گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » حاکمیت و اوپوزیسیون دورویی یک سکه و توجیه کننده یکدیگر!
حاکمیت و اوپوزیسیون دورویی یک سکه و توجیه کننده یکدیگر!

حاکمیت و اوپوزیسیون دورویی یک سکه و توجیه کننده یکدیگر!

انگیزه نگارش این مقاله با خواندن مقاله اقای محمد محق شخصیت پژهشگر و اگاه امور دین و جهان معاصر ،نویسنده و صاحب قلم در فیسبوک میباشد که من علاقمند خواندن مقالات ایشان هستم در من ایجاد گردید که پرسشی را مطرح نموده اند مبنی بر اینکه گردانندگان و اراکین جمهوریت شکست خورده در خارج از کشور در موقعیت کنونی مصدر چه خدمتی میتوانند شوند و ایا اینها این توان را دارند که معرف و نماینده مردم استبداد زده و گرفتار گشته در حاکمیت جور و جهل نزد دولتهای میزبان خود باشند تا احتمالا راه حلی برای بن بست کنونی بیابند.بنده ترجیح دادم بجای یک کمنت کوچک و ناکافی مقاله جداگانه ای بر مطالب مختلفی که ایشان ذکر کرده اند بنویسم.در یک نگاه کلی این اشخاص فراری به خارج از کشور را میتوان به دو طیف تقسیم بندی نمود یکی سران و رهبران گروههای سیاسی مذهبی،تفنگداران و جنگ سالاران و دیگری قشر تحصیلکرده و تکنوکرات اند. گروه اولی در قطار و شمار ادمهایی چون خوجیینان، ملکان قریه،چارکلاهها و داله ماران عوام صفت و عوامفریب اند که اگر در میانشان ملا و عالم دین هم باشد باز دینداریشان عامیانه بوده و برای فریب مردم و تغذیه از مردم کار میکرده اند.باد و طوفان مراد خوشه چینان همه در یک فرصت طلایی و موقعیت بی نظیر مرغ دولت بر سرشان نشست و هردو گروه سر در یک اخور فروکردند.دو گروه یکی متعلق به دینداران عوامفریب عهد عتیق و دیگری تکنوکراتهای پسامدرن و اخر زمانی یکی شدند و خر مردم را دزدیدند، دلیلش منفعت مشترک بود.سخن اصلی بر سر اینست که حاکمیت پیشین و مخالفینش که طالبان و دیگر همقطاران تروریست شان بودند هردو همجنس و هم سنخ یکدیگر بودند، اولی ها گرگان، کرگسان و لاشخوارانی بودند بسیار لییم النفس بی مسوولیت و بیعرضه که با فساد جنایات خود راه را برای هجوم لشکر دیو اماده کردند، پلیدی نامردمی شان مردم را بسوی طالبان سوق میداد و طالبان با خونخواری و وحشت شان مردم را به اغوش مفسدین.ایندو صف ظاهرا مخالف هردو برای مردم زهر قاتل و غیر قابل تحمل بودند که زشتی و شرارت هردو سبب تغذیه شان از همدیگر میشد.در زیر پوست جمهوریت و دیموکراسی بلای سهمناکی در حال جان گرفتن بود تا در فرصت مساعد همه چیز را یکباره ببلعد.اگر دستاورد های سیاسی و فرهنگی در حفاظ مستحکم ضمانت و ثبات امنیتی و اردوی نگهبان قرار نداشته باشد همه دستاورد ها مهمان یکشبه و پا در هوا اند. با سقوط نظام پوشالی علم و معارف، حقوق زنان،ازادیهای مصنوعی و بی ریشه و فعالیتهای مدنی همه یک شبه بخار میشوند و در هوا می پژمرند.ان جمهوریت قلابی رفیق قافله و شریک دزد بود. کار گردانان و اراکین جمهوریت نه تعهدی داشتند و نه صداقتی چه از جرگه جنگ سالاران عوامفریب و چه تکنوکراتهای بی تعلق و بی مسوولیت.هردو یکسان الوده اند و متهم که هیچگاه نمیتوان بر انها اعتماد کرد . من ان اصطلاحی را که همجنسان طالب شان به انها داده میپسندم که انها لندغران اند.اگر پشیمان هم شده باشند دیگر نه مورد اعتماد امریکا اند و نه ملت.انها برای رساندن خود شان بر سر مرداری از تلاش دریغ نمیکنند.مناسبات قدرت و رویداد های شتاب یافته روزمره در سطح جهان و تجربه تلخ و شرم اور گذشته به امریکا این عبرت را اموخت که در شرایط کنونی طالبان میتوانند شریک خوب و ابزار موثر در دست امریکا باشند ، برای همین اینبار امریکا با طالبان توافقنامه امضا کرد.استراتژی بحران یا chaos که بقول صاحبنظرانی چون نوام چامسکی و میشل کولان امریکا برای منطقه تهیه دیده است طالب را بهترین ابزار برای این هدف خود یافته است، این کار از دست لنده غران بر نمی اید.اوپوزیسیون ایران در خارج از کشور که انبوهی از کارشناسان و متخصصان،و سیاستمداران کارکشته و با تجربه را با خود دارد و همیشه فعال هم بوده اند نتوانسته اند متحد شوند تا از پس اخوند برایند.امریکا هم بازی صادقانه ندارد هم به نعل میزند و هم به میخ.امریکا و متحدان غربی اش  بقدری بدنام و سیهکارست که پشتیبانی اش نمیتواند به اوپوزیسیونها ابرو و اعتماد بدهد.اقای محق فرموده اند که زمامداران فراری و پناهنده شده بخارج در حسرت و اندوه دوری از وطن و فراق وطنداران میسوزند.در حالیکه انها لیاقت و شجاعت اشک تمساح ریختن را هم ندارند ولی حسرت و داغ اموال و املاک مسروقه و مغصوبه خواب از چشم شان ربوده است.فرموده اند شاید بتوانند سبب تشویق و ترغیب کشور های میزبان شوند تا از استبداد سیاه حاکم شده در افغانستان حمایت نکنند.یا بتوانند از فراموشی افغانستان در صحنه بین المللی جلوگیری نمایند.یا اینکه بتوانند از جنگ داخلی و جنگهای نیابتی در کشور جلوگیری نمایند.دشوار تر از همه اینکه بتوانند از ریشه دار شدن افراطیت و مرکزیت تروریسم در کشور جلوگیری نمایند.هرکدام این مطالب درخور بررسی جداگانه اند که من بعید میدانم لنده غران از عهده انها بدر ایند.چنین توقعات از اینچنین موجودات ضعیف براوردنی نیستند.اینها مسوولیت و رسالت فرهیختگان و اگاهان با درد و متعهد و نسل جدید کشور اند که راهی جز کمر همت بستن برای رسیدن به انها ندارند.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا