وب سایت نواندیشی به ویب سایت خبری تحلیلی نواندیشی خوش آمدید
خواننده گان عزیز خیال نکنند که حکومت سرپرست طالبان در دنیا تنها شده است و کسی آنرا برسمیت نه می شناسند ! نخیرماهم چنین فکری داشتیم که صد در صد اشتباه در آمد.متأسفانه ما که عوامیم عقل ما باپشت صحنه “سیأ “ست قد نه می دهد.با اظهارات آخیری که اززبان مبارک غلام سعید خطیب زاده سخنگوی دائیم انلائن وزارت خارجه ایران در مورد آنچه که در افغانستان سپری میشود با برپائی یک کنفرانس مطبوعاتی شنیده شد فهمیدیم که ما را بگو چه ساده مردمی بودیم البته به این اکتفأ کردیم که عوامیم دیگه !این سخنگو که اسم مبارک اش نیز خطیب زاده است یعنی فرزند خطیب ، سخنانی را بر زبان آورد که درست به سان منبری های خطبه خوان که بیشتر درجوامع ما جهت انحراف عوام الناس بر سر منابر قرئت می گردد .
ایشان یعنی همین سخنگوی دائیم انلاین وزارت خارجه ایران یا همان دفترسیاست خارجی مقام معظم رهبری در بخشی از سخنانش گفت : ملت افغانستان به شمول گروه های قومی ومذهبی برای جمهوری اسلامی ایران ازروز اول مهم بوده مسؤلیت قطعی هیأت سرپرستی افغانستان نسبته به تمامی این اقوام و تمامی این قومیت ها و تمامی این گروه ها یاد آوری شده …ما در افغانستان اقلیتی نداریم ، ما در افغانستان اقوام مختلف داریم که همه بطور مشترک در امروز وفردای افغانستان شریک هستند . پشتون ها هم به تعبیری اقلیت هستند ، هزاره ها ، تاجیک ها به تعبیری همه هم اکثریت هستند اجازه بدهید من یاد آوری بکنم مسؤلیت قطعی هیأت حاکمه سپرستی افغانستان را نسبت به همه اقوام داخل افغانستان است من بسیارمتأسفم بنام جمهوری اسلامی ایران که هیأت سرپرستی افغانستان هنوزنتوانیسته امنیت لازم را در برخی از مناطق برقرار کند این اقدامات تروریستی با شدت محکوم میشود ما امادگی داریم که تجربیات خود مانرا در مبارزه با این گروه های تروریستی به هیأت حاکمه سرپرستی افغانستان منتقل بکنیم تا انشأ الله شاهد افغانستان بهتر برای مردم افغانستان باشیم ..
موضعی که جمهوری اسلامی ایران تا اکنون درباره حوادث افغانستان اتخاذ کرده همان تز معروف شاعر والامقام شرق مرحوم سعدی است که گفت : درشتی و نرمی بهم در به است ، چون رگزن که جراح و مرهم نه است اما برای نزهت خاطر سخنگوی دائیم انلائن امور خارجی بیت معظم حضرت خطیب زاده باید گفت و عرض کرد که همین تعویذ مبارکه ء تجارب چند تا عیبی دارد و قابل توضیح اند به موجب فرمائیش ایشان که فرمود ما در افغانستان اقلیتی نداریم ، ما در افغانستان اقوام مختلف داریم که همه بطور مشترک در امروز وفردای افغانستان شریک هستند ، پشتون ها هم به تعبیری اقلیت هستند ، هزاره ها ، تاجیکها به تعبیری همه هم اکثریت هستند . ….. البته ایشان مسائل دیگری نیز فرموده اند که ما وارد آن نه می شویم و فقط به موضوع صدور تجارب و مقداری هم به طرح مسأله اقلیت ها و اکثریت ها ! که عبور از آن برای ما هر چند عوامیم به منزله خیانت به تاریخ شمرده می شود . مسأله اقلیت ها و اکثریت قومی که به سرنوشت تاریخی باشنده گان مردمان این خیطه تعلق دارد ازجمله مسائیلی است که گریبان هردو ملت را گرفته است و نه میتوان آنرا با خطبه های رسمی وضرب زبانی ها ی شبه مذهبی توجیه کرد .
فرض بفرمائید همین اقوام شریف عرب های خوزستان، بلوچ های سیستان و بلوچستان ، کرُد ها که بیشتر در کردستان ایران زندگی میکنند ، آذری ها که در ایالت آذر بایجان ایران مسکن گزیده اند همچنان فارسی ها که یکی از قدیمی ترین اقوام ایرانی شناخته میشود و درایالت فارس زندگی میکنند . خدمت حضرت خطیب زاده باید عرض کرد که آیا بلا تشبیه میتوانید برای عوام و خاص بگوید که میزان سهم این اقوام شریف در سطوح بالای تعیین سرنوشت کشور تا چه حد است ؟ یعنی در مقامات بلند دولتی مانند مجلس شورای اسلامی ، دولت و کابینه با ضافه نهاد های مستقلی چون شورای نگهبان ، شورای تشخیص مصلحت نظام و غیره چند تن از وابسته گان با اقوام شریف بلوچ، عرب و کُرد وغیره حضور دارند ؟ واقیعت این است که طبق آیه متبرکه ای از سوره حجرات أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثي وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ….مسأله حضور و نقش اقوام و قبائیل در جامعه و تاریخ یک موضوع هویتی و معرفتی میباشد که هیچگاه نباید به عنوان وثیقه حقوقی در حوزه حقوق و مناسبات اقتصادی از آن بهره گرفته شود بلکه دائیم به قول قرآن پاک به مثابه تعرفه هویتی شناخته می شود . 
پیش از این افاضات جناب خطیب زاده سخنگوی وزارت خارجه ایران در باره مسأله اقوام وفرآیند ملت سازی در افغانستان را شنیدیم و مطالعه نمودیم در حد مجالی که امروز داریم تنها می خواهیم یک تجربه دیگری در کنار سائر اندوخته ها ی ازسربازان گمنام امام زمان اشاره کنیم . که به یقین هدف جناب خطیب زاده نیزبهره طالبان ازاین شیوه واسلوب تجربه شده سرکوب مخالفان و معاندان در جمهوری اسلامی ایران بوده باشد !البته با توجه به اینکه نظام ولایت فقیه مطلقه به عنوان یک گفتمان بنیاد گرای شریعت مدارروی دیگرسکه ای از قرئت حاکم مذهبی برحکومت طالبان افغانستان است تنهاو تنها برنحوه اعمال درحوزه عمل دردوجغرافیای جداگانه بصورت مختصر از نظر میگذرانیم
چنانچه در کنفرانس مطبوعاتی ای هفته وار جناب خطیب زاده سخنگویی وزارت خارجه ایران استماع فرمودید ایشان در زمینه مبارزه با دهشت افگنی و تروریزم تجارب جمهوری اسلامی را نه تنها مفید و قابل عمل خواند بلکه به عنوان سخنگویی یک نهاد مسؤل در حوزه سیاست خارجی ابراز امادگی نمود تا درامر آموزش و پرورش مأموران قین و فانه یا قلع و قمع به هیأت حاکمه سرپرست افغانستان همکاری نمایند چنانچه در بخشی از این خطابه گفت : من بسیارمتأسفم بنام جمهوری اسلامی ایران که هیأت سرپرستی افغانستان هنوزنتوانیسته امنیت لازم را در برخی از مناطق برقرار کند این اقدامات تروریستی با شدت محکوم میشود ما امادگی داریم که تجربیات خود مانرا در مبارزه با این گروه های تروریستی به هیأت حاکمه سرپرستی افغانستان منتقل بکنیم تا انشأ الله شاهد افغانستان بهتر برای مردم افغانستان باشیم .. جهت معلومات آغا خطیب زاده باید گفت که نظام جمهوری اسلامی ایران از همان روزی که با فقدان یک قرئت انسانی و عقلانی از دین اسلام مواجه شد و به اندیشه های بزرگانی چون مرحوم سید محمود طالقانی ،دکتور علی شریعتی ، دکتور سید محمد بهشتی ، مهندس مهدی بازرگان و دیگر بزرگان حوزه دین وسیاست پشت کردند وبه جایی اجتهاد پویا و دینامیک عقلانی در دین مقدس اسلام روبه خرافات و امام زاده های های موهوم آوردند نتوانیست مانند بسیاری گروه های سلفی و هواداران شان که درمیان هواداران اهل سنت و الجماعت تحجر و خشونت را عبادت دانیستند برای این جماعت نیز حذف مخالفان ودیگراندیشان مسلمان موجب کسب رضای الهی دانیسته شد وحتی بسیاری از فرزندان انقلاب اسلامی را که در پیروزیی آن انقلاب نقش بسزای داشتند قلع وقمع نمودند و به زندانها انداختند . آخرین نمونه آن حبس خانگی مهندس میرحسین موسوی و آقای مهدی کروبی است که ازانقلابیون مؤمنی محسوب میگردیدند وبیش ازده سال دراسارت حاکمان جابر آن کشوربه سر میبرند . در جهت اطمینان جناب خطیب زاده سخنگویی محترم وزارت خارجه ایران باید گفت جائی هیچگونه نگرانی نیست درروش طالبانی ودرحوزه تحقق اسلام میان تکلیف و نتیجه هیچگونه رابطه ای دیده نه میشود که آنان رابطه منطقی میان نتیجه عمل با تکلیف دینی را قبول ندارند. اگر برای انجام تکلیف امر به معروف و نهی ازمنکرنتیجه بخش و مؤثر بودن شرط عمل و تکلیف باشد ، طالبان خود را مأمور به تکلیف میدانند و نه نتیجه ! ازسوی دیگر اگرما خشونت و دهشت افگنی را درمقطع فعلی چنین تعریف کنیم که خشونت عبارت از هرگونه آزار بدنی و اعمال قوه قهریه علیه شهر وندان، خارج از چهار چوبها و مقررات دولتی و قانونی است در آن صورت نسبت خشونت با دین ریشه در قرئتی دارد که ما ازرابطه میان دین ودولت داریم .ازآنجایی که در فقه سنتی مورد عمل اکثرطالبان واکابر شان بوده است نظریه و چگونگی دولت غائب است برای پیش برد امورجامعه و مدیریت کشورازاسکلیت منهدم شده نظام های ساقط داده شده گذشته استفاده اعظمی می کنند
