گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » عوامل ریشه ای زوال دین
عوامل ریشه ای زوال دین

عوامل ریشه ای زوال دین

صاحبنظران جامعه شناس در مسخ و ویرانی دین توسط استعمارگران گفتهاند  اگر میخواهید دین را خراب کنید نباید به ان خوب حمله کنید بلکه باید ازان بد دفاع کنید.یکی ازین روشهای موثر در انحطاط و فساد درونی دین اینست که حساسیتهای جامعه را جابجا نمایید.از حساسیت مردم دیندار در امور بنیادین و محوری بکاهید و بجایش امور فرعی و حاشیه ای را بنشانید.به عباره دیگر حساسیتهای کاذب و بی مورد ایجاد نمایید تا مردم بیداری و حساسیتهای شان را در امور اصلی و بنیادین از دست بدهند و بجایش به امور بسیار سطحی،فرعی و حاشیه ها و زواید حساسیت پیدا کنند و همیشه میان خود افتراق و نزاع داشته باشند.باز به تعبیر دیگر متن را به جای حاشیه و حاشه را به جای متن بگذارید تا حاکمان دست نشانده استعمار و قدرت استعماری حامی انها به راحتی و بی درد سر به غارت و اسارت ملت ادامه دهند.این طرحی بود که با مهارت و دقت بر سر اسلام و مسلمین اوردند.مبلغ و مروج این دین سرکاری و استعماری ملا ها و علمای دین بودند که دیانت و تفسیر دین در تولیت و تیکه داری انها قرار داشت.انها ازین طریق نا مشروع امرار معاش میکردند و دین دوکان معامله انها بود.  اینها سر مزدم را به امور فرعی ،متغیر ،روبنایی و کم اهمیت گرم میکردند. 

                                               

اینها بودند که در طول تاریخ برای حکام و سلاطین جور خطبه ظل الله میخواندند.حاکمیت جور و فساد را توجیه شرعی میکردند و در پای همه نوع ظلم و فساد و استیداد حاکمان مهر شرعی میزدند و حرام انها را حلال میکردند چون سر دین در دست اینها بود هر طرف دل شان میخواست می چرخاندند.اینها بودند که مردم را گوسفندان رام و ارام و سر بزیر بار می اوردند تا حاکمان جور، سود خوران و دلالان دیگر شرکای شان به راحتی از مردم سواری بگیرند.در نتیجه دینی که خود را دین فلاح و رستگاری،ازادگی و رحمت وعدالت معرفی میکرد دینی شد وسیله خر ساختن و اسارت مردم،در حقارت،زمینگیر شدگی و خواری همیشگی زیستن و همه اینها را تقدیر خود پنداشتن و زبان شکوه و شکایت بریدن.بلی دیانت همینگونه شمشیر دو دم است که هم میشود با ان به ازادگی و عدالت و کرامت رسید و با ان سر دیگرش به اسارت و بردگی و نکبت.هم میتواند مومن ازاده ای به بار اورد که در حضور سلطان جایر بر خیزد و بگوید اگر از راه خدا کج شدی با این شمشیر راستت میکنم.هم میشود با ان انبوه مومنان و کلمه گویان را گوسفندان راحت الحلقوم گرگان حاکم تربیت کرد که ذلیل بودن را تقدیر خویش بدانند.به طبقه کاستها یا نجسهای هندی تعلیم داده اند که انها مخلوقات و بندگان پست و خوار اند که ذات شان پست و منفور است.خدایان شان نیز از رده پست ترین خدایان اند که در اسمانهای زیرین که از جنس خاک و مواد پست اند اقامت دارند در برابر ان خدایان برین و نجیب زادگان در اسمانهای عالی که از جنس طلا و الماس و دیگر مواد گران قیمت ساخته شده است سکونت دارند.ادمهای پست وخوار این زمین چون کاستها محال است که بتوانند به طبقات عالی راه پیدا کنند و همینطور خدایان شان.

می بینیم که متولیان و تیکه داران دین طبقات اسمانها را از روی طبقات زمین طراحی و مهندسی کرده اند تا هر طبقه حد خودش را بشناسد و مرتکب خلاف ورزی و بد پرهیزی نگردد زیرا جنس و ذاتش از بیخ پست افریده شده است و درین عالم سربسته هرچیز به جای خود قرار دارد که تغییر دران نظام عالم را برهم میزند.می بینیم که در طول تاریخ مذهب و شریعت که از امور ثانوی و فرعی و متغیر دینست جای اصل دیانت و توحید را گرفته و متورم گشته و امت واحد را به هفتاد و دو فرقه و بیشتر ازان تقسیم کرده اند و در جنگ با یکدیگر انداخته اند.متولیان و دلالان دین کار شان معرفت بخشی و بیدار کردن عقول مردم نیست بلکه ایجاد حساسیتهای کاذب در انها و شوراندن احساسات انها علیه رقبای خود اند.بستر و میدان اساسی بازی متولیان دینی ذهنیت و احساسات مردم بی سواد و وبیدانش است تا هرچه انها بگویند اینها ببلعند.بیسوادی و نادانی مردم چراگاه خرم این متولیان شمرده میشود از سواد ،دانش و بیداری عقلانیت مردم چنان میترسند که دیو از بسم الله.بی دلیل نیست که این سنت ظلمت پرور و قهقرایی می انجامد به حاکمیت دیوسالار طالبان که یکسره دروازه مکاتب و دانشگاه ها را بر روی مردم می بندند و علم را حرام میکنند و جاهلیت خام بدوی را به جایش می نشانند و نامش را شریعت میگذارند.هر کس ولو از درون دین سخن و قرایت تازه ای ارایه دهد انرا با چوب تکفیر و زندقه میرانند.تا مبادا مردم معنی بسم الله را بدانند و دیوان را از کمین دیانت راستین بتارانند.باید یکسره سر مردم را به عقب برگردانند و رابطه شان را با جهان و زمانه کنونی شان قطع نمایند.این حاکمان نگهبانان و حارسان سحر و افسون اند که مومنان را در طلسم خویش مفلوج ساخته اند.امور حاشیوی و فرعی چون ریش،موی سر و لباس و حجاب و دیگر سنن و اداب ظاهری را که فقط به درد ریاکاری و تظاهر میخورد به جای ارزشهای بزرگ دین قرار داده اند.وقتی یک تار موی زنان از زیر چادر بیرون بزند و یا اندک ریش و پشم مردم از چوکات دین سرکاری کوتاهی داشته باشد ،یا سخن از علم و معارف جدید بشری به میان ایدنعره واویلای  این تیکه داران دین به فلک میرسد که دین خدا خراب شد و عزت دیانت از جامعه رفت.حاکمیت زمامداران و سلاطین جایر در طول تاریخ که مروج ظلم و فساد در زمین بودند و خود مشغول زن بارگی و عیاشی ،غصب و قتل بی گناهان بودند،وقتی در تمام نظامهای ظلم و جور ملا ها و متولیان دین از سرکار جیره میخوردند و شریک همه مظالم شان بودند ، نه تنها شریک بلکه حلال کننده همه کارهای نا مشروع و حرام انها نیز بودند،اخلاق که ثمره لاینفک دینست از جوامع رخت بربسته بود و مردم روز بروز در روابط و معاملات غیر اخلاقی فرو میرفتند،وقتیکه عدالت به کلی از اجتماع محو گشته بود،وقتی کرامت و عزت مردم بدست این حکام خودسر و عیاش پامال گشته بود صدای یک ملا و یک متولی رسمی و سرکاری دین بلند نمی شد چون همه این تیکه داران دین مزدور و جیره خوار استان ملوک بودند و از انها حق السکوت میگرفتند.ابرو و عزت و اعتبار دین از همان روزی خراب و ملکوک گشته بود که وحدت امت،عدالت و برادری، حقوق و کرامت انسانی،علم و معرفت،اخلاق دینی که یگانه جوهر دین شمرده میشود از جوامع مسلمین رخت بر بسته بود.بزرگترین و بنیادی ترین عوامل ویرانی و زوال دین رواج بیعدالتی،ریاکاری و مردم فریبی،رشوه ستانی و واسطه بازی در نظام های سیاسی و به تبع ان در جامعه ،دروغ و خیانت،غصب و زورگویی،گسترش نفاق و جهل شراکت اولیای دین با حکام جایر و فاسد و سکوت و توجیه گری شان در برابر همه مظالم اجتماعی،استثمار و انواع تبعیض و دیگر پدیده های انحطاطی ازین قبیل اند.این ملا ها و متولیان دین منتظر اند تا کسی در گوشه ای از جهان قران را بسوزاند،به پیامبر اسلام توهین و تهمتی ببندد یا اینکه تار مویی یک دختر از زیر چادرش بیرن شود تا اینها به خشم و خروش ایند و خون مردم را به جوش ارند،صد ها کاسه و کوزه را بشکنند،دستار به زمین بکوبند و نعره زنند که ایها الناس دین خدا به خطر افتاد و عزت دین رفت تا درین نمایش چند سری بشکند ویا چند نفری کشته شوند.اما وقتی همه جامعه را فساد و ظلم بگیرد دم بر نمی ارند انوقت خرابی و بی اعتباری و بی عزتی دین را نمی بینند.تجربه نشان داده است که هر تجاوز بیگانه به حریم مسلمانان و هر توهین و هتاکی انها به دین و قران سبب تحریک و وحدت امت اسلامی گشته است اما این فساد درونی و انحطاط پیهم و روزافزون دین و متولیان دینیست که سبب سردرگمی و نومیدی مسلمین گشته است و توان عمل را از انان گرفته است.در برابر این ویروس کشنده درونی است که مسلمین خود را بیدفاع می یابند که شرمساری دنیا و اخرت شان را در پی دارد.انحطاط و فسادی را که گروههای افراطی جاهل و خشونت پیشه مانند القاعده،داعش و طالبان دامنگیر دین کرده اند هیچ دشمن بیرونی نکرده است،حاکمیت مکرر گروه طالبان و همدستی اش با شیاد ترین قدرت اهریمنی جهان یعنی امریکا نشان دهنده اوج فساد دین و بدنامی مسلمانان در جهان است.جلوگیری از گسترش این سرطان یا طاعون خود حدیث تراژیک دیگر است که عاقلان و صاحبنظران قوم باید در مد نظر خود قرار دهند.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا