گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » اشرف غنــــی غــَــش کرد ، افغانستان ویتنـــــام نیســـــت !
اشرف غنــــی غــَــش کرد ، افغانستان ویتنـــــام نیســـــت !

اشرف غنــــی غــَــش کرد ، افغانستان ویتنـــــام نیســـــت !

در خصوص فرمائیشات  رئیس اشرف خان غنی دامت برکاته که با مناسبت و بی مناسبت هی می گوید افغانستان ویتنام نیست …ناگهان حکایت شیخ اجل حضرت سعدی رح  یاد ما آمد که درباب چهارم گلستان چنین گفته است : یک نا خوش آوازی که به بانگ بلند قرآن میخواند و صاحبدلی براو بگذشت و پرسید « ترا اجوره چند است ؟ »گفت : ” هیچ !” صاحبدلی گفت : پس این زحمت چرا میکشی ؟ مؤذن گفت « ازبهر رضای خدا می خوانم » صاحب دلــی درجواب گــــفت : « ازبهرخدا مخوان » گرتو قرآن برین نمط خوانی   ببری رونق مسلمانی !درخصوص شیخ اجل به شرح فوق واضح ومبرهن میباشد که سخن را روی با صاحب دلان است اما اینکه روی سخن اشرف خان غنی که برای چندین مرتبه و درچندین مقامی  فرمائیشی به این مضمون داشته است که بلانسبت ” افغانستان ویتنام نیست ” بدون شک که مخاطب خاصی دارد که لابد محل تأمل است اجمال مطلب آنکه در سرزمین افغانستان که از دیر بدینسو عده ای می آیند و بعضی میروند ، جمعی از پهلودستی هایشان چیزی می پرسند ، برخی به جمعی پاسخی با شیوه مدرن از راه مکروفون وازبلندگوها می دهند، باستان شناسان وفوصیل شناسان روایت می کنند که در قدیم و

ازتوابع ازبک تبارروسیه ای قدیم مردی به اسم ضمیر کابلوف Zamir Kabulov  درگفتگوبا سپوتنیک نیوز Sputnik News  از تشکیل یک حکومت ائتلافی پرده برداشته بود  و در پاسخ به یک سوال مجری که ازایشان پرسید ،چنین گفته بود:ما به سناریوی ترجیح می دهیم که تمامی طرف ها روی ایجاد یک دولت ائتلافی موافقت کنند،که درآن طالبان جایگاه کافی متناسب به وزن واقعی خوددرجامعه ومردم افغانستان را بدست آورند بیایئد ویتنام را قبل ازخروج امریکائی ها به یاد بیاوریم هوشی مین توافق نامه پاریس راامضأ کرد وتمام ارتش ویتنام ازشمال تا جنوب جنگ را متوقف کردند

چنانچه شما و همه اذناب و متعلقان با این تربیون میدانند و مانیزازدیر بدینسوملتفت شده ایم که برای به مقائیسه گرفتن دوحادثه درتاریخ و یک جغرافیای معین مثلأ آنچه که در قرن بیستم یعنی از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۵ بین نیروهای ویتنام شمالی و جبهه ملی آزادی‌بخش ویتنام جنوبی از یک سو، و نیروهای ویتنام جنوبی و متحدانش به ویژه ایالات متحده آمریکا از سوی دیگر رخ داد.با نوع تحولات کاملأ با محتوای دیگری مثلأ درافغانستان آنهم  درقرن بیست یکم و چند دهه بعد که مردم این سرزمین بیش ازهمه چیز در بحران مشروعیت غوطه میخورد هیچگاه قابل مقائیسه نیست . البته ازاستثنات که بگذریم چگونگی جنگ ویتنام آنگاه دردسترخوان عدم مشروعیت قضایا و حوادث به نمائیش گذشته شد که برای نخستین بار ضمیر کابلوف نمائنده ازبک تباررئیس جمهور روسیه برای افغانستان وپاکستان درجواب پرسش خبرنگارسپوتنیک روسیه درباب چگونگی نوع آتش بس دردوکشورافغانستان امروزی وویتنام دوران جنگ اظهارداشته بودوشما نیزآنرا مطالعه فرمودید واستماع نمودید

اما این مقائیسه  منطقی درمسأله آتش بس سوژه ای شد که محمد اشرف غنی که خود را رئیس جمهور منتخب افغانستان و سرقوماندان اعلای نیروهای مسلح افغانستان می خواند در بیشترمصاحبه ها وسخنرانی هابحیث شعار پوپولیستی ازآن استفاده میکند وجالب آنجاست که برخی از مریدان تازه به دوران رسیده و یا هم منتظران عجول مشارکت درقدرت با حضور در وسائل ارتباط جمعی مقایسه افغانستان امروزی و ویتنام دوران جنگ را بدون آنکه از ماهیت مناسبات جوامع ویتنام قرن بیستم و افغانستان امروزی پی ببرند این مقائیسه را یک قیاس مع الفارق می خوانند .

چه کسی نه میداند که گفتگوهای بین المافیائی که دردوحه  پایتخت پادشاهی مشروطه قطرمیان دوهرم قدرت جنگهای  نیابتی یعنی ایالات متحده امریکا و کشورهای همجوارافغانستان  جریان دارد منجربه ایجاد یک میکانیزم مبنی برایجاد یک  تشکیلات عبوری که بتواند آنچه را که بخشی ازمافیا ی ثروت به عنوان دست آورد های بیست سال حاکمیت بازارآزاد ودموکراسی می خوانند با گروه دیگری از مخالفان مسلح که آنها را مدافعان امارت می نامند با میتود ها وروش های باج دهی وچانــــه زنــی در جغرافیای کاملأ  قرنطین و مهر ولاک شده  افغانستان بوجود آورند اما جالب آنجا وآنگاه است که برخی از سردمداران این دوگفتمان ” امارت و جمهوریت ” بصورت متحجرانه و نا بی خردانه کالبد های نازنین و درعین حال متعفن خویش راعین جمهوریت وهمچنان تمثالی ازامارت می خوانند.لهذا کاملأ طبیعی است که با داشتن وپروردن چنین خصلت ها ورشد اینگونه روش ها ی مدیریتی درجوامع جنگزده ای مانند افغانستان هردوشیوه مدیریتی درجامعه دورویی  یک سکه باید نامید زیراانتخاب شیوه زندگی در حوزه جهت گیری های سیاسی بویژه اقتصادی درهردو گفتمان لزومأ با عدالت اجتماعی و  روشهای عقلانی و اجتهادی  فلسفه توحید در تقابل اند .

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا