افغانستان نمونۀ همزیستی و همدگرپذیری مذهبی میان شیعه و سنی در جهان بود. در شهر کابل این همنوایی چنان گستردهبود که انگار دهم محرم را عزای شیعیان میپنداشتند و هرمادر کابلی «شولۀ شیرین» میپخت و به دیگران بخش میکرد و ما کودکان سری به تکیهخانهها میزدیم و ساعتها حرفهایی را که هیچ نمیفهمیدیم در کنار دوستان کوچک شیعۀمان میشنیدیم.
همانگونه که جنگهای قومی سر در منافع امیران و گروههای حاکم داشت و دارد، جنگ مذهبی نیز پیوند محکمی با سلطنت و سلطه دارد.طالبان گروهی اند که برای مأموریت شعلهور ساختن و گسترش آتش بنیادبرانداز جنگ مذهبی و قومی سازمان یافتند و وارد افغانستان شدند.
به یاد دارم زمانی که از شمال و از طریق تگاب به سوی مرز تورخم میرفتیم، در میان جمع بیست تنی که سوار مسافربر بودیم، گروه هشت نفری جوانان هزارۀ شیعه مذهب نیز همراهمان بودند. هزارهها سر و روی خود را با دستار و دستمال پیچیدهبودند و در تمام ایستهای بازرسی طالبان فقط یک پرسش وجود داشت «هزارهگان نشته؟» و همه به یک صدا میگفتند: «نه، نشته!»شب را در سرایی درون شهر جلالآباد خوابیدیم.
من و برادرم در دم دروازه و همینگونه چندتن تا نیمۀ قابل دید اتاق خوابیدیم و گروه جوانان هزاره را در قسمت تاریک و پایانی اتاق خوابانیدند و خوشبختانه گشتزن طالبان سری به سرای زد و داخل اتاقها نشد. پیش از مرغبانگ و پیش از روشنی سحر همه سوار مسافربر شدیم و به مدد همدیگر تا آنسوی مرز تورخم رسیدیم.با این روایت میخواهم بگویم که طالبان از سال ۱۹۹۶ به گونۀ آشکار مأمور توسعۀ جنگی بودند که از سال ۲۰۰۱ توسط حامیان تحصیلکردۀ طالب به گونهیی ادامه یافت که در تمام دهلیزهای قدرت غرب – در خط نخست – پیوسته شیعیان را همبسته و وابستۀ ایران تبلیغ کردهاند و میکنند. این درحالیست که حکومت ایران نقشی بدتر در خونریزی شیعیان افغانستان داشته و دارد.