گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » انسان موجودخداگونه ای درتبعید!
انسان موجودخداگونه ای درتبعید!

انسان موجودخداگونه ای درتبعید!

بیجا نیست که بعضی از فلاسفه خلقت و رنج و تنهایی ناشی ازانرا بزرگترین تراژدی زندگی بشر شمرده اند.او خود نمیدانست اما یکباره دریافت که برهنه و تنها به این خاکدان پرتاب گشته است.نمیدانست برای چه به این سرنوشت ناخواسته محکوم شده است اما مضطربانه و سراسیمه دریافت که او تنهاست،دردناکانه تر ازان اینکه او تنها موجودیست که به خویش واگذاشته شده است،او خداگونه ای در تبعید بود.او تنها کسی بودکه به محکومیت خویش آگاهی یافت و تنها کسی که در خاکدان طبیعت باید رنج برد،رنج او آگاهی او بود،بیدلیل نیست که فلاسفه فلسفه( عقلانیت) را تمرین مرگ شمرده اند.پرومته به همین جرم بر صخره های قفقاز زنجیر پیچ و میخکوب گردید و تا ابد محکوم به شکنجه.زرتشت نیز از همین درد در فغان بود و میگفت بزرگترین رنج ادمی آگاهی اوست که او را شکنجه مضاعف میداد.بودا نیز تبعیدی نور و معرفت گشت تا جاییکه خود یک جزیره شد.باید بیاد داشت که همین جرم( آگاهی) بود که انسانرا رقیب خدایان ساخت.

یعنی همین نیز دلیل خداگونگی او در تبعید به این کره غلطان خاکی بود.او خود را از جنس این عالم نمیداند همین هم رنج او و همین نیز امتیاز اوست.او چگونه میتواند درین تعارض جانکاه و این دیالکتیک فرساینده ازین بوته آزمایش مانند ققنوسی از خاکستر خویش سربرزند.انسان موجودیست در افزایش پیهم و خودکفا در سرزمین تبعید گاه خود.او پروژه ایست در دست خودش تا هویت سیال و هردم فرارونده خودش را در همسفری سیمرغ دریابد.قابلیت های او را پایانی نیست،همانگونه که تعالی و سقوط او را.او مسؤل هر خطریست که در تبعید گاهش بر سر راه او کمین کرده اند.اما او خود کفاست چون حربه ای در دست دارد که عقلانیت و کمال یابیست،همانکه خدایان یونان ازان خوف داشتند زیرا میپنداشتند که با این حربه حریف خدایان خواهد گشت.اما سؤال اینجاست که چگونه خدای ادیان توحیدی همین حربه را داوطلبانه تقدیم انسان کرده است ؟ برای اینکه قرار است او خلیفه خدا و خداگونه ای در تبعید باشد.عده ای از حکیمان و متکلمان را عقیده برینست که انسان برای زندگی این جهانی خود کفاست و لازم نیست خدا برای انجام مسولیت او مداخله کند زیرا او حربه ای در دست دارد که یکتنه و تکسوار حریف هر دیوی گردد به شمول ناگواریهای طبیعت چون زلزله،توفان و دیگر درشتخویی های طبیعت.مرگ انسانها در اثر حوادث طبیعی هم درداور و جانکاه است،جانکاه تر ازان بی تفاوتی و بی مسولیتی مسئولان و حاکمان است که مشتاق امتیازند اما مسؤلیت را نمیپذیرند.شاید رنج اور تر و جانگدازتر از همه این باشد که ما این حوادث را تقدیر مقدر خود پنداریم و خود را در برابر انها فلج مادرزاد و ناتوان بدانیم و آنها را اراده خداوندی برای سرزنش خود حساب کنیم.این مسلمانان ساده دل و بیعرضه اکنون باید از خود بپرسند که چگونه میشود که یک زلزله ۷ درجه ریشتری در سلیکون ولی امریکا و در جاپان فقط چند قربانی انگشت شمار دارد اما همین زلزله ۷ ریشتری در هاییتی در سال ۲۰۱۰ در ۱۲ جنوری ۲۸۰۰۰۰ کشته و حدود ۳۰۰۰۰۰ زخمی دارد.این امر هر موجود انسانی حتی طالبان را باید به تفکر وادارد.اگر انسان دیوار های خانه اش را با محاسبه و استحکام بیشتر و سنجش خطر های احتمالی بنا کند چه منافاتی با اراده پروردگارش دارد.سستی تهداب و دیوار های عمارت را میتوان به گردن خدا انداخت و انرا تقدیر الهی محسوب کرد.ما قرنها و نسلهاست که قربانی همین حوادث طبیعی هستیم اما نسلها پی نسلها ما این ضعف و غفلت خود را حواله به تقدیر میکنیم.کمترین سوالی از مسولیت حاکمان و زمامداران خود درین امر از خود نمی پرسیم.چگونه شده است که جاپانیها و امریکاییها بر اراده و تقدیر خدایی غلبه کرده اند اماساکنان هاییتی در حوادث مشابه صدهاهزار قربانی میدهند.این چگونه خداییست که با ملیونها قربانی و خانمانسوزی همگانی کینه اش نسبت به ما فروکش نمیکند و جلو انتحاری هایش را نمیگیرد.آیا ما انقدر سیه نامه و گنهکاریم که باید پنجاه سال پیر و جوان و زن و مرد از دم تیغ انتحاری های الله اکبر گویانش بگذریم و شایسته عفو و رحمت نباشیم؟بلی ،ما گناه کبیره و نابخشودنی مرتکب شده ایم،این گناه ماندن نا تمام در جهالت و بیعرضگیست و بار کردن همه تنبلی ها و جهالت خود بر خدا.ما خود محکوم سستی و جهالت خودیم با اینکار این خود ماییم که عمر دیوان خونخوار را درازتر می کنیم.ما خود را محکومان ابدی سرزمین دیوان کرده ایم.باید بدانیم که بهشت ما دست خودماست.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا