گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » فــــروضِ متـــصور از چهـــره‌ی خدا، منــحصـــر به الـــله نـیست!
فــــروضِ متـــصور از چهـــره‌ی خدا، منــحصـــر به الـــله نـیست!

فــــروضِ متـــصور از چهـــره‌ی خدا، منــحصـــر به الـــله نـیست!

استیون هاوکینگ می گوید:«مادامی که جهان آغازی داشته باشد می‌توان برای آن آفریدگاری فرض کرد؛ اما اگر عالم نه آغازی داشته باشد و نه پایانی یعنی عالم صرفاً باشد چه؟ آنگاه جایگاه آفریدگار چه خواهد بود؟».ظاهراً اینشتین خدای اسپینوزا (خدای نامتشخص) را خردپسند می دید؛ اما هاوکینگ تا پایان عمرنتوانست با این چهره از خداوند آشتی کند.البته متاسفانه بخت یارِ هاوکینگ نبود . باری! هاوکینگ آفریدگاروخدایِ خالق وعالم مطلق وعادل مطلق و قادر مطلق را باورنداشت؛ شاید ازجمله بدین جهت که خلقِ مخلوقات و جهانِ هستی ازعدم وتهیه-ی مفاد و مواد و مصالحِ لازم از«هیچ»را خردستیز می دید؛ لکن حذفِ آفریدگار و قدیم دیدنِ جهان رامی شود با خدای نامتشخص جمع کرد.اگر ادعایِ برآمدنِ حیات و ماده-ی متفکر وخود-آگاه از دلِ ماده-ی بی شعور را به قولِ تامس نیگل، قریب به یقین خطا ببینیم؛

پس احتمالِ صدقِ نقیض اش (بدونِ ادعای اثبات و اقامه-ی برهانِ قاطع) بیشتر و نا-ماتریالیسم محتمل تر است.در وهله-ی بعد، در ذیلِ نا-ماتریالیسم بین دو فرضِ《خدای متشخصِ ادیان و خدای نا-متشخص》نیز (به دلایلی چون وجودِ شرور گزاف و یا محدود شدنِ خدا به غیر خدا و به مخلوقات و یا امتناعِ منطقیِ خلقتِ جهان از عدم)، خدای نامتشخص ارجح است؛ بدین معنی که خداوند، موجود و حقیقتی مستقل و مجزا از n موجود و هستومندِ ممکن و متصور در دایره-ی هستی نیست؛ بلکه تمامیتِ n موجودِ مذکور است. ماده نیز چیزی که فیریک و شیمی با مفروضاتِ ماتریالیستیک نشان می دهد نیست و نوعی آگاهی مرموز در آن سریان دارد و به عبارت دیگر، با آن وحدت دارد و خدا-جهان، قدیم است و مدلولِ مفهومِ عدم، تقرر و تحققِ خارجی ندارد و حتی به لحاظِ ذهنی و انتزاعی نیز قابلِ تصور نیست.خدا-جهان، همواره بوده وخواهد بود والبته مدام درحالِ《شدن》وتطوراست؛ خدا-جهان، هیچگاه《قرار》نداشته و نخواهد داشت و《بی قراری》ذاتیِ اوست.خداوند چونان رودخانه ای است که هیچ کس نمی تواند دوبار درآن گام بنهد.ازاین ایستادن-گاه؛ ماده، روح است؛ توده ای ازآگاهی مرموز و درحالِ شدن و صیرورت و سیلانِ مداوم است.در این تلقی، ثنویت و دوئالیسمِ خالق/مخلوق وارباب/رعیت و معبود/عبد وآگاهی-روح/ماده، یک مقوله-ی انتزاعی و برساختِ ذهنی و گرانبار از مفروضاتِ اثبات ناشده است و درنفس الامر، چیزی جز خدا یا آگاهی یا روح وجود ندارد.به نظرم ماتریالیسم چونان کله-قندی هرمی شکل می نماید که برخلاف ادعای مارکس، برقاعده استوارنیست؛ بلکه با سرِخویش راه می رود ولازم است تا وارونه گردد و بر پا شود.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا