گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » انتقادات دوتن ازژنرالان امریکایی ازنحوه خـــروج ازافــــغانستان
انتقادات دوتن ازژنرالان  امریکایی ازنحوه خـــروج ازافــــغانستان

انتقادات دوتن ازژنرالان امریکایی ازنحوه خـــروج ازافــــغانستان

اخیرا دو تن از ژنرالان باز نشسته امریکایی در مقابل کانگره امریگا گزارشی از نحوه خروج شان از افغانستان داده و ابعاد فنی و زمانی انرا مورد انتقاد قرار داده اند.چنین اعترافات پراکنده و مقطعی امر تازه ای نیست .اما انچه درخور توجه است نحوه و زمان این انتقادات است که از دو دیدگاه قابل غور دانسته میشود.برای زمامداران و گردانندگان کاخ سفید این اعترافات و انتقادات در زمینه سیاسی و رقابتهای انتخاباتی میان دو حزب دیموکرات و جمهوریخواه که امروز نقادان تیز بین و صاحبنظران فرقی میان شان نمی بینند و هردو را یک حزب بحساب می اورند که نامش را بزنس پارتی گذاشته اند که نوام چامسکی یکی از انهاست.این نوع انتقادات مقطعی،فنی و مصلحتی حد اقل دو نوع مصرف دارد یکی ابزاریست برای ملامتی رقیب در مواقع انتخاباتی و فریب مردم امریکا و مصرف دیگرش نمایش مسخره ایست برای فریب مردم دنیا .هدف اساسی این نوع اعترافات و انتقادات پنهان ساختن اهداف و انگیزه های استعماری و ویرانگر  امریکاست در مداخلات نظامی و بحران سازی در جهان.دانستن این انگیزه ها و نیات دولت امریکا برای ما که یکی از قربانیان کثیر امریکا در جهانیم اهمیت حیاتی و تعیین کننده دارد.اشکاراست که ما  از ذهن و ضمیر  این بازیگران شیطانی اگاه نیستیم اما راهها و زمینه های قطعی دیگر وجود دارند که ما  را به نیات و انگیزه های این بازیهای شیطانی واقف میسازد.

این زمینه ها و راهایی درک برای ما توجه به پیامد ها و نتایج مکرر مداخلات نظامی امریکا در بیشتر از صد کشور  جهان است که بعد از هریک ازین مداخلات ان کشور ها گرفتار اختلافات و جنگهای داخلی ویرانگر گشته و در بحرانهای سیاسی عمیق فرو می روند.شالوده های وحدت ملی و ثبات سیاسی درانها فروریخته و در نتیجه کنترول و اداره منابع حیاتی خود را از دست میدهند.بسیاری ازین کشور ها مانند عراق،افغانستان و لیبی و سوریه در اثر این مداخلات نظامی همه زیرساختهای حیاتی شان از بین رفته اند.که باز سازی و بازیابی ان دهه ها زمان نیاز دارد انهم در صورتی که یک نظام سیاسی مردمی و متعهد در انها رویکار اید.امروز همه جهان اگاه و معترف است که امریکا فقط به قصد ویرانی کامل زیرساختهای اقتصادی و سیاسی عراق و برداشتن رژیم صدام حسین که امریکا انرا مانعی سر  راه اهداف استعماری منطقه ایش میدانست به ان کشور بدون هیچ دلیلی مداخله نظامی کرد.در جریان پروژه نابودی زیرساختهای عراق با بمبارانهای بی امان امریکا با پرداخت ۱۲۰۰ دالر در روز به هر محافظ چاههای نفت و دستگاههای استخراج ان که همه این هزاران محافظ اتباع خارجی و غیر عراقی بودند کنترول استخراج و صدور انرا در دست خود گرفتند در حالیکه به هر سرباز  عراقی برای محافظت از دیگر تاسیسات روزانه فقط صد دالر پرداخت میکرد.سیاست میزان استخراج نفت  و قیمت گذاری ان نیز در وزارت خارجه امریکا تصمیم گیری گردید.وحدت ملی و اداری کشور نیز از میان رفت  و تا کنون عراق به ثبات سیاسی مورد رضاییت مردم نرسیده است.در لیبیا که دارای ذخایر نفت با بهترین کیفیت بود و در رفاه بسر می بردند وضعیت بدتر و اسفبار تر ازینست.سوریه بد تر از هردو و افغانستان را خود شاهدیم.ایا همه این خانمانسوزیها و بحرانها بطور تصادفی بوجود امدند؟یا اینکه امریکا میخواست این کشور ها را به بهشت روی زمین بدل سازد اما بخت بد خود این ملتها و اشتباهات کوچک امریکا سبب این همه بحرانها گشته است.عده ای ساده لوحانه و کبوتر ماابانه امریکا را دارای نیات نیک میداند و این بحرانها را تصادفی و از روی شوربختی این ملتها می شمارند.ادعای این قلم اینست که امریکا در هیچکدام ازین مداخلات نیت نیک انسانی  و اخلاقی نداشته است و فقط بر اساس همان تیوری بحرانسازی و اشوب افگنی  عمل کرده است.اقای نوام چامسکی و میشل کولان و نوامی کلاین به این تیوری اطمینان دارند.امریکاییان فرهنگ های ملل دیگر را نمی شناسند و به انها حرمتی نیز نمی گذارند.چون دارای قدرت نظامی مسلط و قدرت اقتصادی اند خود را محتاج شناخت و اهمیت دادن به دیگر فرهنگها نمی بینند.خود را مالک بیرقیب جهان می پندارند بخود حق میدهند مانند کاردستی صورت نظامهای سیاسی و سرنوشت دیگر ملتها را بسازند.این مطلب را اقای ویلیم بلوم و هوارد زن هردو تایید میکنند.برای ما که قربانی این سیاست شیطانی گشته ایم اهمیت حیاتی و تعیین کننده دارد که به نیات و انگیزه های اصلی امریکا اگاه باشیم و گرنه راه برون رفت ازین چرخه باطل اهریمنی را نخواهیم یافت.طرح و توجه فقط به اشتباهات فنی و روش شناختی خروج امریکا از افغانستان بدون درک انگیزه های حقیقی و توجه به پیامدهای این مداخلات در دیگر نقاط دنیا ما را به نتایج غلط و گمراه کننده رهنمون میگردد.هم مداخله نظامی امریکا یک طرح شیطانی و فاجعه انسانی بود و هم خروج فاجعه بار شان نمایانگر نیات شیطانی و شوم انهاست.مداخله نظامی و اشغال افغانستان توسط امریکا و نحوه پروژه های شان در ظرف بیست سال سیر طبیعی ملت سازی و رشد و ثبات نظام سیاسی را درین کشور وارونه گردانید.ایدیولوژی افراطی و ویرانگر جنگ افروزان کاخ سفید در افغانستان باعث گسترش و تعمیق افراطیت سیاسی مذهبی گردید.کافیست به تعداد تروریستان و افراطیون قبل از مداخلات امریکا در شرق میانه و افغانستان  توجه کنیم و تعداد انها در حال کنونی تا به اهداف و انگیزه های اصلی امریکا پی بریم.این مداخلات و توسل امریکا به تروریسم در طول چند دهه اخیر بافت سنتی و هماهنگی نسبی قومیتی را در افغانستان گسست و مردم را به جناحهای متخاصم تقسیم نموده و زمینه را برای تصفیه های قومی،مذهبی و فرهنگی اماده ساخت و در نهایت دورنمای وحدت ملی و ثبات سیاسی را تاریکتر و دشوار تر نمود.ما هیچگونه نیات راستین برای ثبات سیاسی و صلح پایدار  در مداخلات امریکا نمی بینیم برعکس جایگزین کردن اشوب و بحران درازدامن در جهت اهداف ژیوپولیتیک امریکا هنوز در منطقه پابرجاست.ایجاد جنگهای داخلی و تشنجات روز افزون منطقه ای دورنمای واقعی این رویکرد امریکا را برملا میگرداند.رفتار غیر انسانی و شرورانه امریکا در شرق میانه و افغانستان و دامن زدن به جنگهای مختلف در سراسر جهان جای هیچ تردیدی در ماهیت اهریمنی امریکا باقی نمی گذارد.ماهیت نظام سرمایداری و رویکرد های برخاسته ازان پیامد تقسیم سیستماتیک ملتها به طبقات متخاصم و بیگانه از هم را قطعی میسازد.چنین پیامدها اتفاقات نادر و تصادفی نیستند بلکه حاصل طبیعی و اجتناب ناپذیر این نظام ظالمانه شمرده میشود.در نتیجه با این نظام نمیتوان ملت سازی کرد زیرا تبعات ویرانگر ان مولفه های حقیقی ملت سازی و وحدت ملی را از هم می گسلاند.بدون عدالت اجتماعی نمیتوان ملت ساخت که در ان همدلی و همبستگی وجود داشته باشد.اگاهان و روشنبینان خوب میدانند که این رفتار امریکا با ملتها با در نظرداشت ماهیت امپریالیستی ان هیچ جای تعجب ندارد انچه قابل تعجب است اینست که ما از امریکا توقع خیر داشته باشیم.از همه قابل تعجب تر و اسفبار تر اینست که هیچکدام از نهاد ها و عناصر ساختاری رژیم جمهوریت کاذب کمترین ایمان و انگیزه ای و تعهدی برای حفظ منافع ملی و ثبات سیاسی کشور نداشتند.با خروج امریکا از در اینها از پنجره فرار کردند و ملت را در چنگال هیولای تروریسم و افراطیت قبیلوی و بدوی رها ساختند.بسیاری از رژیمهای سیاسی در دنیا وابسته و دست نشانده انداما با تمام اینها قدری دغدغه حفظ نظام و ثبات سیاسی ملت خود را دارند.این وطنفروشان ما در میان همه بی نظیر اند و بی عرضگی و زبونی شان مایه ننگ همیشگیست.این تجارب تلخ و تکاندهنده تاریخی باید مایه بیداری و عبرت اموزی نسل امروزی گردد تا با تمام جهد و اکانات یک حرکت سیاسی فکری قوی را در سطح ملت ایجاد نمایند.ما هیچ سرمایه ای غیر ازین حیات و حرکت سیاسی ملی برای براوردن ارزو های براورده ناشده نداریم.مایه تاسف و دلسردیست که عده ای همیشه دل شیفته افسانه های استعمار اند و درین راه مایه بزرگ انسانی خود را نادیده میگیرند.در صورتیکه انگیزه انسانی و تعهد ملی در مسوولان و  زمامداران سیاسی خود ما نباشد نمیتوانیم اینها را از دیگران توقع نماییم.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا