گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » چگــونه بایــدخود راآفــریــد ؟
چگــونه بایــدخود راآفــریــد ؟

چگــونه بایــدخود راآفــریــد ؟

سارتر میگفت انسان محکوم به آزادی است، یعنی اینکه هیچ راه گریزی برای فرار از این محکومیت ندارد. به باور او انسان ها بدون آنکه خود انتخاب کنند پا به عرصه وجود میگذارند .

و اما از این پس مرتب دست به انتخاب میزنند، حتی اگر هیچ انتخابی هم نکنند باز هم خود این انتخاب نکردن هم یک انتخاب است. سارتر به این باور بود که انسان ها بر خلاف اشیا و دیگر جانداران فاقد ذات یا ماهیت مشخصی است که از قبل طرح ریزی شده باشد. بنا بر این انسان با انتخاب های خود ماهیت و چیستی خود را میسازد. یعنی اینکه مانند پیکر تراشی که میخواهد پیکر خود را بتراشد باید اگاهانه تصمیم بگیرد که خود را چگونه میخواهد بیافریند.این در حالیست که تعداد دیگری از متفکرین هیج جایی برای مانور این خودِ آگاه ما باقی نگذاشته اند.زیگموند فروید میگوید تمام تصامیم، انتخاب ها، امیال و آرزو های ما متاثر از ضمیر ناخودآگاه ما میباشد.

به سخن دیگر آرزو ها و امیال که در طول زندگی داشته ایم به مخزنی از معلومات تبدیل شده است که ضمیر آگاه ما دسترسی مستقیم به آن ندارد اما توسط همین معلومات انبار شده کنترول و رهبری میشود.مارکس میگوید موقعیت طبقاتی افراد است که چیستی، و چگونه اندیشیدن افراد را مشخص میسازد. به سخن دیگر جایگاه طبقاتی انسان ها و یا زیر بنای اقتصادی جامعه است که چیستی و کیستی انسان ها را میسازند نه آنگونه که سارتر فکر میکند.

بنابرین انسان وآگاهی اوراطبقه اجتماعی اش میسازد نه خودش.فوکوودیگرساختار گرایان ساختارهای نامرئی وپنهان درجامعه رامسئول شکل دهی طرزتفکرانسان ها میدانند.

نیچه اراده معطوف به قدرت راموتوراصلی تمام تصمیم ها، خواست ها وآرزو های انسان ها میداند.پس با این همه آیا جایی برای خود آفرینی انسان ها در جامعه باقی میماند؟

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا