گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » خشــــک آمــــد کشتـــــگاه من درجــــوار کشـــت هــمســــایه!
خشــــک آمــــد کشتـــــگاه من  درجــــوار کشـــت هــمســــایه!

خشــــک آمــــد کشتـــــگاه من درجــــوار کشـــت هــمســــایه!

برخی ازمحتویات این یادداشت را قبلأ درمیزگردی که ازسوی برخی دوستان ایرانی در کلاب هاوس ترتیب یافته بود با درخواست آن عزیزان بصورت فشرده مطرح نموده ام طالبانیسم تنها نام یک گروه واسم خاص نیست بلکه عرصهء نوعی نظریه و روشی است که در جهان غرب بنام “اسلام سیاسی” یاد شده است هرچند به علت شرائط ویژه اقتصادی –اجتماعی سیاسی نمودی یافته است اما میتواند درهرجای دیگری که زمینه مساعد و محیط مناسب یافت بصورت های گوناگونی پدیدارشود چنانچه روحانیت شریعتمدار مذهبی در هردوحوزه فقهی اعم از تشیع و پیروان اهل سنت و الجماعت درهمه جهان متأثراز همین گفتمان است .

طالبانیزم را به عنوان یک پدیده میتوان از زاویای مختلف و با رویکردهای گوناگون ماورای مذهبی از قبیل تشیع و اهل سنت مورد بررسی و تحلیل قرار داد وبامقتضای  چنین نگاه باید گفت اگر درچهار چوب مذهب شیعی بدان نگریست نباید آنرا با قاعده گری و در پارادائیم عقیده آنرا از سنخ انجمن حجتیه و غیره شاخه  های شبه مذهبی  و سیاسی در مذهب تشیع  یکسان تصؤر کرد بلکه این دوگفتمان یعنی طالبانیزم و اندیشه های ولایت مدار شیعی را گاهی که به تناسب منافع ” سیأ ” سی و اقتصادی محور های گرداننده آن در مقابل همدیگر قرار دارند . از اینکه بنیادگرائی شریعتمدار غیر اجتهادی و غیر عقلانی مدرن که در هردو حوزه مذهبی یعنی تشیع و تسنن برای حل معضلات اقتصادی و سائیر نیاز های انسان امروزی نسخه عقلانیت تاریخی و مکانی دوران سنت  را بهترین پاسخ برای حل نیازمندی    های انسان امروزی می داند
که بدون شک با تغییرروشها واسلوب های پیچیده ای که ازسوی تیوری سازان اقتصاد لبرال با شیوه طبقاتی و مافیائی درجهان کنونی عرضه میگردد کتله بزرگی ازحرکت های مذهبی  درکشورهای عقب مانده جهان سوم نیز که روزگاری در برابر استعمارعَلم مخالفت را حمل میکردند به عنوان بریگادها وپیشقراؤلان  نظام اقتصادیی بازار آزاد درحالی حضور یافتند که از آثار و عوارض  این سیستم اقتصادی در جوامع شرقی که عمدتأ اسلامی اند هیچگونه اطلاع مبتنی بر ایمان و باور راسخ توحیدی توام با عدالت عمومی را نداشتند وهنوزهم  ندارند . طبیعی است که حوادث آخیر افغانستان را به شمول حضور مقتدرانه و درعین حال استخباراتی جنگجویان طالبان را میتوان یکی از عوامل عمده ای  در کنار سائر عوامل حوادث آخیر در افغانستان خواند .داشتیم عوامل سقوط آرام کابل پایتخت افغانستان و جلوس سریع السیروناگهانی جنگجویان طالبان بر کاخ “ریأ “ست جمهوری افغانستان را بررسی میکردیم و می اندیشیدیم که چگونه آرتش سه صد وپنجاه هزار نفری افغانستان که با پیشرفته ترین ابزارمدرن جنگی مجهز میباشد یکباره و بدون اندکترین واکنش سقوط کرد و با شکست افتضاح آمیزی خود بزرگترین رسوائی قرن را برای خود کمائی کرد . برنواقص کارتک بعدی وجاه طلبانه ء آنانی می اندیشیدیم که طی بیست سال تمام با القاب ومراتب بلند بالای استخباراتی با اکتفأ برمیزو چوکی و موتروآسمان خراشها بهترین فرصت ها و زمینه ها را از دست ملت بزرگ مان کشید اینجا سخن معروف هنری آلفرد کیسینجر Henry Alfred Kissinger یکی از سیاستمداران آلمانی تبار ایالات متحده امریکا که در دوران ریچاردنیکسون به کرسی وزارت امورخارجه آن کشور تکیه زده بود یاد مان آمد که  در جائی و با انگیزه ای گفته است
وقتی مقامات فعلی امریکا ازمن(کیسنجر)مشوره می گیرندکه درقبال ایران وافغانستان چه باید کرد؟ پاسخ من همیشه ثابت ویکسان میباشد آن اینکه هیچ کاری انجام ندهید زیرا این کشورها به سیستم Self destructive  خود مخرب مجهز است زیرانیازی نسیت که کاری انجام دهید خود شان همه کارها راانجام میدهند.!! هرچند در این اظهارات هنری آلفرد کیسینجر آثاری ازغلو و مبالغه به نظر می آید اما واقیعت این است که آقای هنری کیسینجر بصورت ناخواسته روح اصلی نظام مافیائی اقتصاد بازار آزاد را به تصویر کشیده است . زیرا کشورهای صنعتی و درمجموع غرب تقریبا دو دهه است که از هیچ هزینه و تلاشی در جهت دستیابی به هدف تحول بنیادین جامعه افغانستان دریغ نکرده است عقب نشینی عجولانه و هرج و مرج چند روز اخیر همراه با عوارض جانبی ویرانگر آن، به ویژه از دیدگاه بشردوستانه، نمی تواند و نباید این واقعیت را پنهان کند که این تکانهای نظام سرمایه داری لبرال است که درسرتاسرافغانستان بصورت کاریکاتوری ومصنوعی نهادینه شده وبا روح و روان انسان امروزی و نیازهایش انطباق نداشت شنیده می شوند .چنانچه دیدیم و به چشم سر مشاهده نمودیم یک سویی این صفحه خونین شطرنج سرنوشت ملتها بویژه مقدرات ملت سلحشور افغان را کشور های بزرگ صنعتی در رأس ایالات متحده تشکیل میدهد که بر مبنای اصالت اخلاق بورژوائی و نگاه  فلسفی به هستی وانسان و سائر کشور های که از نظم نوین اقتصادی حمایت میکنند ودسته های افراطی نیو لبرال امریکا که صاحبان بزرگترین شرکت های  اسلحه سازی اند به بهانه مبارزه و ریشه کن ساختن القاعده و تروریزم بین المللی یاری میرساند ودرهرگوشه ای و هرخانه ای ازافغانستان غوغا ی را برپا میکرد امااین سویی صفحه شطرنج خونین را نیزبیشتر پادوها و مهره های اشغال کرده بود که به مثابه نگهبانان صادق به آرائیش نظامی دست میزدند و مشغول نهادینه سازیی اخلاق بورژوائی و پایه های نظام اقتصادی بازار آزاد با شیوه ها و اسلوب های  مافیائی بودند که بصورت نا مشروع تمامی  زیر بنا های فرهنگی و اقتصادی در جامعه را که دست کم از چند هزارسال بدینسو ودرتمامی دوره سنت برشانه های مستحکم اصل زرین  خانواده حمل می شد با فشار و قدرت هواپیما هایB52  منهدم ساخت اما درکشاکش این زور آزمائی نیروهای نیز به چشم می خورد که به هیچ وجه ازاصالت های انسانی و نگاه عدالت محور توحیدی برخوردار نبودند وازبطن گودال خون آلود زورآزمائی های استخباراتی تغذیه می شدند وانتظارتلخ یک سقوط رامی کشیدند که بصورت طبیعی آن انتظاربه سررسید وزنگیان مستی ازبیرون مرزها فراخوانده شدندوبه داخل آمدندوبرجسد متلاشی شده ای ازیک تمدن رقصیدند وآیاتی ازپیروزی خواندندبگذارید بلامقدمه بگوئیم همان چیزی راکه همواره گفته ایم هیچگونه تردیدی وجود ندارد که سرنوشت افغانستان ازدیربدینسودرمراکز استراتیژیک امنیتی کشورهای بیگانه مورد ارزیابی قرارمی گیرد و درمیدان معامله به تناسب منافع کشورهای گوناگون بصورت  چونه زنی به آن نگریسته میشود لهذا نباید این مقطعی از تاریخ خونین کشور ما را تافته ای جدا بافته دانیست و به این بخشی از تاریخ افغانستان درمنطقه وجهان بصورت جداگانه نگریست . طبیعی است که در بحبوحه چنین فعل وانفعالات سیاسی که بیشتر بر منافع کشورهای جهان و منطقه می چرخد باید ازشعاردادن های مفتکی و” منم جهان پهلوان ” اکیدأ برهیزکرد . لهذا اکنون لازم است که به مهمترین رویداد تاریخ معاصر استخباراتی که امضای توافق نامه صلح میان امریکا با طالبان است اشاره ای بنمائیم و بد نخواهد بود تا غرض آشنائی بیشتر خواننده گان عزیز از محتویات این سند آگاهی حاصل کند .شاید دیگر برای هیچ کسی حتی آنانیکه معادلات مبنی بر سازش و توطئه علیه صلح در افغانستان را همیشه اززاویه منحنی خوش باوری وساده اندیشی می نگریستند سیاست توطیه گرانه وگام به گام ایالات متحده وحواریون منطقوی آنها بویژه حکومت پوشالی اش درتاریکی مانده باشند.
اما زمان زیاد و فاکتورهای قابل ملاحظه ای وجود دارد که لجاجت حکومت پوشالی برهبریی اشرف غنی  در کابل برای عملی نه ساختن معاهده تاریخی ۲۹ نهم فبروری سال ۲۰۲۰ میان طالبان و ایالات متحده امریکا به امضأ رسیده بوددرحالیکه همین توافق نامه به مثابه بسترگفتگوهای بین الافغانی ازسوی طرفین حکومت و جنگجویان طالبان پذیرفته شده بود البته ماجرأی اصلی ازبند دوم و سوم این موافقتنامه آغاز یافت که چنین حکم میکند :
چنانچه وقتی در دوازدهم دسمبر سال ۲۰۲۰ میلادی بر ۲۲ مواد لائیحه طرز العمل مذاکرات بین الافغانی توافق بعمل آمد و تنها دو بند مهم این گفتگو ها یعنی بحث بر سر تشکیل حکومت جدید و موضوع آتش بس بوده که باید این گفتگوها بتاریخ پنجم ماه جنوری سال ۲۰۲۱ یعنی پس از ختم مراسم عید کرسمس روز های مذهبی مسیحیان در دوحه پایتخت قطر از سرگرفته شود که حکومت افغانستان با شنیدن این مطلب تمامی گروه مذاکره کننده دولتی را از دوحه قطر به کابل فراخواند و اعلام داشت که دور دوم مذاکرات بین الافغانی باید درداخل افغانسان صورت گیرد
اما علی الرغم لجاجت ها و مقاؤمت در برابراین فرآیند از سوی حکومت وقتی مذاکرات متذکره به تاریخ مورد توافق در دوحه مرکز قطر آغاز یافت موضوع مشروعیت جنگ در برابر حکومت اسلامی که به ادعای حکومت از سوی هزاران عالم  و دانشمند ازجهان اسلام حرام پنداشته شده  در پیشگاه هیأت مذاکره کننده طالبان قرارداده شد هیأت طالبان نیز در پاسخ به گروه مذاکره کننده دولت  گفته بود که براه انداختن چنین مطلب خلاف اجندا و مندرجات لائحه طرزالعمل مذاکرات است وگفتگوها باید درمحوردوموضوع اصلی یعنی چگونگی تشکیل حکومت اسلامی جدید و موضوع آتش بس تمرکز یابد ،وقتی این گفتگو ها به اثر لجاجت ارگ وحواریون آنها به غرض  ابقایی مافیائی درقدرت نتوانیست پیشرفت لازم نمایند گروه طالبان بسیاری ازولسوالی ها حتی اکثرولایات را تحت سیطره نظامی خود درآوردمدت ها در سخنرانی ها و نوشته ها ادعا گردید و ما نیز گفتیم که تحریک طالبان در افغانستان به عنوان یک نهضت فکری و یک پروژه ای سیاسی ازدوران جهاد  مجاهدین این کشور علیه اشغالگران شوروی  در شهر پیشاور پاکستان بنیاد گذشته شد. طبیعی است که درآن دوران طلائی برای ارتش پاکستان تمامی کشور های بزرگ جهان منجمله  کشور شاهی عربستان سعودی تمامی کمک ها و مساعدت ها ی اقتصادی و تخنیکی  به آواره گان افغان بصورت مستقیم در اختیار مجاهدین و مهاجرین افغان قرار داده می شد درحالیکه کشور شاهی عربستان برخلاف دیگر کشورهای جهان که کمک هایشان برای مهاجرین و مجاهدین افغانستان که در برابر اشغال ارتش سرخ و رژیم دست نشانده آنها اختصاص داشت کشور عربستان در تقویت نهادها و بنیاد های مذهبی مانند سپاه صحابه ، لشکر جنگهوی ، حرکت جهاد اسلامی ، جیش محمد ، لشکر طیبه وغیره دسته های کوچک وبزرگی که بصورت مستقیم از سوی سازمان های خیریه ای  مقیم در پاکستان مانند رابطه عالم اسلامی ، هلال الاحمر سعودی ، هیئت الاغاثه تمویل و تجهیز می شدند در تنظیم بخشیدن به منافع کشورعربستان سعودی در منطقه نقش بسزای داشت .
برمبنای همین مأموریت استراتیژیک استخباراتی عربستان سعودی بود وقتی طالبان افغانستان بتاریخ هشتم آگست سال ۱۹۹۸ میلادی وارد شهر مزارشریف شدند در حالیکه مقامات رسمی پاکستان به علأ الدین برجردی معاون وزیر خارجه و نمائنده خاص جمهوری اسلامی در امور افغانستان آن زمان اطمینان داده بودند که به دیپلماتهای آنکشور صدمه و آسیبی نخواهند رسید که با توجه به همین اطمینان هیچ یکی از دیپلمات های جمهوری اسلامی ایران از مقر کنسولگری واقع در مزارشریف بیرون نه رفتند که سرانجام نیروهای وابسته با سپاه صحابه در جامه طالبان وبه گفته آقای الله مدد شاه سوند  تنها دیپلمات بازمانده از فاجعه مزارشریف حدود ساعت ۱۲ ظهر بود که گروهی ۱۰-۸ نفره ازطالبان به درب سرکنسولگری آمدند وبا کوبیدن درب وبا داد وفریاد قصد ورود به داخل سرکنسولگری را داشتند که یکی از همکاران برای گفتگو مراجعه کرد ولی آنها با زور وارد نمایندگی شدند وبعد تمامی کارمندان نمایندگی به شهادت رسیدند .ایران گروه طالبان را مسئول کشتار این دیپلمات‌ها اعلام کرد،ولی این گروه در آن زمان مدعی شدکه این کشتار توسط «نیروهای خودسر» انجام شده ‌است. همچنین اعلام گردید  که این قتل‌ها توسط نیروهای سپاه صحابه، انجام شد که یک گروه سنی وافراطی  پاکستانی استواحتمالأ درهم آهنگی با سازمان اطلاعات ارتش پاکستان از کمک های سخاوتمندانه عربستان تقویت همه جانبه میگردید . هرچند مناسبات سیاسی و اقتصادی میان پاکستان وعربستان سعودی دردوران پس ازسقوط رژیم  طالبان درافغانستان که روزگاری این دوکشورازحامیان اصلی رژیم طالبان محسوب میشدند و تنها عربستان وپاکستان با ضافه کشورامارات متحده عربی که با هردوکشورمناسبات استراتیژیک داشتند آرام ،آرام به سردی می گرائید و دراین مناسبات که برپایه منافع استراتیژیک میان دوکشور در منطقه جنوب غرب آسیا  استواربود آنگاه خلل واقع شد که رژیم عربستان سعودی گروه ” دولت اســـــلامی عـــراق وشـــام ” یا ” داعش ” را برهبریی ابراهیم ابوبکر البغدادی  به کمک برخی کشور های مغرض منطقه  در عراق و سوریه بنیان گذشته شد  و برخی از حلقه های  افراطی منجمله گروه سپاه صحابه و دیگر گروه های که زمانی و در اوج  حاکمیت طالبان برافغانستان بنام تحریک طالبان پاکستان یا TTP که در کشتار دیپلمات های ایرانی متهم بودند و بصورت منظم با لهجه عربی محلی با شیخ ابوبکر البغدادی پیشوا     وخلیفه  داعش به عنوان امیر المؤمنین بیعت می نمودند طبیعی است که این نوع بیعت ها و اظهار وفاداری ها با ابوبکر بغدادی خلیفه نوظهور فرقه داعش نوعی سلطه عربستان بر منافع کشور پاکستان تلقی می گردید و به هیچ صورت برای نگهبانان عمق استراتیژیک پاکستان که از آغاز تأسیس آنکشور در وظائف اصلی ارتش بویژه سازمان اطلاعات پاکستان ISI محسوب می شدلهذا آنگاهی که گفتگو های چهار جانبه صلح افغانستان میان حکومت  افغانستان و طالبان در شهرک مری که درنواحی اسلام آباد قرار داردو باداشتن آب وهوای گوارا از مراکزمهم  گردشگری  وسیاحتی پاکستان محسوب می شود از ملا اختر محمد منصوردر سمت معاون سیاسی  ملا محمد عمرمجاهد رهبر طالبان خواسته شد که با نوشتن نامه سرگشاده عنوانی شیخ ابوبکر البغدادی وی را از مداخله در امور منطقه جنوب غرب آسیا بویژه پاکستان برحذر دارد در این نامه که با امضای ملا اختر محمد منصور، معاون ملا عمر رهبر طالبان منتشر شده، آمده است: «امارت اسلامی (طالبان) کثرت صفوف جهادی را نه به نفع جهاد می‌داند و نه به منفعت مسلمان‌ها.»در نامه خطاب به رهبر داعش افزوده شده است: «تصمیم‌های شما که از فاصله دور گرفته می‌شود منتج به از دست دادن حمایت عالمان دین و مجاهدین خواهد شد… و امارت اسلامی برای دفاع از دست آوردهای خود مجبور خواهد شد که واکنش نشان بدهد.» در این نامه از ملا محمد عمر به عنوان امیر المؤمنین یاد شده و برای وی نیز طول عمر استدعا شده بود گروهی موسوم به محاذ فدائی برهبریی ملا دادالله منصور اعلام داشت که آقای ملا محمد عمر   دوسال قبل در یکی از شفاخانه های شهر کراچی وفات نموده استحوادث پیچیده استخباراتی که  پس ازارسال این نامه بؤقوع پیوست  یکبار دیگرپرده از مسابقه داغ میان سازمان اطلاعات نظامی ارتش پاکستان ISI و حکومت محمد نوازشریف رهبر شاخه نوازشریف آنکشور برملا ساخت . نوازشریف که پس از کودتای جنرال پرویز مشرف به اتهام قصد سقوط هواپیمایی حامل جنرال مشرف و چندین فقره از قتل های زنجیره ای نخست به اعدام و سپس به مداخله سرویس امنیتی عربستان به ۱۴ سال حبس و سرانجام طی یک ضمانت  و قرار داد از سوی ترکی الفیصل رئیس امنیت عربستان با حکومت جنرال پرویز مشرف به عربستان تبعید گردید بدینگونه برخی جناح های افراطی مذهبی که در دوران جنگ سرد و جهاد افغانستان علیه اشغال اتحاد شوروی  از سوی عربستان تمویل و تجهیز  می شدند  با دوران پسا طالبان آرام آرام توسط ارتش پاکستان با نابودی مواجه شدند چنانچه قبلأ گفتیم مسأله اشتراک منافع میان عربستان و کشور پاکستان تأثیر گزار ترین مؤلفه برمناسبات پاکستان وایران نیزمیباشد و موضوع قتل دیپلوماتهای ایرانی در مزارشریف بروی همین محورمی چرخد طبیعی است آنگاهی که چگونگی چنین مناسبات برمبنای منافع استراتیژیک میان عربستان و پاکستان به عنوان یک  گفتمان دیپلماتیک  بر میز ایران و پاکستان مورد بحث قرار میگیرد پالیسی سازان و نگهبانان عمق استراتیژیک پاکستان توانیستند حاثه  درد ناک قتل دیپلومات های ایران در مزار شریف را کار تحریک طالبان نه بلکه اقدام خونین عربستان که عاملان آن مجهزبر تفکر خشونت پرورسلفی و ضد شیعی بودند برمقامات جمهوری اسلامی ایران بپذیرند .
واقعیت این است که بازگشت طالبان به قدرت در جامعه ما یک تحول مهم و متضاد تاریخ است که تحولات مثبت تاریخی در شکل متضاد منفی خود را نشان می دهد. جنبه مثبت این تحول در آنجاست که شکست آمریکا و ناتوکه نمادی از لبرالیزم با قرئت های نوین  را در ماجراجویی های نظامی خود نشان می دهد و این یک گام بسود برقراری صلح در جهان است. لهذا هرشکست ازچنین  ماجراجویی های نظامی آمریکا و ناتو که با ابزار تحجر مذهبی و دهشت افگنی  اعمال میشود  یک برد بسود مردم جهان و صلح و امنیت بین المللی است صرفنظر از اینکه این شکست به چه شکل خود را نشان دهد و به چه نتیجه موقتی منجر شود. خروج آمریکا همچنین تعادل تازه قدرت در جهان و ورود نه تنها روسیه و چین همچنان کشور های طماع همسایه بلکه کشورهای دیگر را به عرصه تعادل قدرت نشان می دهد و این نظر نیز یک تحول محسوب می شود. بدیهی است که آمریکا خواهد کوشید خروج خود از افغانستان را به کمک تبلیغات بی وقفه رسانه های غربی به فاجعه برای مردم افغانستان  و منطقه تبدیل کند ولی همان تحولات شرایط جهانی که بدان اشاره شد این امکان را از آمریکا سلب کرده که تعیین کننده اصلی یا نهایی تحولات بعدی باشد. بنابراین بدون دنباله روی از جریان رسمی رسانه ای غرب باید بدیهی است که آمریکا خواهد کوشید خروج خود از افغانستان را به کمک تبلیغات بی وقفه رسانه های غربی به فاجعه برای مردم آن کشور و منطقه تبدیل کند و با سپردن امور بدست طالبان تا اندازه ای این کار را کرده است. ولی همان تحولات شرایط جهانی که بدان اشاره شد این امکان را از آمریکا سلب کرده که تعیین کننده اصلی یا نهایی تحولات بعدی باشد. بنابراین بدون دنباله روی از جریان رسمی رسانه ای غرب باید همگام و همسو با آن جریان فکری جهانی  شد که می کوشد به قدرت رسیدن طالبان به فاجعه برای مردم افعانستان و منطقه تبدیل نشود. هرچند چشم انداز اصول فلسفه سیاسی طالبان که بر گفتمان متحجرانه درعین حال غیر عقلانی بربنیاد فقه تاریخی استواراست با آنهم میتوان با روشنگریی متعهدانه وعقلانی که رسالت همه نواندیشان محسوب میشود توام با افشاگری های اصلاح گرایانه در حوزه عمل دولت مردان را به نفع حقوق بشری درتمامی زاویا های حیات بشر  مهار ساخت . البته این واقیعت مسلم ومشهود است که اسلوب های استیلاگرایانه استعمار جدید که ملت ها را بصورت نرم افزاری از داشته های تاریخی و تمدنی شان محروم میسازند با خروج فزیکی قشون شان پایان نه می یابند  بلکه می بینیم که « هر لحظه به هر رنگی قبا می پوشد » به هر حال می بینیم که مردم افغانستان از نخستین قربانیان تجربه پیچیده ای شده اند که امریکا وهمه جهان غرب که حامیان سیستم  اقتصادیی  بازار آزاد اند با حضور فزیکی بیش ازبیست سال ازسربازان شان درافغانستان این کشور را با عصبانیت ترک می گویند. آنچه که ازاین ترک نمودن فزیکی استعمار جدید باید درس آموخت و فرد فردی از ما را مکلف می گردانند این است که  درجهان گلوبال و دهکده مانند معاصر با استفاده از ظرفیت های در دست داشته وبا پرهیز از شعار های بلند بالا که مانند تُف سر بالایی بر خود مان بریزند باید در گام نخست توان مندیی زنده ماندن و در گام دوم با فراگیریی علوم معاصر ظرفیت مدیریت عقلانی جهان و یا دست کم به مثابه یک سهمدار عدالت خواه در مدیریت جهان امروزی
حضور پیدا کنیم .علل این شکست را که نباید بنام  شکست افراد ویاهم شخصیت های حقوقی و حقیقی که زمام امور جوامع و کشور های صنعتی را در دست گرفته اند محاسبه نمود . چنانچه قبلأ و درمقدمه تذکر بعمل آمد افغانستان ازدیرباز به صفحه شطرنج مبدل شده است ، صفحه بازی استعمار سرخ واستعمار نوین سیاه امریکا ،  هر روز شاه ووزیری را پیش می آرند و گاهی برای شاه ووزیری قلعه ای می سازند و بازی را با پیش کشاندن آسپ و پیاده ادامه میدهند . آنروز نیز که بروی انگیزه های  مادی وهزینه های وافرمالی و اقتصادی بزرگترین قدرت استعماری با دیگرگونی های که درداخل اتحاد جماهیر شوروی بؤقوع پیوسته بود در واقع آن زمان هم نه شکست رجال وحاکمان بلکه ناکامی و ناتوانی مارکسیسم و کمونیزم در برابر پیشرفت های سریع السیر در حیات اجتماعی بشر بوده که همگام با تکامل هستی وجود داشت اما با درد ودریغ که همان زمان نیزتمامی نیروهای که درمخالفت با اتحاد جماهیر شوروی عَلم مبارزه را بردوش میکشیدند با ساده گی آنرا با سر دادن شعار های مفتکی و انحرافی در حد رجال و زمامداران خلاصه نمودند و ازوظیفه اصلی خویش  که بیشتر معطوف به پالائیش اندیشه ها بوده و یافتن پاسخهای عینی وعلمی به نیاز های طبیعی انسان معاصر در قلمرو زندگی میباشد هیچگونه توجه صورت نگرفت کاملا طبیعی است که  هنوزهم  پس ازگذشت  چندین  دهه که از سقوط کمپ وارسا برهبریی اتحادجماهیر شوروی سابق سپری میشود با رنگ آمیزیی مختصر مهره ها ، هیولای قدرت  بلوک شرق دوباره به عنوان یک قدرت مستقل اما با همان ابزار نظام بورژوایی درمنطقه حضورپیدامیکند.باید گفت چنانچه مارکس یکی از بنیانگذاران نظام کمونیستی که توسط ولادمیر ایلیچ لنین درسرتاسر اتحاد شوروی درقلمرو روسیه پیاده شده بود در مورد نظام مورد نظرش گفته بود: اقتصاد سوسیالیستی همان نظام بازار آزاد است که نه برویت سیستم عرضه و تقاضا بلکه به مصلحت نهادی موسوم به دولت رهبریی میشود وبه قول معروف خیرما خیر شما !
چنانچه می بینیم و با گوشت و پوست پریشانی و حال جامعه ومردم خویش را احساس میکنیم باید در جستجوی راه حل علمی و آزادی بخش توام با تحقق عدالت اجتماعی بوده باشیم . این کار زمانی ممکن است که ما به عنوان قشر آگاه جامعه و مردم خود درد ها و رنج های پیش آمده در تاریخ معاصر را شناسائی کنیم وبرای نجات انسان امروزی ساکن در جامعه افغانستان نسخه ای را بنویسیم که رنج های شناخته شده ای از جامعه و نسل حاضر را التیام بخشد .

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا