گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » “بوت پاکها” دلم را آزرده اند!
“بوت پاکها” دلم را آزرده اند!

“بوت پاکها” دلم را آزرده اند!

 

اشک قلم و فریاد کفش  ! من بوت (کفش) استم “بوت پاکها” دلم را آزرده اند

 

انسانها!

“بوت پاکها” دلم را بسیار آزرده اند. آنهم هنگامی که تر وتازه بوده ام. نه گرد خاکی بر رویم و نه قطره آب واشکی سویم. وقتی صاحبم مرا از پای رها میکند، در جای بلند می گذارند. وقتی صاحبم برمیگردد، آدمکهایی را دیده ام که پیشدستی نموده مرا از زمین برداشته اند. چنان که دست در من، دیده بر ارباب من. با آستین چَــپَــنَکـِـی که مقلدان چپن پوش برتن میکنند، گویا جلایم داده اند. ببخشید، به شکنجۀ من پرداخته اند. با دیدن این صحنه ها این تصور را نیز داشته ام که شاید مرا توان وقدرتی است که آن آدمک چپن باریک دریافته و با “پاک کاری” من، مرا نزد اربابم واسطه و وسیله میشود که او را چیزکی دهد تا اندک چاق وچله شود و دنیای فربه شده گان بیند.

انسانها!دیده اید که بعضی ها، سوراخ بوت خویش را با کاغذی پنهان میکنند. روزی از خویشاوند ازحال رفتۀ خویش که لقب بوت کهنه را گرفته است، شنیدم که صاحب بی چپن اش، با نهادن کاغذی بر گوشۀ از سوراخ او، نزد کودک بوت پاکی رفته بود. از آنجا کاغذ را برداشت واین بیت ها را برای “بوت پاکها” خواند:

“ای چاپلوس همچو مگس بی حیاستی

حاضر بسان پشۀ دوغ هر کجاستی

در هر لباس میزنی خود را چو دزد شب

گاهی شرابخواره و گاه شیخ ماستی

گاه بی وضو در صف اول کنی مقام

گــه با وضو ساقی میخانه هاستـــی

در پیش خلق میکنی قامت دوتا چو نون

انــدر غیاب لخچک صــد افتــراستی

خم خم چمیده میروی تو سوی زور و زر

گویا به درد سخت کمر مبتلاستی . . .” (صدای بدخشان. چاپلوس نامه)

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا