گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » تحجرداعشی و چتردموکراسی !
تحجرداعشی و چتردموکراسی !

تحجرداعشی و چتردموکراسی !

درحدمجالی که امروز و اکنون داریم و به یمن خطاهای تاریخی ای که از سوی استعمار و استبداد حاکم بر افغانستان بویژه درهجده سال گذشته بنام حاکمیت دموکراتیک زیر چتر جمهوری اسلامی افغانستان  ؛ سرمیزنند برای ما اعطاشده است می خواهیم به یک چشمه دیگری از هزاران چشمه حقه بازی ها ، شعبده بازیها وچشم بندیهای استبداد حاکم برسرنوشت افغانستان  اشاره کنیم .

البته این واقیعتی است مشهود واز مقوله توضیح واضحات که نقشه ها ،دستاویزها وشعبده بازی های نظام حاکم به یکی دومورد ودهها و صدها مورد پایان نه مییابند وازهمین روست که میبینیم «هرلحظه به رنگی بت عیاردرآمد» به هرحال یکی ازاین صدها چشمه فریب ودغلکاری برخورد دوگانه ای است که نظام مافیائی موسوم به “دولت جمهوری اسلامی افغانستان ” بطور کلی اردوگاه جهانی امپریالیستی با مسأله اصلی جامعه افغانستان یعنی خشونت وتروریزم دارد. نخستین برخورد ریأکارانه ای  که با ژست کاذب دموکراسی ودفاع ازحقوق بشرانجام میدهند مبارزه علیه تروریزم است که در سرزمین افغانستان با یک اجماع جهانی ودریک ائتلاف بین المللی بنام“مبارزه با تروریزم “ ازنزدیک به دودهه بدینسواعمال میگردد،این حقیقت اظهرمن الشمس را تمامی جهان ازجمله  شکارچیان ماهری از کشورهای صنعتی غرب که شب وروزمشغول  شکارمردم فقیر وگرسنه ای افغانستان اند میدانند که مبارزه گسترده باخشونت وتروریزم مستلزم اراده قوی وملی است که ریشه درتاریخ وفرهنگ باستانی افغانهای با اصالتی داشته باشد.مسخره ترین ودرعین حال پارادُکسیال ترین مطلبی که در حوزه جامعه  شناسی سیاسی این روزها ازهرمنبرومسجد وخانقاه بلند میشود تقابل مفهوم خلافت با اصل دموکراسی است که هوادارن چنین گفتمان را مستوجب اشد توبیخ شناخته و با نام های گوناگون یادمیکنند .

واقیعت این است که مفاهیمی چون غرائز خشونت و تروریزم نهفته در فطرت انسان اند که میتوان آنرا اززاوایای مختلف وبا رویکردهای گوناگون مورد بررسی و مطالعه قرار داد و به عنوان رهیافت های سیاسی و روانشناسانه در بستر اوضاع اقتصادی و فرهنگی حاکم بر جامعه به مطالعه ء آن پرداخت .آنچه در این جا باید مطرح گردد فراهم شدن زمینه ها برای تلاش فرهنگی در حوزه اجتهاد عقلانی است که در حوزه رسالت تاریخی انسان به عنوان خلیفه خدا درزمین تحقق می یابند . اصولأ اگر ما مشخص نکنیم که از انسان چه توقعی باید داشت و اساسأ چه می خواهیم باشیم هیچ سازمان و طرح و نقشه و برنامه ای بدرد نه میخورد زیرا تنها انباشتن ابزار و مصالح و نقشه نداشتن بدون اینکه ” انسان آئنده ” را تعریف و مشخص نمائیم و یا لااقل جهت و مسیر ارزشهای او را بفهمیم یک امر بیهوده خواهند بود . همین بینیش نسبت به نیاز های معاصر انسان است که از یکطرف میتواند ساختمان هم آهنگ عناصر و مصالح سازگار ” جامعه ایده آل “ و انسانی را که باید باشد تصویر میکند ازسوی دیگر آئینه تمام نمای افکارو بینیش ما درباره هستی و انسان درتاریخ پنداشته میشود وبه عنوان یک بسته هویتی در قلمروتاریخی یک جغرافیا ظهور میکند . زیرا همین همین مجموعه ای از افکار ونگرشهای ما نسبت به هستی وانسان اند که حدود و ثغورمسؤلیت انسان را در تاریخ  مشخص میسازند در یک جمع بندی باید گفت و این پرسش را پاسخ گفت که آیادین به عنوان یک مکتب و یک ایدیؤلوژی داری ظرفیت های مدیریتی درجوامع بشری است یا خیر؟بدون شک آنانیکه مدعی انداسلام به عنوان یک مکتب ویک ایدئولوژی دارای توانمندی های رهبریی جامعه بشری است متولیان فکری ونگهبانان معنوی آن به شمارمی روند که مخاطب اصلی این قلم نیز دراین جا ودراین ارتباط همین حضرات اعظم اند .

میخواهم از همه آنانیکه دغدغه دینی و بیشتر ارزشی دارند تا با تلاشهای شبانه روزی خویش جلو سقوط معنویت را که در بحرعظیم و متلاطم مادیت شبه علمی فرو میروند بگیرند ، بپرسیم که نقشه راه آئنده حرکت جامعه بشری در نزد آنها کدام است ؟ و چگونه و با چه میکانیزمی  میتوانند انسان خلاق امروزی باشنده جهان گلوبال کنونی رابا نسخه دینی ملهم ازشاخصه های پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص)مدیریت کنند ؟ و آیا این مدعیان رهبریی امت و پاسداران دین واخلاق در عصر حاضردر برابرمکاتب ، ایدئولوژی ها و اندیشه های سکولارمادی حاکم برجهان کنونی حرفی برای گفتن دارند ؟ و اگر دارند کدام است و موضع آنها دربرابر شوالیه های شبه مذهبی و حاکمیت آنها در افغانستان و جهان که در این نیم قرن آخیر به جان هم افتاده اند و بهترین فرصت ها را در قالب احزاب و نهضت های بزرگ دینی و سیاسی با براه انداختن هیاهوی مصنوعی  بنام شیعه وسنی و آنهم برای هیچ هدر دادند چیست ؟ و اکنون که همه ملت های دربند واسیر ازپریشانی استعمارگران و پادو ها ومهره های فکریی آنها درافغانستان و جهان دریافتند ومی بینند که استعمارو حاکمان دست نشانده آنها باهمه تدابیر پیشگیرانه خود چگونه به تقلا افتاده و ندای « صلح بین الافغانی » بلند نموده است ؟ آیا برای نجات این ملت و دیگر جوامع اسیرکه دردام  مافیای اقتصادی افتاده اند  نقشه راه ماسوا از فقه تاریخی متعلق با جوامع سنتی و قبیلوی  گذشته  دارااند ؟ واگر دارند با قرئت و گفتمان حاکم بر اکثریت جوامع اسلامی اعم از جوامعی که در مناسبات اجتماعی واقتصای عصرحاضرازفقه متعلق با حضرت امام ابوعبدالله جعفربن محمد صادق پیروی میکنند و یاهم ازفقه تاریخی مربوط به آئیمه بزرگ اهل سنت والجماعت که شجره النسب اکثریت شان به حضرت امام”ابوحنیفه النعمان بن ثابت “میرسد  دارای چه تفاؤت های فکری و اعتقادی  میباشد ؟ بزرگترین و درعین حال مهمترین پرسشی که در حوزه تفسیر و تبیئن  اندیشه ها و اعتقادات  دینی وجود دارد ،  شناخت  مؤلفه های همچون ” انسان ” ، ” قرآن ” خدا ” و ” هستی ” است که باید دربسترهویت وبربنیــاد مؤلــفه ها ی فلســـفی ” توحید وعدالت”  شناسائی و تبئن گردند ، درپرتوچنین گفتمان اجتهادیی پویا ودینامیک است که دموکراسی و مردم سالاری را با دینداریی عقلانی که بدورازجهل معاصرو خرافات قرون ؤسطائی باشد گره میزند وراه پیشرفت و تکامل انسان را فراهم میسازد .

اینکه چراوبه حکم کدامین انگیزه از جمله مسائل و فراؤرده های فروانی که در حوزه سیر تکاملی بشر باید بدان توجه داشت و این قلم نیزآنرا در حوزه اندیشه ها و ایدئولوژی هاحائزاهمیت میداند همانا بینیش و نگاه هوادارن گفتمان فقه تاریخی اعم از تشیع و تسنن به قرآن و انسان است که با دریغ و تأسف هواداران و مریدان تمامی مذاهب وشاخه های  دینی بویژه اسلامی مفاهیم کلیدی متعلق با حیات بشر همچون ” قرآن وانسان ” را بصورت معیوب وبیماردرقلمرو حیات تاریخی انسان در زمین مورد تحلیل وارزیابی قرارمیگیرند ، قرآن چنانچه ازاسم اش هویدا است واژهٔ «قرآن» ۷۰ بار در متن قرآن به‌کار رفته‌است. گفتارهای مختلف در معنی و ریشه‌یابی واژهٔ قرآن عبارتند از: قرآن هم‌ریشه با قرینه و معنای آن، همانند بودن آیاتش با یکدیگر است (فراء). قرآن با تبیان کل شیء بودن توصیف شده: نَزَّلْنا عَلَیکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَهً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِین. یعنی: این کتابی را به تدریج بر تو فرو فرستادیم در حالی که برای هر چیزی روشنگر است، و (نیز) هدایت و رحمت و بشارت برای ایمان آورندگان است ، قرآن مشتق از قرن است؛ زیرا آیات و سوره‌های آن مقرون به یکدیگرند .. قرآن در چند آیه، خود را خاتم کتب آسمانی معرفی کرده و نزول کتاب آسمانی را پس از خود رد می‌کند: وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَعَدْلًا ۚ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ ۚ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ(سوره انعام-۱۱۵). باید همان قرآن نازل شده بر محمد پیامبر اسلام  را با بینیش و دعوت جدید  « به مردم بگویید قرآن چه میگوید نگویید در قرآن چه نوشته است. خدا همه چیز را درقرآن گفت و ازاین همه کدام را به مردم گفته اند؟همین است که فقط قرآن را حفظ می کنند.اما نمی دانند درون این حصار از چه چیزی حفاظت می شود.» یکبار دیگربر بال های از فرشته گان عقل و خرد که درادبیات  فلسفه توحید با مفهوم متعالی قرآنی وبرمبنای وحی الهی”أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی …”یاد شده به جامعه وتاریخ بازگردانده شود زیرا اولین مفهوم متعالی که دراین کتاب برآن زیاد تکیه شده آزادی  انسان واندیشه هایش است ، چنانچه همه شاهدیم و می بینیم نزدیک به تمامی فلاسفه ودانشمندان و جامعه‌شناسان  جهان مسأله شناخت انسان وچگونگی آفرینش وی را از ابتدای خلقت آدم تا به اکنون  روی تحقیق عمیقی گرفته اند

اما با درد ودریغ که ازهمان ابتدأچگونگی  حال واحوال موضوع  نوع آفرینش انسان و انتقال آن به فلسفه توحید  میان حلقه های علمی واکادمیک مسلمانان رقت بارو مملو ازخرافات است آنها که خود رامتولیان فکری ومدعیان پاسداری از اسلام راستین می خوانند نیز نه تنها  به این مهمترین  پرسش فلسفی درباره آفرینش وتکامل انسان درزمین پاسخ علمی ومبتنی برروح عقلانی واجتهادی ارائیه نکردند بلکه باتحریف صریح فلسفه توحید برپروژه افسانوی چگونگی خلقت انسان درزمین مهرتائید نهادند .

 ذاکر نائک  تیوری پرداز نکتائی پوش جنایت مذهبی !

چنانچه اشاره گردید برخی ازمراجع رسمی نگهبانی دینی درجهان اسلام که جنایت عهد قدیم را باادبیات وترمنولوژی نوین ودرلباس مدرن به تاریخ انتقال می دهند یکی ازاین تیوری پردازان آقای ذاکرنائک طبیب مسلمان هندی الاصل است که درراستای دعوت مسلمانان نمادی ازچنین دوره انتقال به شمار میرود .

چنانچه مشاهده میکنید آقای نائک همیشه  جنایات منسوب شده به  دین مقدس اسلام را تنها با شیوه بیان نارسائی های نظام های توتالیتار معاصر باچشم بندی شگفتی برروح وروان حاضران بدون آنکه در حوزه بیان فضائل وبرتری های احکام مربوط به اجرای حدود شرعی مسائلی را مطرح کند با اکتفآ بر آنچه که بصورت مجهول و با روایات جعلی و در بسیاری زمینه ها با شیوه من درآوردی نسبت به تاریخ جوامع غربی بیان می کند اجرای حدود شرعی را یک امر خیر در جامعه بشری می خواند .درحالیکه اگرتاریخ جوامع بشری رابا استخراج واستنتاج حوادث دربطن حوادث دیگرو بصورت دیالکتیکی و برپایه علم وخرد مورد مطالعه قرارگیرد هیچگونه جایگاهی برای خرافات مذهبی باقی نه میماند . اما آقای طبیب ذاکر نائک با مختصر چشم بندی جنایت را به غلط « اجرای حدود شرعی » نام گذاری میکند که به جزاتکأ بر ظواهر ولباس مدرن درماهیت با آنچه که همکاران دیگر وی بنام ” دولت اسلامی عراق وشام ” یا داعش بسیاری ازانسان ها را با مجوزکفروالحاد سرمی بُرند هیچگونه تفاؤتی ندارد .

مدعای اصلی مخالفان مذهبی دموکراسی این است که معنای دموکراسی را که مردم سالاری است ومردم سالاری یعنی اصالت دادن به اراده ء انسان در برابر اراده خداوند و مقدم داشتن قانون انسان بر قانون خداوند –این مبنا انسان محوری است وبا اسلام که بر خدا محوری استوار است سازگار نیست بلکه مطلوب از انسان خدا محور انسان است که به نمائنده گی از پروردگار مأموریت اش را در زمین به عنوان جانشین خدا با موتوری دائمأ فعال عقلانیت یا همان  مفهوم متعالی “أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی …”به انجام میرساند .نه انسان تربیت ناشده و غیرمتعهد ! البته میزان مشروعیت حکومت های دموکراتیک نیز به میزان سطح رشد آگاهی تمامی شهروندان کشور مورد نظر مسلمانان در یک جامعه میباشد …

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا