گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » اسراییل یک کشور جعلی!
اسراییل یک کشور جعلی!

اسراییل یک کشور جعلی!

ایلان پپی از جرگه مورخین اخیر اسراییلیست که فلسفه تشکیل دولت اسراییل را مورد نقد و بازبینی قرار داده است.در زمره اثار مختلف خود در مورد اسراییل کتابی را به تحریر دراورده تحت عنوان ده افسانه جعلی در تشکیل دولت اسراییل.یکی از افسانه های جعلی درین مورد همان قول معروف سرزمین بدون مردم و مردم بدون سرزمین است.او معتقد است که هیچکدام از ده افسانه بافته شده درین مورد طبیعت اصلی صهیونیسم را بما معرفی نمیکند و از پروژه اصلی اسراییل امروزی چیزی نمیگوید.افسانه دیگر شعار معروفیست مبنی بر اینکه اسراییل یگانه کشور دیموکراتیک است در خاور میانه که هر روز رسانه های غربی انرا تکرار میکنند.در حالیکه نیتانیاهو یهودیان را ساکنان اصلی فلسطین میداند و دیموکراسی را برخاسته از طبیعت عبری یهودیان.این ادعای اسراییل را میتوان در ذیل پارادایم ساکنان استعماری توضیح داد که با ادعای تمام استعمارگران اشغالگر در سایر سرزمینها هیچ فرقی ندارد و استثنایی شمرده نمیشود.بقیه استعمارگران نیز خود را بومیان سرزمینهای اشغال شده میدانستند که همرا بود با راندن ساکنان اصلی ان سرزمینها و حذف و نسل کشی انها مثل خود امریکاییان که ویژگی شان انکار حقوق دیگران است.در حالیکه دیگر مستعمرات سنتی چنین ادعایی ندارند.مستعمره نشینان فرانسوی در الجزایر میگفتند ما دیگر جایی نداریم که به انجا باز گردیم،همین وطن ماست و نمیتوانیم برگردیم.این نوع استعمارگران بسیار مخرب تر از انواع دیگر استعمار اند.این نوع ادعا در قرن ۱۹ پذیرفته شده بود اما خیلی غیر انسانی و غیر دیموکراتیک است.اینها مدعی اند که این روش استعمار در ایجاد دیموکراسی وقتی قابل توجیه است که سکنا گزینان جدید نسبت به بومیان ان سرزمین اکثریت را تشکیل دهند.این استدلال صهیونیسم لیبرال است نه دست راستی های صهیونیست.این لیبرالها مدعی اند وقتی یهودیان در سرزمین خود اکثریت باشند میتوانند دیموکراسی تشکیل دهند.این استدلال بسیار مسخره است زیرا از جانب مقابل میتواند اشکارا نژادپرستی تلقی گردد.اما همین ادعای مسخره را در مورد اسراییل پذیرفته اند.همانهاییکه حامیان اصلی و بزرگ اسراییل اند ناگزیر اند به این ادعای غلط اتکا نمایند زیرا خود روز اول در اثر یک توطیه جمعی در همدستی با بنیانگزاران صهیونیسم انها را به سرزمین فلسطینیان منتقل ساختند.

اینکار همان شیوه استعمارگران است که پاتریک وولف انرا منطق حذف یا قلع و قمع بومیان نامیده است.امریکا خود همینکار را در مورد بومیان سرخپوست امریکا انجام داد.چون بومیان ان سرزمینها اینرا نمی پذیرند بنابرین منطق قلع و قمع در برابر شان اتخاذ میکنند.رژیم اپارتهاید در افریقای جنوبی همین روش حذف،نسل کشی و تخلیه رادر پیش گرفته بود.همانست که انرا تصفیه نژادی میخوانند.البر ممی نویسنده فرانسوی تونسی در کتابش بنام چهره استعمارگر و استعمارزده مینویسد که استعمارگران لزوما نژادپرست هم هستند.سیاستی که رژیم صهیونیستی در فلسطین در پیش گرفته است همه ویژگیهای یک استعمارگر را داراست.منطق همه شان یکیست.همین شیوه در قرن ۲۱ در مورد اسراییل بکار بسته میشود.سخن جعلی و مسخره دیگر همه این استعمارگران اینست که صلح میخواهند اما طرف مشروع صلح وجود ندارد،با کی صلح کنند.اسراییل حماس را طرف صلح خود نمی شمارد و انرا تروریست نام میگذارد تا حق ازادی خواهی را ازو بگیرد در حالیکه حماس یک سازمان سیاسی و نظامیست که برای ازادی وطن و مردمش می جنگد اما اسراییل با فلسطینیان مانند یک کشور مستقل و جدا رفتار نمیکند و همه حقوق انسانی را ازانها سلب نموده است.شیوه حذف فلسطینیان ،کنترول نفوس و دروکردن نسل جوان شان از یکطرف و مهندسی نمودن اکثریت یهودی از سوی دیگر با سرعت و جدیت هرچه تمامتر توسط دولت اسراییل به اجرا گذاشته شده است.ایجاد اختناق مطلق و تحمیل شرایط غیر قابل تحمل بر زندگی روزمره فلسطینیان فرصت ابراز هرگونه اعتراض را ازانها گرفته است تا جاییکه هر نوع حرکت اعتراضی ولو کاملا مسالمت امیز از سوی فلسطینیان توسط اسراییل تخطی و تروریسم تلقی میشود تا انها همیشه خود را گنهگار و عمل خود را غیر قانونی بدانند که شایسته مجازات و سرکوب اند.این احساس را استعمار گران در بومیان ایجاد میکنند.تبلیغات تکراری و هر روزه قدرتهای غربی برای نهادینه کردن ریتوریک یا منطق استعماری اسراییل و به فراموشی سپردن مساله فلسطین چیزیست که بطور سیستماتیک در سیاست قدرتهای حامی اسراییل دنبال میشود.کسانی چون استیو بنن از مشاوران دونالد ترامپ اقتصاد بی سرحد را فقط اقتصاد نمیداند بلکه انرا یک فرهنگ میشمارد که امریکای سفید مسیحی با همدستی تنگاتنگ صهیونیسم قصد گسترش انرا در سراسر جهان دارد.اسراییل و هر متفکرراست افراطی نژادپرست همین شیوه تفکررا دارند.این شعارهاهرچند مسخره وغیراخلاقی دانسته میشوند وقتی اززبان سخنگویان کاخ سفید و دولت اسراییل می براید به منطق غالب درجهان بدل میگردد.انکار انسانیت و حقوق پایه ای دیگران ویژگی دیگر دولت بیباک و شرور اسراییل است که وزیر دفاعش فلسطینیان را حیوان خطاب میکند و برای همین اعتراض سفیر اسراییل در ملل متحد خواهان استعفای سرمنشی این سازمان میگردد.گستاخی و بی پروایی و شرارت دولت اسراییل بصورت علنی جهانیان را در برابر یک زنگی مست و لاابالی قرار میدهد که هیچ قاعده بین المللی را قبول ندارد.اقای پپی تاکید میکند نوع استعمار ساکنان جدید از خطرناکترین نوع نژادپرستی است.اسراییل در منطقه خود را یک استثنا معرفی میکند همانطور که امریکا خود را در جهان یک استثنا میشمارد.صهیونیسم لیبرال در مهندسی نژاد پاک شیوه های خشن را قانونی دانسته و این صلاحیت را به خود قایل می گردد.بر اساس این منطق فلسطینیان باید در محصوره کوچکی قرنطینه شوند تا نژاد پاک یهود از اسیب انها در امان بماند.همانکاری را که رژیم اپارتهاید در افریقای جنوبی انجام میداد و شعار شان این بود که ما درین جا و انها در انجا.نیتان یاهو اعتراضات و مبارزات فلسطینیان را دشمنی و احساسات ضد یهود میداند که با همین شعار در اکثر کشور های غربی صدای هر اعتراضی را علیه اسراییل خفه میسازند.اگر استعمار و نژادپرستی اسراییل را مورد انتقاد قرار دهی خودت متهم به نژادپرستی میشوی.بگیر که نگیرت.اینگونه به صهیونیسم مشروعیت میدهند که کسی نتواند انرا زیر سوال برد.این تصور را ایجاد کرده اند که یهودیان باید در اسیا زندگی کنند نه بصورت مجتمع های پراکنده در اروپا انگونه که در گذشته بود.این نکته خیلی جالب و قابل توجه است که صهیونیستها با احزاب و گروههای سیاسی ملیتگرای افراطی و راستی های نژادپرست فاشیست در غرب هم سنخ و خویشاند است.همه احزاب پوپیولیست فاشیستی و دست راستی در اروپا و امریکا به شمول ترامپ خود را خویشاوند صهیونیسم میدانند.همانگونه که احزاب فاشیست و ناسیونالیستهای افراطی در غرب مهاجران مسلمان را مشکل جامعه خود میدانند اسراییل هم مسلمانان را مهاجر ،مزاحم و مشکل اسراییل تلقی میکند که درد سر استعمار گران شده اند.هردو با یک متود و یک شیوه عمل میکنند و انگونه می نمایانند که گویی از فرهنگ خود دفاع میکنند.همه این طیف ها مسلمانان را تروریست نام میگذارند.تیوری پردازان بزرگ این احزاب سیاسی در فرانسه،هالند، دنمارک،اطریش و المان با سران فاشیست اسراییل رایزنی و همکاری منظم دارند تا چگونه از خطر این مهاجران جلوگیری به عمل ارند.همینگونه با تکنیک های بایومتریک و دیگر شیوه های هویت سازی انها را از خود جدا می کنند.این مهاجران را هویتهای کوچک یا میکرو اکسپرشن خطاب میکنند.اینها عینا همانند شیوه های پروپاگندا نازیهاست در جداسازی و منزوی سازی غیر خودیها.نسل امروزی و جوانان عرب که ریشه افریقای شمالی دارند و پدرکلانهای شان توسط استعمار فرانسه بصورت سرباز و گارگر اورده شده بودند و دو سه نسل در فرانسه سرکرده اند هنوز خود را فرانسوی احساس نمی کنند.میگویند ما نه عربیم و نه فرانسوی ،نمیدانیم کدام یکیم.از سرزمین خود بی ریشه شده اند و بعد از سه نسل هنوز در فرانسه ریشه پیدا نکرده اند چون سیاست دولتها این چنین میخواسته است.دروغها و افسانه سازیها به تاسی از شیوه تبلیغاتی نازیها باید انچنان بزرگ باشند و انقدر تکرار شوند که پذیرفته شوند و ریتوریک غالب زمانه قرار گیرند.طرف مقابل را انقدر زیر رگبار پروپاگندا قرار دهند که فلج گردد و فرصت واکنش ازانها ستانده شود تا طرف مقابل ذلت و حقارت را سرشت و سرنوشت خویش بداند.این بزرگترین خطر فاشیسم و استعمار صهیونیستی اسراییل است.من وقتی این فضای فتنه انگیز و شرارت بار را می نگرم که چگونه دیو در کمین انسانها افتاده است به یاد سخن کامو می افتم که طغیان را شرط انسان شدن و انسان ماندن میداند.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا