گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » هذیانهای فیسبکی جاسوس اعظم
هذیانهای فیسبکی جاسوس اعظم

هذیانهای فیسبکی جاسوس اعظم

می گوئیم داشتیم ونداشتیم یک معاون اول ریاست جمهوری داشتیم که با نخستین طلوع آفتاب ودرست ساعت شش ونیم صبح سفره مجلل امنیتی راباهذیان ها ی ناب وبینظیراش رنگین می ساخت و اصحاب مطبوعات شهرنیز تیتراخبار شانرا درحول وحوش آن فرمائیشات تکمیل می نمودند.البته مانندهرچاکرو نوکر دیگری که بصورت مصنوعی پله های قدرت را می پیمایند وآنچه که می فرمایند از یاد می برند  امرالله خان نیز با تقلید ازدیگردیکتاتورهای تاریخ حرکات یاد فراموشی انجام می دادند و نه میدانیست که واقعأ برمیز صبحانه “شش ونیم صبح” کدامین غذا های لذیذی را تناؤل نموده اند وآنچه راکه مطبوعات ورسانه هاازهذیان های استخباراتی آن حضرت تیترهای جوک ساخته اند کدام است ؟اکنون که دردیارغیرواغیاربازهم مشغول ادامه شغل شریف جاسوسی است ماکه عوام وبیسوادیم هرآنچه را که در دوران مأموریت اش به شمول ایجاد جاسوس خانه ای بنام روند سبز بارها و بارها انجام داده است طی عرائضی نزد حضورشان عرض نمائیم. وقتی این جاسوس اعظم قبل ازآغاز فاجعه حکومت وحدت  ملی بروزن وحشت ملی دریک محفلی که بصورت مجهول غرض ارتقای لقب از”دومین متقلب” به “دومین متفکر” ترتیب گردیده بود یک مرثیه ای از تملق خواند وگفت :

ما  دردوران طالبها ، دوران جهاد صفت های با خود داشتیم که گویا سلحشور هستیم ، خواهر ما شعر خوانده ،دریای طوفانی هستیم که عدو ودشمن را میزنیم ولی دربین افغان ها کس دیگری که یک دیدگاه را ترسیم کند که ما نفت داریم ، سرمایه داریم تاریخ داریم و این احساسات در این روز طوفانی درعین زمان میتواند یک رودی بخاطر سرسبزی و آبادی هم باشد استفاده کند این نیاز به یک ادبیات نو داشت این ادبیات را در افغانستان داکتر صاحب اشرف غنی احمدزی معرفی کرد ند ….بدون شک که این نخستین هذیان های بوده که سرشار از تملق و چاپلوسی بود که سرانجام با ژست گرفتن و نشراین کمیدیی لقب بخشی ها به مقامات بلند امنیتی رسید

و چنانچه باری درمقام سرپرست  پست وزارت داخله افغانستان به قوماندانان امنیه ولایت پروان دستوربا ژست فرعونی فرمان  داده بود که ما از تو حمایت میکنم …از والی نترس از وکیل نترس …کسی که در شاهراه استاد نکرد بزن و کله اش را بریده گی بیاور به دفتر من مه مسؤلیت میگیرم !…..گوش کن او آدم ! کسی را که کشتی نگو که مه کشتیم مرده اش را آنطرف پرتو ! باز اگر می فهمیدی که او کار را کرده نه میتوانیستی سرش را گرفته بیاور وزارت داخله من نگاه اش میکنم….. اماوقتی همین داروغه شش ونیم صبح کابل نخست به پنجشیرو سپس به تاجکستان فراری میشود وازآنجا در برابرطالبان جنگ فیس بکی را می آغازد و همکاران سابق اش که آنها نیزمتخصصین ذلت اند و مثل امرالله خان نوکر خان  اند نه از باد نجان ! دربخشی  از فرامین فیسبکی اش در خطاب به آنها نوشت : مسوولین ارشد جمهوریت که به دعوت کمسیون طالب لبیک گفته و زیر چتر آنها برمیگردند در اصل مرگ وجدان،  و هدیه دهی  وقار و عزتی  را که نداشتند به گروه طالب  علنی می سازند. اینها قبل از مرگ در محکمه ی مردم  و اذهان  جمعی  محکوم میشوند و بقیه زنده گی خود رابا چشمان باز ولی ضمیروانسانیت پوسیده  ومرده به سر خواهند برد. باید به خدمت امرالله خان صالح که به جاسوس اعظم شهرت دارد گفت : آیا آن وقتی که هزاران انسان بی گناه به جرم اینکه به سرباز بزرگراه توقف نکرده است در خون غلتیدند و  دستور تو جاسوس اعظم تیرباران شده اند وجدان تو کجابود ؟ این یک قلم جنایتی است که خود بر آن اعتراف کرده ای و تنها خداوند میداند که با همین روش انکار ازانجام جنایت طی چند سالی در حاکمیت مافیائی و جمهوریت کذائی تو و همکاران مافیائی ات خون چند هزار از مردم بی گناه شهر کابل را ریخته ای و کمیدیی آنرا بنام داعش خراسان نوشت ایی ؟

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا