گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » حرمــــت تـــرورازدیـــدگاه قـرآن !
حرمــــت تـــرورازدیـــدگاه قـرآن !

حرمــــت تـــرورازدیـــدگاه قـرآن !

یادداشت نواندیشی : خواننده گان عزیز خیال نفرمائند که ما نسبت به حوادث و وقائعی که پیرامون زندگی و حیات مان بؤقوع می پیوندند بی تفاؤت باشیم ، البته در بسیاری موارد مواضع ما روشن و صریح است که شاید به دلیل آن به برخی حوادث ووقائع درد ناک درکشوروجامعه موضع مانرا بیان نداشته باشیم ، اما آنچه که بر سرنوشت تاریخی مردم و جامعه ما تعلق دارند و عناصر ومؤلفه های پراگنده در وجه فرهنگی ومذهبی را تشکیل میدهند ما به عنوان راهیان راه روشنگری توام به افشأگریی تکریمانه به جایگاه انسان دیگراندیش ندای آگاهی بخش مانرا که خالی از هرگونه نفرت ها و کینه ها ست بلند میکنیم . چنانچه آگاهی دارید بروزشنبه ۲۰ میزان سال ۱۳۹۸ ملا حیات الدین صاحبی که یکی از جنجالی ترین چهره های شبه مذهبی بود حوالی ساعت پنج عصر، دو موتورسوار مسلح ناشناس با شلیک چند گلوله به سر و سینه، او را نزدیک منزلش، در ساحه حوزه چهارم امنیتی در جنوب شهر مزارشریف به قتل رساندند. ما به عنوان کسانی که قتل هر انسان حقیقی و حقوقی را یک جنایت آشکار میدانیم مرگ آقای حیات الدین صاحبی را نیز با شدت تمام محکوم میکنیم اما این محکومیت مان نباید به مثابه سند و دلیل بربرئت از تمامی تبلیغات زهرآگینی تلقی گرد دکه از وی به عنوان یک آگاه امور دینی سرمیزد و خود مبلغ ادبیات خرافات وترمنولوژیی فساد درحوزه دین بود . نوشته ای را که مطالعه می فرمائید بقلم جناب آقای عبدالرحیم رجأ یکی از همکاران ارجمند تربیون نواندیشی نگاشته شده است اما با این توضیح که جناب رجأ نویسنده این

یادداشت نیز آنگاهی که  در آغاز این نوشتار بر آیه ۱۵۱ سوره انعام قرآن پاک به عنوان محکمترین سندی استناد می فرمایند مسأله قتل نفس را تنها به  قتل انسان تعبیر وتفسیر می دارد که در فهرست آنچه که به عنوان افعال حرام نشانی گردیده اند اینگونه تشریح می فرمایند :«…. آخرین موردی که خدا تذکر می دهد: «ولا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق »، نکشید نفسی را که خدا حرام کرده است، نفسی را که محترم داشته است ، مگر به حق. یعنی اگرقتل نفس صورت میگیرد باید توسط محکمه با صلاحیت صورت بگیرد نه بدست انسانها .» ریشه تناقض معرفت شناختی درمورد ” نفس ” که درآیه ۱۵۱سوره انعام به مثابه یک متن کثیر المعنای فلسفی درج میباشد درست درهمین  مطلب گنجانیده شده  وبا ماهیت اصلی معنای “نفس ” تفاؤت دارد . زیرا نفس به قول دانشمندان و فلاسفه اینگونه تعریف شده است  نفس . [ ن َ ] (ع اِ) جان . روح . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از دهار) (از مهذب الاسماء). روان . (ناظم الاطباء). قوه ای است که بدان جسم زنده ، زنده است . (از مفاتیح ) : خواهی پادشاه و خواهی جز پادشاه هر کسی را نفسی است و آن را روح گویند. (تاریخ بیهقی ص ۱۰۰). در این تن سه قوه است … و هر یک از این قوتها را محل نفسی دانند. (تاریخ بیهقی ).

گفتا ز نفس جثه ٔ مردم نصیب یافت

گفتم ز نفس نامیه مردم گزیده تر

از نظر همین دانشمندان وزبان شناسان نفس در آیه مورد نظر بر آنچه که در هستی و کائنات به حیات می پردازد دلالت میکند نه به انسان که خلیفه و جانشین الله در زمین شناخته میشود و نباید به هیچ بهانه و دلیلی از حیات محروم گردد . برعلاوه آن هیچ کسی و نهادی منجمله دادگاه و یاهم هرشخصیت دیگر  حقوقی و حقیقی حق ندارند دستور قتل انسان را صادر کنند ؛  البته حرمت قتل انسان به عنوان جانشین و نائب پروردگار در هستی و زمین طی یک دیالوگ فلسفی میان فرشته گان و خالق آفریده گار ازهمان آغازحیات بشر درسینه تاریخ وبا خط زرین وحی و کلام الله وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَیَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ درمیان همه عصر ها و تمامی نسل های بشر جلوه میکند .! نباید فراموش کرد که در آیه ۱۵۱ سوره انعام بحث حفظ و نگهداریی محیط زیست و توصیه بر عقلانیت در حیات بشر بصورت واضح بیان شده است زیرا می بینیم که با پیوست با طرح حرمت قتل از سفارش بر عقلانیت سخن به میان آمده که بدون شک بر تعهد انسان در برابر محیط زیست وبکار گیریی نورم های عقلانی به عنوان یک توصیه الهی در عرصه حیات اجتماعی و اقتصادی  بدان نگریسته شده است

_____________________________

حرمت ترورازدیدگاه قرآن !

ما حرم ربکم علیکم الا تشرکوا به شیئا و بالوالدین احسانا ولاتقتلوا اولادکم من املاق نحن نرزقکم وایاهم ولاتقربواالفواحش ما ظهر منها و مابطن ولاتقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق ذلکم وصاکم به لعلکم تعقلون . سوره انعام آیه ۱۵۱اولین موردی از موارد محرمات قطعی خدا اینست . «الا تشرک به شیئا» به خدا شرک نورزید، برای خدا شریک نگیرید.دومین حرام خدا اینست که ؛«وبالوالدین احسانا» یعنی این که به والدین احسان نورزید . یعنی احسان نورزیدن به والدین جز محرمات خداست .

سومین حرام خدا اینست که ؛«و لاتقتلوا اولادکم من املاق نحن نرزقهم وایاکم»، این که فرزندان خودتان را از ترس فقر یا از فقرو تنگ دستی نکشید.چهارمین مورد حرام خدا اینست که ؛ «ولاتقربوا الفواحش ماظهرمنها ومابطن »، به زشتیها نزدیک نشوید،مورد پنجم و آخرین موردی که خدا تذکر می دهد: «ولا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق »، نکشید نفسی را که خدا حرام کرده است، نفسی را که محترم داشته است ، مگر به حق. یعنی اگر قتل نفس صورت میگیرد باید توسط محکمه با صلاحیت صورت بگیرد نه بدست انسانها .به آنچه گفته آمدیم حتی از دیدگاه شرع نیز قتل هیچ انسانی از مجاری ترور و نا حق و بدست انسانهای اوباش و فارغ از مسوولیت قضایی جایز و روا نمیباشد چه سبب این قتل اختلاف فکری و اعتقادی باشد یا مسایل اجتماعی و دگر اندیشی . فلهذا قتل مولوی حیات الدین صاحبی از دیدگاه شرع نیز یک عمل نا جایز و ظالمانه تلقی میگردد اما چرا مولوی حیات الدین را ترور کردند ؟

دوستی در رخنامه اش نوشته است :

«مولوی حیات الدین صاحبی قربانی رقابت‌های ناسالم بین هم‌تباران و هم‌فکران خودش شده است.بنا به گفته این فرد :شورای علمای افغانستان در برج جوزای سال‌روان حکم تکفیر او را صادر و از نشانی شماری از علما، متنفذین و شهروندان ولایت بلخ مولوی صاحبی را متهم به کفر گویی، سوء استفاده از موقف دینی و… کرده بود.( یعنی این آتش ابتدا از درون و نفس های عالمان دین برخاسته است )

بنا به گفته این فرد وزارت ارشاد، حج و اوقاف (به امضای مولوی غوثی زاده رئیس خانقاها) نیز مولوی صاحبی را به نهاد های عدلی و قضایی معرفی و از فرماندهی پولیس بلخ خواسته بود تا در احضار آقای صاحبی آن وزارت را همکاری کنند.

(به رویت متن پیشنهاد و حکم ریاست خانقاه ها وزارت ارشاد، حج و اوقاف که تصویر آنرا اینجا درج کردم. امیدوارم این پیشنهاد جعلی باشد تا اتهام‌های بی‌برچسپ علیه مولوی صاحبی شهید رفع گردد)اکثر سخنرانی‌ها و موعظه های مولوی حیات الدین صاحبی جنجال برانگیز بود. برخی از شهروندان افغانستان به ویژه ولایت بلخ او را مرشد خود می‌دانستند و شماری نیز او را به کفر گویی متهم‌ می‌کردند.

مولوی صاحبی باری حدیث را نقل کرده بود که گویا صحابی‌ی بول پیامبر اسلام ص را نوشیده و تا آخر عمر میل به نوشیدن آب نداشته است و هر باری که از جای می‌گذشته و یا داخل مجلسی می‌شده است بوی‌خوش عطر از بدن آن صحابی بیرون می‌تراویده است. هر چند برخی دیگر علما نیز صحیح بودن این حدیث را تایید می‌کنند ولی نقل این موضوع از منبر مسجد را ناصحیح می‌دانند( یعنی این مولوی مقتول پر ده دری و افشای راز کرده است که نباید گفته میشد ) اما این نقل و قول صاحبی روی زبان‌ها شد و حساسیت های ضد و نقیض زیادی را برانگیخت.صحبت در باره غُلمان، غسل میت پیامبر یگانه‌ی اسلام توسط خلیفه چهارم، علی ابن ابوطالب و حواشی این داستان، نقل داستان پیر مرد ریش سفید و لواطت با پسر جوان خوب صورت و حواشی آن، برخورد های عشقی زوجه های جوان و پیامد های شب زفاف، نقل داستان ثور و ندای آسمانی و… آن‌هم از منابر مساجد و مجالس روحانی/دینی همه و همه، محبوبیت و نفرت مولوی صاحبی در بین موافقان و مخالفانش را روزافزون ساخت.امروز مولوی صاحبی ترور شد.( مسوول ترور او نیز گروه های تند رو سلفی میباشد که با ذوق عارفانه و خانقایی او سر سازش نداشتند )

و اما … ترور او نیز خالی از نقد و نظر های موافق و مخالف نیست. شماری ترور او را با طنز گویی و طنز نویسی اطلاع رسانی کردن و بسیاری ها نیز ترور او را مایه‌ی ننگ بر حکومت محلی بلخ عنوان کردن.به هر حال صاحبی مقتول شد. نه دیگر کسی داستان های جالب و گفته نشده اسلامی را از زبان او خواهند شنید و نه شاهد محرکه های روحانی در صحن و چهارباغ روضه منسوب به حضرت علی خواهند بود»خداوند از او در گذرد .

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا