کوکب اقبال ما از گوشه ای اسمانها سرزند.در حالیکه جهان ما بر اقبال و بر تصادف نمیگردد.همه چیز را باید ذره ذره بدست و اراده خود بوجود اورد که صلح و ثبات ازان زمره است.جهان ما دایم در در تعارض امواج قدرت ها و جنگها و جذر و مد دایمی انها قرار داشته و هر کشور و ملتی به تناسب قدرت ذاتی خودش هستی خود را حفظ میکرده است.

میشل سر فیلسوف و مورخ علوم فرانسه میگوید جنگها نود و سه در صد تاریخ بشر را اشغال کرده اند و هفت درصد باقی مانده هم صرف امادگی جنگهای بعدی میشده است.شرایط جهان موجود دلیل محکمی در دست ندارد که در اینده جنگها کمتر شوند.پس ما در یک وضعیت متناقض قرار داریم، ما در یک جهان توفان زده و بحرانی در جستجوی صلح و ثباتیم یا در قعر دریای شور اب شیرین و گوارا می طلبیم.هیچگاه تاریخ بدون جنگ نبوده و هیچگاهی هم انسانها دست از تلاش برای صلح و ثبات برنداشته اند.حقیقتا ما در عالم تناقضها زندگی میکنیم. بعضی حکیمان و فلاسفه فلسفه خلقت انسان را یک تناض و در تناقض دانسته اند . پس ما ماموریت داریم در توفان ارامش و در دل مرگ جاودانگی را جستجو نماییم.         

جنرال ضیاالحق که یکی از عوامل فاجعه و بحران کشور ماست در یک مصاحبه با خبر نگاری گفته بود اگر کسی مجبور باشد در اوقیانوس زندگی کند باید زندگی با نهنگ را بیاموزد.این وصف حال جهان ماست.پس جستجوی صلح و ثبات در مرز باریک تعادل و تفاهم میان قدرتهای متعارض جهانی از یکسو به خواب و خیال شباهت دارد اما از سوی دیگر ما راهی غیر ازین نداریم.اینست همان تناقض دردناکی که ما در ان قرار داریم.چقدر درایت،کیاست،تردستی و هنرمندی میخواهد بازیگری درین مرز باریک.این همان بازی ایست بر روی طناب معلق در هوا که زرتشت از قهرمان خویش روایت میکند و یا عبور درویش راه از قعر رودخانه ای که پراز نهنگها و بلاهای دیگر است که بودا ازان میگوید که مسافر راه باید ازان عبور کند اما طعمه بلا ها نگردد.ما هم مشغول همان بازی ایم بدون انکه ان هنرمندی را داشته باشیم.اکنون که توفانهای ژیوپولیتیک جهانی رخ سوی اسیای میانه و جنوبی میکند و ما را در محراق خویش قرار میدهد کدام امادگی را داریم و چه نقشی در مدیریت و خلاصی از توفان را در خود داریم؟ هیچ نقشی و هیچ کنترولی.ما درین دنیای توفان گرفته منفعلیم و خود را قربانی و مظلوم این معرکه میدانیم اما قربانی ایکه هیچ عذر معقولی ندارد چون گوشی برای شنیدن نیست ،دادگاهی درین عالم وجود ندارد که موجودات منفعل و بی اراده را تبرهه نماید.واقعبینانه تر اینست که بگوییم ما مقصریم.مقصر برای اینکه از اراده و استعداد های خویش برای تثبیت وجود ملی خود سود نبرده ایم.ما نتوانسته ایم لیاقت خود را برای ملت شدن و صاحب اراده ملی شدن به نمایش نگذاشته ایم.ما ادامه حیات و بقای خویش را در طفیل دیگران جستجو میکنیم.ما مقصریم چون کوتاهی کرده ایم.با تفرقه هستی و مایملک سرزمین خود را در خطر نابودی قرار داده ایم.اگر تمام عالم برسر لطف اید و همه شرایط دنیا برای ما مساعد گردد و مساعدتها و حمایتها باز به یاری ما بشتابند سودی برای ما ندارند چون ما نیروی فعال و قابلیت سود بردن ازانرا برای سازندگی نداریم.وقتی قابلیت و مهارت داشته باشیم نیروهای مخالف هم به سود ما خواهد بود.همانکه نیچه میگفت اگر کسی تو را نکشد قویتر میسازد.اگر این را نداشته باشیم ما وجودی نداریم که کسی ما را به حساب ارد.فساد و انحطاط تفرقه بار می اورد،از تفرقه به وحدت رفتن اثبات وجود خویش است.تفرقه تعبیر دیگریست از شرک اگر ما مدعی توحیدیم.بربریت حاکم بر جهان کنونی به شور قیامت میماند و هنگامه محشر که دران کسی صدای کسی را نمی شنود فقط همه نامه اعمال یا پیامد اعمال خویش در کف ،همه متهم و همه محکوم خویش.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا