گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » ادعای ماورائی در باب عرفا !
ادعای ماورائی در باب عرفا !

ادعای ماورائی در باب عرفا !

عالی ترین و باشکوه ترین امری که در هستی  و طبیعت جریان دارد نظم امور است. نظم امری لایتغیر و دائمی طبیعت است. ستارها و سیاره ها با ترتیب و نظمی جریان دارند و چنین است که هستی  و طبیعت برقرار شده است. از همین جریان نظم و ترتیب خاص امور است که علم امکان پذیر شده است. در باب عرفا ادعای های ماورائی زیادی شده است که بخصوص برای ذهن ایرانی بسیار جذاب و شیرین است. این ادعا در دو حوزه جریان دارد یکی قدرت عرفا و دیگر اگاهی و علم عرفا. هر دو را بررسی و سئوالاتی طرح می کنیم.۱:آگاهی عرفا. گاه در باب دانایی عرفا اغراق های زیادی می شود که اگاهی انها بسیار زیاد و فراطبیعی  است. سئوالاتی چند به ذهن خطور می کند آیا عرفائی که به باغ ملکوت راه پیدا کردند قوانین فیزیک ، پزشکی و نجوم را می دانستند.؟ جواب خیر است. اگر جواب بله باشد دیگر لازم نبود فیزیک دان ها و پزشکان و اهالی نجوم تلاشی کنند. آیا عرفا که به درجاتی عرفانی نائل شده اند به قوانین علوم اجتماعی، علوم سیاسی و فلسفه و امور دیگر فرهنگی تسلط تام داشتند؟ در اینجا نیز جواب به یقین خیر است. علوم اجتماعی و علوم سیاسی و فلسفه سئوال های لاینحل زیادی دارد و جریان علم ادامه دارد. از جهتی دیگر عرفا کتاب های زیادی در باب علوم اجتماعی ، سیاسی و فلسفه نگاشته اند که پر از خطاهای بی شمار است.پس نمی توان اگاهی عرفا را اگاهی فراطبیعی دانست. انگار نظم عالم در این حیطه و قلمرو نیز بکار است. دانشمندی که در باب امور فیزیکی تلاش کند گوشه ای از حقیقت را درک و کشف خواهد کرد و این حقیقت به شکار عارف نخواهد بود زیرا تلاش او در حوزه دیگری بکار است. آیا سخنان عرفا در باب فلسفه یقینی است . جواب این سئوال نیز مشخص است. فلسفه سئوال های بی شمار دارد که جوابی نیافته اند. به عبارتی فلسفه فلسفیدن است و روندی است که تا انسان است جاری است. انسان ها به کمک هم قطره قطره به حقیقت نزدیک می شوند و کسی به حقیقت مطلق دسترسی ندارد. فلسفه با شک در امور اغاز می شود و با استدلال ادامه می یابد.پس اینکه اگاهی عرفا بسیار بالاست و در باب بیشتر امور است نمی توان جدی گرفت.۲:قدرت عرفا. در باب قدرت عرفا بسیار اغراق شده است. نظم طبیعت همیشه جریان دارد و این در باب تمامی موجودات صادق است . چاقو برنده است فرق نمی کند سر انسان باشد یا حیوان. البته چنانکه که عرض شد این عظیم ترین و باشکوه ترین مسئله در طبیعت و هستی است که قانون و نظم همیشه جاری و صادق است. فکر کنید چاقو زمانی می برید و زمانی نمی برید…یا خورشید زمانی بر می امد و زمانی نه…در اینصورت حیات به مشکل می خورد. ادعایی که در باب قدرت عرفا می شود گاه خنده دار است. مثل می گویند فلان عارف در قرن پنج  پرواز می کرد..به یقین می توان گفت کسی در طول تاریخ ندیده است که انسان پرواز کند یا درختی از ریشه بر آید و پرواز کند و یا جاندار دیگر به پرواز دراید. هیچ کس ندید که شتری به پرواز آید..البته به برکت علم و کشف نظم طبیعت پرواز با هواپیما امری طبیعی شده است.ادعا می شود که عارفی مریضی شفا داد. مگر تعداد عرفا عالم چند نفر است و چند تا بیمار را شفا داده اند. آیا این گزارش ها درست است؟

حال اگر بر صدق بگیریم نتیجه ای عاید بشر نمی شود امروز به برکت علم پزشکی بیماران زیادی در هر شهر بهبود می یابند. اگر بهبودی بیماران را به عرفا می سپردیم تا شفایشان دهند امروز فاجعه ای بزرگ در کار جمعیت جهان بود. عرفا هیچ وقت نتوانستند بر بیماری و مرگ خود غالب شوند پس نمی توان قدرتی فراتر از طبیعت به انها اختصاص داد.ادعای طی الارض عرفا نیز امری غریب و بی حاصل است. خدای پای به انسان داده و انسان می تواند راه رود و از طرفی امروزه هواپیماها هستند و میلیون ها انسان را جابجا می کنند. آیا کسی در طول عمر خود دیده است که کسی پرواز کند و مثلا از قم به کاشان برود؟ آیا اصلا این موضوع برای بشر نتیجه ای و فایده ای داشته است؟ کسی ندید که درختی پرواز کند یا فیل در هوا باشد. اینها اموری هستند از امال و علایق انسان بر می ایند. ولی راه دست یافتن بر امال و ارزوها از طریق کشف قوانین طبیعت و تلاش  در این جهت است.ذهن ایرانی علاقه بسیاری به امور محیر العقول دارد و داستان های زیادی در این باب نقل می شود.عرفا معمولا از باغی بزرگ صحبت می کنند که در آن بسر برده اند و ذوقی و شوقی بر آنها پدید آورده است. چنین امری بی نتیجه و بی فایده است. فکر کنید از میلیاردها انسان فقط صد نفر از باغی گفته اند و فقط عده ای در زمانی کوتاه از آن صحبت کرده اند این چه حاصلی برای من نوعی دارد؟ راه رسیدن به آن باغ چیست؟ سخنان شما را چگونه باید راستی آزمایی  کرد؟سئوال دیگر در باب عرفان این است عرفان بر کدام بعد درونی انسان سوار است. فلسفه بر عقل تکیه دارد و روش آن استدلال است. شعر بر خیال تکیه دارد. ولی در باب عرفان مثل همیشه سئوال پابرجاست…عرفان بر کدام بعد درونی استوار است و در آن بعد چه تغییراتی اعمال می کند؟آنچه در باب امور ماورائی عرفا گفته می شود بیشتر بر اساس آمال و آروزهای انسان و علاقه به امور ماورائی است و لا غیر. هیچ کس در تاریخ در هوا پرواز نکرد و کسی ندید .هیچ انسانی نتوانست بر مرگ و مریضی غلبه کند. جریان طبیعت و قانون طبیعت را هیچ عارفی نتوانست بشکند. عرفا بواسطه ذکر و مراقبه آرامشی عمیق  در درون کسب کرده بودند و نیز در باب علم شهودی قوی شده بودند و قصه فقط همین است و هیچ عارفی اگاهی و قدرتی فراطبیعی نداشت.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا