گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » مــــاوشــــناخت فـلــــسفـی و تاریخی از خـشونـت و تروریــزم !
مــــاوشــــناخت فـلــــسفـی و    تاریخی از خـشونـت و تروریــزم !

مــــاوشــــناخت فـلــــسفـی و تاریخی از خـشونـت و تروریــزم !

متهم می کنم، پیشگویی های مردانی  را که به امید تحقق یک صلح کاذب نجوا می کردند  وهنوزهم  در راه رسیدن به ثروت و قدرت به دروغ متوصل می شوند ،  متهم می کنم ، مریدانی از صلح خواهی  را که نه میدانند صلح متاعی نیست که ازبازار بدست آورد و نمی فهمند ونه میدانند که پایه های اساسی صلح خواهی چیست ؟ولی راه های پرخم وپیچ وسنگلاخهای خونینی را به نام یک صلح نا شناخته می پیمایند !  متهم می کنم مرشدانی را که با گذشت عمری از مبارزه و قتال و خشونت  یک شبه دموکرات شدند وادای انبیأ و پیامبران صالح خدا را در می آورند و در گرماگرم مصیبت ها ، دروغ سازی ها همدست قاتلان و جلادان معلوم الهویه شدند .

این هایند که در گرماگرم مصیبت ها ، دروغ سازی ها و شایعه پراگنی ها و تهمت زنی ها وبکار افتادن ابزار تحریف و تکفیر و ایجاد جنگ های زرگری و حساسیت های مصنوعی و اغفال اذهان عامه جاده صاف کن ارزان قیمت استعمار شده اند زیرا امروز احساسی که  فرد فردی از انسانهای روی زمین دارند این است که برای غلبه برجهل و فریب و ریأ وخیانت باردیگر با بازگشت به خویش و بروی معادلات آزموده شده در تاریخ بشر اسا س محکم یک تمدن بزرگ انسانی را بوجود آورند ، اما کیست که در دوران ما شاهد رویش و پرورش مناسبات تازه استعماری و اشرافی نبوده و نیست . در روزگاری که استعمار جهانی افکار بسیاری از روشنفکران وبا مسخ شالوده های فکری تمدن بشری مزرعه ای ازحیات انسان را به تصرف خود درآورده است وبا نفی هرگونه حق وحقوق ملت ها تفوق وجودیی خود را بر آنها استقرار بخشیده است و می بینیم که استعمار با میتودهای آزموده شده استحماری علیه ملتهای عقب نگه داشته شده عمل میکنند                         

 ما وشناخت فلسفی وتاریخی از خشونت و تروریزم !

چنانچه بارها از این قلم مطالعه فرموده اید واکنون نیز پایه های ایمانم درزمینه شناخت هستی و انسان براین باوراستواراست که کاملأ بی معنا خواهد بود ،عده ای از برجسته ترین مهندسان و معماران بر مبنای تکنیک بسیار پیشرفته از بهترین بخشی از یک خانه سخن بگوید قبل از آنکه برایشان معلوم شده باشد که با چه تعداد و چه تیپی از یک خانواده و با چه نیازهای در آن خانه زندگی خواهند کرد ؟ بدون شک یکی از علل اصلی مذهبیون سنتی در تاریخ بشرنگاه خرافاتی و غیرعقلانی به هستی و حیات بشر است در حالیکه تمامی  پیامبران وا نبیأ بزرگ الهی مأمور دعوت دادن انسان به زندگی صلح آمیز بشر بوده اند با دریغ وتأسف که استعمارامروزی با شیوه و بکارگیریی تاکتیک های مدرن استحماری که با کمک  شوالیه های ریأ کارمذهبی وشبه  روشنفکرانی که تشنه گی قدرت و ثروت مافیائی خشونت و تروریزم را یک پدیده نه فطری بلکه تاریخی و از لحاظ جامعه شناسی متعلق به ادیان می پندارند . درحالیکه اگر ما انسان را بصورت دیالکتیکی و شیوه علمی در تاریخ هستی مورد مطالعه قرار دهیم در می یابیم که انسان جانشین خدا در زمین است و این سخنان  گواهی میدهند که در انسان خدا نهفته است وخدا گِل آنرافروپاشیده است وانسان یک موجود طبیعی دارای ظرفیت های تکاملی است که روح الهی رادرخویش پنهان دارد.نباید فراموش کردکه خشونت وتروریزم یک غریزه ء فطری وماورأی مذهبی است که با تأسف استعماربا شیوه غلطی با استفاده ابزرای از جامعه شناسی علمی درهمدستی با کنگسترهای که جامه مذهب برتن کرده اند و با مختصر شستشوی مغزی این خونریزی را منصوب به مذهب بویژه اسلام اعلام میدارند . ودربدل این خدمت بزرگی که سادوهای مذهبی  انجام دادند به مقتضای منافع مادی و دنیوی خویش زمام جوامع عقب نگه داشته ای را به عناوین والقاب بلند بالای مذهبی و شبه اکادمیک مافیائی  به زمامداری و تعیین  شبه سرنوشت ملتهای میرسانند که درگذشته بزرگترین تمدن ها و فرهنگها را بوجود آورده بودند .

 جالب و سخت شگفت انگیز است  که  وقتی گروهی و تعدادی کثیری از شهروندان به غلط و یاهم صحیح  از پذیرفتن این زمام داران دست نشانده ابأ میورزند و فریاد برمی آورند که ما یک رهبرو اقعی و حقیقی ای میخواهیم که از جنس ما و با نقشه راه روشن و با ثبات در جهان معاصر باشد نه کسی و کسانی  را که از دروازه های بسته داخل و از سوی استعمار منصوب و روزی چندین مرتبه  لباس عوض میکنند و هم رنگ هر جماعت میشوند و هیچگاه  از وسوسه ی آب و نان فارغ نه میشوند و نادانی و بی شعوری چهره های شانرا ترحم انگیز و رقت بارساخته اند چنین آدمک های  کارتونی هرگز نه میتوانند امام و پیشوای ما باشند . اینجاست که میبینیم استعماروهم پالکی هایش خشونت و جنایت را که یک غریزه طبیعی دروجود بشر است  با مهارت و زرنگی  خاصی با مسخ علمی و فلسفی ماهیت دین پینه زد ند و با ایجاد فرقه های گوناگونی در تاریخ بشر نخست کلیسا و سپس مسجد را که بزرگترین مراکزی از ایمان به شمارمیروند به پایگاه هاوتربیون های بیان اهداف پلید استعماری مبدل ساختند .نباید تعجب کرد که چگونه  استعمار و استبداد گفتمان خشونت و تروریزم را  برخلاف فطرت بشر دربخش های عمده ای از تاریخ با بوجود آوردن فرقه های گوناگونی چون خوارج ، اشعری گری ، نو اشعری گری و بالاخره سلفی گری در زیر چتر مذهب درتاریخ  جهان منصوب به دین اسلام قلمداد کرد . یعنی با تحقیر عقل و خِرد در حوزه دین شناسی آن را به عنوان  گفتمان حاکم  دینی برسمیت شناختند .بدون تردید امروز با چهره دیگر و نا آشناتری از توطئیه ها و سازشهای بسیار پیچیده استعمار روبرو گشته ایم و درراستای همین استراتیژی است که نسل آزادی خواه و عدالت پسند جوامع شرقی منجمله افغانستان را معتاد بر مفتخواری و ذلت می نمایند . همین ابهام درشناخت  وسائل و اهداف استراتیژیک حاصل قرئتهای اتوکراتیک و اریستوکراتیک  در رابطه به دموکراسی و مردم سالاری است که برخی از مشکلات سیاسی و گِره های تیوریک مربوط به مشروعیت و قدرت درجامعه افغانی را به بار آورده است ازاین روبرای تنظیم رابطه همسازگرمیان مردم سالاری ودیکتاتوری و تعیین نسبت میان آنها با یکدیگرضروری است که ببینیم درچه نیرویی وکدامین رجال حقیقی وحقوقی جامعه مبارزه با خشونت به وجدان واخلاق مبدل شده است

ترفند های تازه ای مالامال از خشونت و جنایت را  بنام مبارزه با خشونت وتروریزم عرضه میکنند وبرآن مباهات می نمایند

 تاریخ وجغرافیای سرکسی بنام شورای صلح!

شاید مردم زیادی متوجه نباشند که تنها تاریخ نه بلکه جغرافیا نیز در حیات ملل و کشورهای جنگزده و درحال رشد عقب نگهداشته شده تأثیر فروان وفوق العاده ای دارد . حتی احساس ها و عواطف و قضاوتها نیز در مؤقیعت های مختلف جغرافیاوی تأثیر پذیر اند احساسی که میتواند یک شهروند مسؤل در زندگی روزمره داشته باشد با احساسات دفترنشینان و ” مفتیان مفت ” تفاؤت فروانی دارد ، همچنان درد یک قصرنشین آسوده خاطر نیز با درد یک آواره خانه بدوش و در گریز از آشوبهای زمان نیز تفاؤت میکند البته هنر مدیریت یک جامعه در این است که نیازهای تاریخی یک ملت را با جغرافیای خود و آئنده ملت تلفیق دهند . درست ازهمان لحظاتی که قصرسفید تلاش میکرد تا سران طالبان را قانع سازند که اسامه بن لادن متهم شماره اول حوادث خونین یازدهم سپتامبر ۲۰۰‍۱ ایالات متحده امریکا را به قصر سفید تحویل دهند

و درمقابل آن رژیم طالبان را برسمیت شناخته و در امور داخلی افغانستان نیزبدون آنکه از جانب ایالات متحده امریکا احساس خطر نمائید حکومت امریکا در راستای تقویت پایه های رژیم طالبان از هرنوع همکاری دریغ نخواهند ورزید . اما نفوذ قاطع برخی حلقه های استخباراتی بر امارت طالبان سبب گردید تا  اسامه بن لادن را که روزگاری یکجا با دیگر جنگجویان موسوم به عرب های افغان از سوی ایالات متحده امریکا به پاکستان اعزام شده بود با این زودی تحویل امریکا نمایند . طرح حمله بر رژیم طالبان و ایجاد پروژه پرهزینه ای بنام  کمسیون مستقل ملی تحکیم صلح افغانستان را نیز بحیث یک الترناتیو تحویل اسامه بن لادن درنظر گرفته بود که با حمله ائتلاف  جهانی ضد تروریزم بر رژیم طالبان این نهاد استخباراتی با بودجه وامکانات  فروان دالری برهبریی حضرت صبغت الله مجددی یک چهرهء ناموروشناخته شده روحانی عرض اندام کرد وپس ازچند سالی که بدون نتائج ملموسی درجذب وجلب مخالفان اداره موقت و انتقالی برهبریی زنده یاد استاد برهان الدین ربانی

که از رهبران مجاهدین نسبتأ معتدل در زمره رهبران و سران مجاهدین به شمار می آمد که با تشکیلات وسیع وعریضی وباهمان مصارف وهزینه های بنام شورای عالی صلح افغانستان بوجود آوردند . و این تشکیلات گسترده ای برای تحقق صلح  نیز تا اکنون بحیث یک نهاد بی ثمر در راستای رسیدن به صلح با شکست مواجه بوده است ودراین راستا اندکترین دست آوردی نداشته است البته بزرگترین و درعین حال آنچه را که به عنوان یک پدیده مهلک باید به آن نگریست اعتیاد برمصرف تمامی اکابرورجال وابسته به این شرکت موسوم به شورای عالی صلح دانیست که همچون اکثریت فقیرو نادارجامعه جنگزده افغانستان به دالرهای مفت یا معجون مرگ دسترسی پیدا کرده است 

نباید فراموش کرد که بودجه ء هزینه های سرسام آور این مغازهء مافیا ئی صلح نیز از همان پولهای بی زبان دالری پرداخته میشود که به قول اشرف خان غنی احمدزی”سرقوماندان اعلی قوای مسلح ورئیس جمهورمنتخب جمهوری اسلامی افغانستان ” ازجامعه جهانی به گدائی وتضرع حاصل می گردد .

جالب و شگفت انگیز است که یکی ازمرشدانی که تازه از مغاره های لغمان شریف ظهور کرده و با مافیای حاکم دالری پیوسته در یک روزنسبتأ بهاری ودرجمع مریدان سینه چاک اش شورای عالی صلح افغانستان را آنگاه که نتوانیست به این مقام تشریفاتی دالری دسترسی پیدا کند گفت :

چنانچه از زبان مبارک مرشد میشنوید که شورای صلح افغانستان را فقط یک نام تلقی نمودند و گفتند که برای عده ای از افراد صرف معاشات می پردازند اضافه نمودند که نه در گذشته در راه تحقق صلح نقش داشتند و نه هم امروز نقش دارد و در تحقق صلح میان حزب اسلامی و دولت افغانستان نیز اندکترین نقشی نداشته است

 جالب آنجاست که وی بصورت خارق العاده از نیت  و اراده گروه  طالبان نیز آگاهی دارد و می فرمایند که طالبان می گویند که شما در رأس این نهاد کسی را تعیین کرده اید که نه ما زبان وی را میدانیم و نه هم وی زبان ما را ! و درگذشته نیز با ما جنگیده است . این اظهارات را جناب گلبدین حکمتیارامیر حزب اسلامی افغانستان  در حالی بر زبان می آورند که امضای موافتنامه حزب اسلامی را محصول تلاشهای پیر سید احمد گیلانی رهبر فقید صلح دانیسته بود

و باری در محفلی که به مناسبت ورود اش به کابل از سوی حکومت افغانستان در قصر گلخانه ارگ ترتیب داده شده بود تلاش های مرحوم سید احمد گیلانی را در امر امضای موافقتنامه صلح با حزب اسلامی نه تنها مورد تمجید قرار داده بود بلکه از وی به عنوان کسی یادنموده بود که اگر موافقتنامه ای حکومت با حزب اسلامی افغانستان به امضا نرسد وی از مقامش استعفی خواهند داد .باید با صراحت کامل و احترام به افکار سنگواره ای مخالفان صلح و مردم سالاری گفت که نه میتوان با شعار های میان تهی و فاقد مشروعیت حقوقی و حقیقی که برخلاف ادوار گذشته بلکه  امروز حتی همین عوام کالانعام نیز که ازبحر عظیم ساده اندیشی و بیسوادی توام به فقر اقتصادی آنها ماهیان اهداف و منافع مافیائی را صید میکنند فریب دجالان و فریبکاران را بخورند

استاد عبدالرب رسول سیاف فارغ التحصیل بزرگترین پوهنتون مصر که از همین قرئت وگفتمان سنگواره ای  داعشی پیروی میکند آنگاه که منافع مادی اش در خطر می افتد تا این حد به ذلت و خواری ظاهر می شود و از خود یک داعشی ساطور بدستی میسازد که مال و منال مخالفین را برای خود حلال می پندارد .!!

__________________________________________________________________________

                نتیجه و چه باید کرد ؟

برای یافتن درک  درست از آنچه که بیان میکنیم در دوره جدید باید به سرچشمه های نخستین و علل و اسباب جریانات اولیه آن در تاریخ بشر مراجعه کرد درعصری که بد در کنارخوب – زشت در کنارزیبا و حمق در کنار نبوغ عرضه میشوند یک مبارز راه آزادی و عدالت باید حرمت به انسان را ملاک راه آئنده و حقانیت اندیشه هایش تعیین کند و قلم صریح و تیزو خستگی ناپذیرش را مانند شمشیری بین خشونت و صلح قرار دهد تا فلان مرشدی  که تازه ظهور کرده و پس ازظهور نامقدس اش تبدیل به پوسیده گی گشته است دیگر ادعای پیشوائی مردم نکند . نه میتوان خود را  یک انسان آزادی خواه راستین وعدالت طلب نامید قبل از آنکه در ذات خویش جوهر آنچنانی خالص و خداگونه ای بسازیم که براستی کمتر از آنچه حق ما به عنوان یک شهروند مسؤل در جامعه است بخاطر شهروند دیگری که حق کم دارد بخواهیم یعنی برابری با دیگری را برتر از احقاق حق و حقوق خویش تلقی کنیم و این جز با رسیدن به مرحله ای از ایثار که درجه ای از تکامل وجود معنوی آدمی است میسر نخواهد بود .

چگونه میتوان از جامعه عادلانه ای  دم زد درحالیکه انگیزه های مادی افراد  آن جامعه را به حرکت می آورند و فلسفه مادی ، تلقی ما ازوجود ما را تشکیل میدهد.ازآن گذشته چگونه میتوان به تکامل معنوی جوهرانسان که عشق وایمان را فرا می خواند اندیشید وچگونه میتوان به خدا پرستی که پرستش ارزشهای متعالی است فکر کرد  درحالیکه نظامی حاکم بر سرنوشت انسانها ، نظامی است که پول ومصرف و انگیزه های غریزی و مادی، بنام بازارآزاد برآن حاکم است .آری درنظامی که برتضاد گسترده طبقاتی برانتقال همه ارزشهای انسانی به قدرت پول وثروت استواراست چگونه می شودازدموکراسی وآزادی سیاسی سخن گفت ؟دموکراسی و سرمایه داری ؟؟

این دورا چگونه باهم جمع میتوان ساخت ؟ مگر اینکه از دموکراسی پوشش دروغین برای پنهان ساختن غارتگری بسازیم و این کثیف ترین فریب و بزرگترین آفت دموکراسی است . لهذا راه این است که نخست باید  در مسیر پرخم وپیچ تکامل عمومی  بشر در افق اندیشه ما حرمت به انسان را بالاتر از هر اندیشه اعم از دینی و غیر دینی نهادینه ساخت و شعار ضد مرگ و خونریزی را چناچه پروردگار در گفتمان قبل از مذهب و در دوره ای ازخلافت که با فرشته گان انجام داد و فساد وخونریزی را به عنوان پدیده های زشتی شناسائی نموده بود به حیث نخستین شعار  حرکت مدنی  خویش مطرح کرد .

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا