گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » دین محمد جرئت چهره استخباراتی ازعوامل اصلی سقوط پنجشیر
دین محمد جرئت چهره استخباراتی ازعوامل اصلی سقوط پنجشیر

دین محمد جرئت چهره استخباراتی ازعوامل اصلی سقوط پنجشیر

محترم عنایت الله طوفان از شخصیت های غنیمت این روزگارمعامله گری بر ارزشهای ملی و میهنی است که از نخستین روزهای عمرش درسیاست برمبنای اندیشه های اسلامی سپری شده است . آخیرأ در مصاحبه با عبدالرزاق مأمون از ژورنالیست های نامور افغانستان ودرعین حال گرداننده برنامه جمهوری پنجم که توسط ایشان بصورت منظم از راه کانال یوتیوب انتشار می یابند در باره برخی مسائل مربوط به پنجشیر مصاحبه ای انجام داده است که خلاصه ای از آن را خدمت شما عزیزان تقدیم میداریم .ایشان در مقدمه گفت :

اینکه چطور پنجشیر سقوط کرد و چه چیز باعث آن گردید تا پنجشیر سقوط کند علت وانگیزه چه بود و عامل این فروپاشی چه کسانی بودند باید بگویم قبل از آنکه پنجشیر فرو بپاشد در این رابطه خدمت شما عرض باید بکنم که من علت و انگیزه سقوط را در چند چیز می بینم اول ضعف مدیریت کسانی که متصدیی مدیریت همین برنامه در رابطه مقاؤمت در پنجشیر بودند از ابتدأ خط کشی کرده بودند و مهندسی که چه باید بکنیم ضعف مدیریت آنها نسبت به این مسأله باعث شد که پنجشیر فرو بپاشد . دیگر عناصر وابسته به استخبارات منطقه بخصوص سازمان اطلاعات ارتش پاکستان ISI این چهره های شناخته شده است که من کاملأ در قسمت شان دلائل معقول ومنطقی با اضافه چشم دید های خود را هم در این رابطه دارم این هم باعث شد که از درون پنجشیر اطلاعات ضعف مدیریت پنجشیر را به طالبان انعکاس وانتقال بدهند به طالبان و مراکزتصمیم گیریی طالبان که عبارت ازپنجابی ها و  ISI بودند و آنها با روحیه آرام و دلیرانه از چند جهت بر پنجشیر حمله کنند . البته این کار در اثر راه کاریهای اطلاعاتی شده است نفوذی های درداخل پنجشیر که از قبل سازمان اطلاعات ارتش پاکستان ISI این را برنامه ریزی کرده بود حتی طالب سازی میکردند آقای عنایت الله طوفان در برابر این پرسش گرداننده برنامه جمهوری پنجم که بصورت مشخص بگویند ضعف چه بود ، گفت : ضعف در انسجام کتله های سیاسی و شخصیت های سیاسی و نظامی ها بود . وقتی آقای عبدالرزاق مأمون از ایشان می پرسند که وقتی شما میگوئید که عناصر وابسته به استخبارات بیرونی هم به حد کافی در داخل پنجشیر و تشکیلات وجود داشت دقیقأ این ها کی ها و چی کسانی بودند مربوط کدامین رگه های استخباراتی وچقدردرآنجا یعنی بومی بودند ویا هم تازه به پنجشیر آمده بودند؟ جناب عنایت الله طوفان دربرابراین پرسش می گوید ، بلی! کاملأ درست گفتید من یک موضوع بسیار کلیدی را خدمت شما عرض می کنم که من بسیار اسناد وصحبت های دراین زمینه دارم و آنرا ردیابی هم کرده ام از قبل یعنی قبل از ایجاد دفتر احمد مسعود برنامه های استخباراتی را که پاکستان روی دست داشت و بالاخره می خواست که طالب سازی بکند از یک مجرا این امر را آغاز نمودند . آن مجرای را که آغاز کردند ابتدأ برای یک تعداد شخصیت ها سهمیه دادند سهمیه بورس های تحصیلی دادند که آنها میتوانند محصلین را به پاکستان معرفی بکنند گویا می خواستند با این شیوه جوان سازی کنند. یگانه کسی که بسیار زیاد سرو کار داشت باسفارت پاکستان آقای جنرال دین محمد  جرئت بود…..آقای عنایت الله طوفان پس از بیان حضورعملی خودش در کارهای جنرال جرئت و چشم دید هایش گفت : اینکه چگونه اینها در پنجشیر نفوذ کردند و اطلاعات دقیقی نسبت به ضعف مدیریت در  پنجشیر که گویا مدیریت قوی ندارند ، از داشتن  سلاح درست بی بهره اند ونیروهای شانرا نه میتوانند درست منسجم کنند  این اطلاعات را جنرال دین محمد جرئت به سازمان اطلاعات ارتش پاکستان ISI و طالبان دادند که بعد از آن  طالبان توانیستند که بدون ترس و فشار وارد پنجشیر شوندشاید این مطلب ازهیچ کسی پوشیده نباشد که سابقه خصومت شهید احمدشاه مسعود فرمانده بزرگ جهاد ومقاومت در افغانستان به زمان حکومت مرحوم سردارداؤد درافغانستان وذوالفقارعلی بوتو در پاکستان می رسد زیرا درهمان دوره ای که گلبدین حکمتیار مسؤل ارتباط نظامی با سازمان اطلاعات ارتش پاکستان ISI بود و طرح اجرای کودتای افسران نفوذی سازمان اطلاعات ارتش پاکستان ISI در ارتش افغانستان برای همه اعلام گردید و قرار شد درراستای تمرکز دولت وقت درافغانستان به جایی مرکز به اطراف شورشها نظامی را دراکثر ولایات افغانستان ایجاد نمایند تا دولت افغانستان به جایی فرقه ها و قول اردوهای مرکزی دراطراف مشغول جنگ شوند و درمرکز افسران نفوذی سازمان اطلاعات ارتش پاکستان ISI طی یک اقدام نظامی قدرت را در دست گیرند اما با توجه به سیاست دوگانه و رِیأ کارانه نظامیان پاکستان که با دولت افغانستان نیز تعهدات امنیتی داشت گزارش اجرای این کودتا توسط سازمان اطلاعات ارتش پاکستان ISI به مقامات استخباراتی و امنیتی افغانستان در راستای تعهدات مشترک پاکستان و افغانستان که اگر درهردو کشور نیروهای مخالف یعنی نخستین هسته های ازمهاجران افغان مقیم درشهرهای مرزی پاکستان ونیروهای از پشتونها و بلوچ ها مقیم کابل اقدام به عمل نظامی بزنند و یاهم در باره اخلال امنیت هردو طرف اطلاعاتی کسب کنند هردو جانب مکلف به واگذاریی آن اطلاعات به طرف مقابل میباشند که گزارش تنظیم کودتا وشورشهای در مرزهای میان افغانستان وپاکستان به سمع مقامات امنیت ملی افغانستان رسید و تمامی قیام های که در اطراف افغانستان صورت گرفته بود با گزارش از قبل اطلاع داده شده  سازمان اطلاعات ارتش پاکستان ISI به استخبارات افغانستان به خونین ترین شکل آن سرکوب گردیدند و بدین سان بود که اکثر رهبران جوان نهضت اسلامی  ازسوی رژیم افغانستان بازداشت وسپس توسط  حاکمیت  مستبد خلق وپرچم راهی پلیگونها شدند و با خشونت تمام مانند صد ها هزار انسان بی گناه به قتل رسیدند . احمد شاه مسعود که رهبریی عملیات پنجشیررابرعهده داشت ازنیروهای امنیتی افغانستان نجات یافت و راهی پاکستان شد اما در پاکستان نیز که بحث عوامل افشای این کودتا هنوز داغ بود در یکی از روزها گلبدین حکمتیار عضو ارتباط نظامی با آرتش پاکستان عاملان به اصطلاح کودتا را که فرمانده احمد شاه مسعود از پنجشیر، انجنیر جان محمد از ولایت کنر ها وغیره افرادی وابسته به نهضت جوانان مسلمان که میتوانیستند رقبای جدی  برای گلبدین حکمتیار بوده باشند معرفی شدند و شهید انجنیر جان محمد که ازشخصیت های مهم و رهبران ارشد نهضت بود به اتهام افشای آن کودتا توسط  مأموران امنیتی حزب اسلامی دستگیر گردید وسرانجام نیزبصورت بسیاروحشیانه و ظالمانه که گوشت های بدن اش با سیخ های آتشین داغ میگردید درزندان مخوف حزب اسلامی وسازمان اطلاعات ارتش پاکستان ISI واقع دربالاحصار پیشاورجام شهادت نوشید  وقتی نوبت بازداشت احمد شاه مسعود رسید ایشان با مطلع شدن ازبرنامه بازداشت اش بصورت عاجل ازراه چترال به نورستان وسپس درپنجشیرعلیه حکومت خلق وپرچم باامکانات داخلی اما درپیوند با جمیعت اسلامی افغانستان برهبریی استاد برهان الدین ربانی مبارزه مسلحانه را آغازکردازهمان روزبه بعد عقده گلبدین حکمتیار به دل ماند وهرآنچه را که می تواند علیه احمدشاه مسعود انجام دهد انجام میدهد 

چنانچه آخیرأ در یکی از خطبه های نماز جمعه  در مسجد ایمان دارالامان که متعلق به شخص گلبدین حکمتیار محسوب میشود در باره مردم ولایت پنجشیر چنین گفت : ساکنان این منطقه ” یعنی همانهای که خون احمد شاه مسعود در رگهای شان جریان دارد ” نخست به کمک نیروهای شوروی و یکجا با آنان برمناطق همجوار پنجشیر چون اندراب ، فرخار ، اورسج ، اشکمش و نهرین تاختند و شخصیت های نامور وقهرمان جهاد چون شهادتیار از قهرمانهای بسیار بزرگ ، مؤمن ، متعهد به اسلام از چهره اش هم ایمان راسخ اش نمایان بود اورا ترورکردند ، روسها نه همین ها !!با بی مروتی ، انجینر سلیم یکی از قوماندانهای بسیار نامور از ولایت بغلان !انجینر عبدالوهاب از اشکمش ،استاد عبدالودود شهید برادر دکتر محمد عمر شهید یکی از مؤسسین جوانان مسلمان !پدرش ، چهار برادر دیگرش یکی پی دیگری به شهادت رساندند . داکترمحمد عمر را هم اینها بدست رژیم سردار داؤد سپردند . عبدالودود را شهید کردند و بعد بهادر مدافع شهید برادر دیگرش ، با استاد ربانی یکجا رفته بود او وادارش کرده بود که میرویم یکجا ! درنماز عصر اورا ترور کردند ، درحالیکه نماز جماعت ایستاده بود استاد ربانی هم در آن جلسه بود اورا در همانجا ترور کردند یک چهره بسیار برجسته ، انجنیر محمد نبی شهید ؛ یک شخصیت نمونه امیرجهاد ولایت تخار ! سید ولید آغا قهرمان نامور ، ارباب هاشم و قوماندان ناصری هردو را به مذاکره خواسته اند وقتی برمیگشتند در هیلیکوپتر شان ماین گذاشتند و هردو را به شهادت رساندند ، ازمردم کندز میتوانید بپرسید ؛ استاد عبدالله از لغمان که وی رانیز نه درمنطقه خود بلکه در منطقه دیگری خواستند و وی را به شهادت رساند . قاتل اش هم معلوم است . بجای اینکه محاکمه شود امتیاز دادند .استاد فرید شهید ؛ قاتل اش معلوم است بدست همین ها ترور شد .قوماندان کریم شهید ، سارنوال عبدالرؤف شهید یک شخصیت بزرگ ، امیر جهاد ولایت پروان حزب اسلامی همه اینها را نامردانه ترور ساختند . تعداد زیاد شانرا هم خواسته اند به مذاکره ولی در اثنای رفت وآمد به محل مذاکره کمین زدند .وبه شهادت رساندند . !   قابل یاد آوریست که وقتی حکومت مجاهدین برهبریی استاد برهان الدین ربانی رئیس جمهور و گلبدین حکمتیار صدراعظم دولت اسلامی افغانستان درنخستین یورش طالبان برکابل سقوط کرد تمامی رجال برجسته حکومت وقت به شمول گلبدین حکمتیار صدراعظم دولت اسلامی به دره مرد خیز پنجشیر عقب نشینی نمودند هرچند در این باره حکایت هاو اسنادزیادی وجود دارند اما محترم عنایت الله طوفان که روزگاری از فعالان حزب اسلامی بود در پاسخ به پرسشهای جناب عبدالرزاق مأمون که ایشان نیز به اتهام عضویت در حزب اسلامی برهبریی گلبدین حکمتیار  راهی زندان پلچرخی شده بود وقتی  درمورد سیاست های متغییر گلبدین حکمتیار می پرسند که از نظر شما مؤقیعت حکمتیار در باره طالب چیست ؟ وی با طالب یکجاست یا این به اصطلاح بلند گویی طالب است ؟ این صحبت ها رسمیت دارند ؟یا اینکه به اصطلاح از نظر روانی مختل است ؟ چنین پاسخ میدهند:

خدمت شما عرض بکنم که طالب و آقای حکمتیار هردوی شان از یک آخور کاه میخورند . و از یک چشمه سیراب می شوند . هرآنچه که در منافع استراتیژیک پاکستان باشد حکمتیار آنجا نه به آبرو برای خود ارزش قائیل است نه برای ملت و نه برای تاریخ و نه برای افغانستان !به یاد تان اگر باشد که آقای حکمتیار در مرحله اول آقای دوستم را بهانه میکرد به ارتباط جنگهایش ! وقتی که آقای دوستم به امر آقای احمدشاه  مسعود از کابل بیرون رفت به این استدلال که برای حکمتیار هیچگونه بهانه ای باقی نماند ما دیدیم که با شخص حکمتیار پیوست . حکمتیار آدم  لجوجی و مهره استخباراتی است که بنابر عقده حقارتی که دارد به هر عنوانی که دارد و ازهر طرفی که باشد معلوم نیست این عقده حقارت شخصیتی اش است ؟ این عقده حقارت سیاسی اش است این دساتیر حلقات استخباراتی پاکستان است که باید به جای بیاورد ؟ ازهیچ چیز دریغ نه میکند. بادوستم یکجا شد شورای هم آهنگی را ساختند به شما معلوم بود که درچهارراهی صحت عامه که حال منار قهرمان ملی نیز در همان جاست و موتر خودم نیز مور اصابت راکت قرار گرفت . و با تشکیل شورای هم آهنگی کودتا کردند و کابل را به خاک وخون کشاندند . این یک موضع اش است . موضع دیگرش که استاد فرید را هم که روان کرد یک لحظه هم از پرتاب راکت ها که بسوی شهر پرتاب می شدند توقف نکرد ند و مردم را به خاک وخون کشاند من به یاد دارم روزی که میکروریان را راکت باران کرد بی بی مهرورا همان شبی که برای بیرون آمدن  مردم از تکاوی ها یک توقف صورت گرفت من در کلوله پُشته زندگی میکردم …..من در همان سرمای زمستان بیرون شدم وقتی به بیرون حویلی برآمدم سیلی از مردم از سوی مکروریان بطرف خیرخانه روان بودند ..من به یاد دارم یک زنی را که وقتی از ایشان پرسیدم و در نزدیکی آن شخصی بنام گلاب الدین شیرزی که آتش کرده بود دیگ های حلوا و شوله را مانده بود هرکسی را یک نان خشک و شوله برای شان میداد که از آن استفاده بکنند وچون مردم گرسنه بودند و خنک زده لذا آتش در داده بودند که خود را گرم کنند . من به یاد دارم که یک زن در همان لحظات آمد ومن نیز از ایشان پرسیدم در حالی که سرش لوچ و پاهایش برهنه بود پرسیدم که میتوانی به سوی خانه ما جهت گرم ساختن داخل شوی ، وی تصور کرد که گویا من از کشته شده گانش می پرسم ، جواب داد که بچیم هر چهار شان کشته شدند ! عروس من و بچه ام با دوتن دیگر از اولادهایم ….جناب رزاق مأمون سپس ادامه می دهد که این داستان های دردناک اش بسیار طولانی است مگر جالب است که درخطبه ایش میبینم که میگوید نظام صد درصد اسلامی را میگویند که می خواهم …این چه حکمتی است که تاامروز بدون ازاینکه یک گل بطرف اش بیاندازداین را مردم ، مردمی را که کاملأ به انهدام کشاند وی را تحمل میکند . ؟ این چه نوع یک جامعه است ؟ محترم عنایت الله طوفان ادامه داد که به هرترتیب جامعه را خورد وخمیر کرده اند ،جامعه را نفس اش را گرفته است گلون اش را خفه کرده اند ، به اشکال مختلف جامعه در فقر گرفتار است جامعه در حالتی قرار دارد که هر گاهی که صدایش را بلند کنند سرش از تن اش جدا میشود مشکل در این است ..آقای حکمتیار کسی نیست که در برابر وی تأمل صورت بگیرد باید حکمتیار به پای میز محاکمه کشانده می شد من تعجب میکنم که چرا جامعه جهانی نسبت به جنایات حکمتیار در افغانستان سکوت اختیار نموده است ؟ من تعجب به این میکنم که چرا شخصیت های سیاسی نسبت به جنایات حکمتیار که عامل بحران فعلی است نسبت به وی سکوت اختیار کرده اند ؟ یا تمام شان جواسیس پاکستان هستند یا این است که از خرد سیاسی بی بهره اند و به چشم سر می بینند که ملت افغانستان چگونه به گردابی از خون و جنایت کشانیده میشود …

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا