گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » مظلومیت زن و مسأله طلاق
مظلومیت زن و مسأله طلاق

مظلومیت زن و مسأله طلاق

یادداشت نواندیشی : متنی راکه مطالعه می فرمائید و ویدیو کلیپی متعلق با آنرا نیز که استماع می نمائید نوشته و سخنان جناب استاد محمد امین فروتن یکی از شخصیت های دانشمند افغانستان  است که در یک گفتگوی زنده و به دعوت رادیوکتاب رسانه ای که تلاش دارد به بسیاری ازمسائل کشور افغانستان ولزومأ  جهان  معاصرنگاه نو داشته باشد قرئت نموده بود  . تربیون نواندیشی  با سپاس از رادیو کتاب و متصدیی فرهیخته ء آن جناب سید نوید محسنی که خود از مجاهدان و محققان بزرگوار عرصه اندیشه و فرهنگ محسوب میشود خدمت شما سروران گرامی تقدیم میداریم                     

            وقتی حین خواندن متن دعوت نامه ای که بقلم فرهیخته ای بزرگوار جناب محسنی صاحب متصدیی ارجمند رادیو کتاب و این ویبنار اکادمیک  نوشته شده مرور می نمودم ، چشم ام به پرسش عمده ای در حوزه دین و جامعه شناسی افتاد که درمتن آن چنین پرسشی را مطرح نموده بود:چرا طلاق در اختیارمرد است؟ آیا این قاعده مخالف عدل الهی و فطرت انسانی نیست؟جمله عربی «فلما جعل الله سبحانه و تعالی الطلاق  فی ید الرجل» چه معنی میدهد؟ من به عنوان شاگرد حوزه دین وجامعه با احترامی که به همه علمای فرهیخته حوزه فقاهت دینی قائل ام با چنین شیوه مطرح  نمودند مسأله موافق نیستم  زیرا اول اینکه مسأله انگیزه طلاق که ریشه درتمامی تاریخ جوامع بشری وانسانی دارد بویژه درعصرحاضر که درفرهنگ ومناسبات نظام سرمایه داری رشد ونمومیکند ومیدانید ومیدانیم که طراحان این نظام سعی دارند با نشانه گرفتن اصل زرین خانواده که ازهمان آغازخلافت انسان درزمین ازستون فقرات عموم ادیان توحیدی به شمار می آید با مسخ متون دینی بویژه اسلامی در جنگ با خدا و انسان آمده اند. وثانیأباچنین شیوه مطرح ساختن که “چرا طلاق دراختیارمرداست؟ “زن این فرشته مسؤل درآفرینیش وهستی راازلحاظ حقوقی باسکوت اجباری واستبداد فکری مواجه می سازد زیرا بدون آنکه ابعاد حقوقی موضوع طلاق رادررابطه با نکاح مورد بررسی قرار گیرد وپس ازپژوهش های گسترده به نتائج مطلوبی برسد باید بپذیرد وبصورت دگماتیک  قبول نماید که طلاق دراختیارمرد است واین از اوامرالهی است .روی همین دلیل بسیاری ازناملائیمات روز گار را که ازجانب مرد بروی تحمیل می گردد آنراامرالهی میداند و با چنین رویکرد غیرمنصفانه نه میتواند وظائفی راکه به مثابه بال مهمی اززندگی درکنارهمسرش با ید انجام دهد اجرأ نماید ! روی همین دلیل بهتر بود مسأله نکاح را که مایه اصـــ لی پدیده ء نا پسندیده ای  بنام طلاق را تشکیل میدهد در یک گفتمان عمومی با توجه به فلسفه توحیدیی آفرینش انسان درهستی وکائینات به کمک علم انسان شناسی مورد پژوهش علمأ و دانشمندان حوزه دین و جامعه  قرار میگرفت . چنانچه قبلأ و بار ها بر این امر تأکید داشته ام که در طول تمامی تاریخ بشری ، اکثریت متفکران ، دانشمندان و محققان دُچار یک مغالطه بزرگ تحقیقاتی و علمی شده اند و می بینیم که وقتی در باره انسان شناسی و جامعه شناسی تاریخی پژوهش های انجام میدهند بیشتر نمونه های از حیـات   ” مردانه “ را به مثابه مواد خام تحقیقات و بررسی های خویش بکار می گیرند .این جا این فکر در ذهن انسان خطور میکند که شاید براستی هم برخلاف فرمائیش روشن وصریح خداوند (ج) که ” شما را از یک مرد وزن خلق کرده ایم و سپس شما را به طبقات و قبائیل تقسیم گردانیده ایم تا باهم بشناسید ….تاریخ و سازوکارآن نیزیک پروسه مذکربوده باشد! بنا براین اکثریتی از متفکرین ، فیلسوف ها و اندیشه ورزان با معرفت و تحلیل و استدلال و توجیه ، برداشت و اعتقاد خود و ارزشهای نهفته در تیوری های فلسفی و تاریخی شان وارونه و به صورت یکجانبه از انسان وجامعه انسانی کسب معرفت نموده ودارای شناخت ویژه ای شده اند وبر همان مبنای کج ،کالبد تاریخی جوامع بشری راپی ریزی کرده اند . باید اذعان کرد هرچند زن ومرد یکجا به مثابه نخستین پایه گذاران تمدن ها در بستر ” آدیان آسمانی ” برخاسته بودند وپیام تمامی ادیان الهی نیز از همان نخستین دوران انتقال بشر از مرحله ” شعور “  به مرحله ” عقلانیت وخلافت ”  گواه بر اشتراک عمل و نقش زن درخلقت بشربوده است روی همین میکانیزم که میتوان آنرا فطرت الهی دانیست باید مسأله طلاق را نیز در آئینه  انگیزه های مشترکی که حین آغاز زندگی بنام ” نکاح ” بؤقوع پیوسته است مورد مطالعه قرار داد . روی همین استدلال میتوان گفت که مفاهیم مهــمی چــــون  ” نکاح ” و همچنان ” طلاق ” را که از فطرت الهی به مثابه  نخستین مؤلفه های آفرینش بشر منشأ می گیرند نه میتوان بصورت مجرد و بدون  ارزیابی  در یک داد گاه مشروع وظائفی را که حین آغاز زندگی زنا شوهری را بنام ” نکاح ” گره زده بودند  در حوزه حقوق بشری مورد مطالعه قرار داد . البته اینکه در فقه تاریخی ونگاه سنگواره ای به مسأله ” زنا شوئی ” طلاق ازحقوق مسلم ” مرد ” دانیسته شده است درمغائرت کامل با اصل جانشینی “انسان “خلیفه خدا درزمین قرار دارد .البته نباید فراموش کرد که ارضای غرائزبشری از همان آغاز تاریخ بشر تا جهان امروزی  با انواع و شیوه های مختلفی و با برگزاریی محافل با تشریفات  گوناکون صورت می پذیرد که هیچکدام آن با روح وماهیت ” نکاح ” در اسلام که به عنوان نقشه راه فطرت برگزیده شده است انطباق ندارد .از سوی دیگر می بینیم که در جامعه ما در ارتباط به حل مسأله ای بنام  زن دو واقیعت و دو چه باید کرد؟  وجود دارد یکی گروهی از متحجران و متعصبانی  اند که  میخواهند سنت ها ی  کهنه قبیلوی را علی الرغم گذشت چندین صد سال از دوره  تاریخی صدر اسلام به نام مذهب و شریعت بر نسل امروزی تحمیل کنند و دوم هم گروهی است که با یدک کشیدن عنوان روشنفکری ، تجدد مآبی ، آزادی و حقوق بشر تیشه بر ریشه های اصل خانواده مانده اند و میخواهند  این نهاد ارزشمند در تاریخ انسان را از بیخ وبن بکنند .بدون شک این هردو گروهی از متعصبان و متحجران سنت پرور و شبه روشنفکران تجدد مآب ، ازحل عادلانه مسأله حضور زن در جامعه و تمدن عاجزاند وبه بیراه میروند .البته باید گفت که این هردو گروه سیاسی در تاریخ معاصر آئینه تمام نمایی همدیگر اند. یکی زن را بنام مذهب وشریعت سنگسارمی کند و از همه حقوق محروم ! ودیگری با شلاق و تازیانه حقوق بشر و آزادی  نه میگذارند زن برای یافتن هویت وجایگاه اصلی اش درجامعه وتاریخ تلاش کند و نقش بازی نماید .من از دیر زیاد بر این باورم که در طول تاریخ و از همان آغاز خلافت انسان محیط خانواده و آنچه که در بیرون بر انسان میگذرد یعنی قلمرو حاکمیت در هرجامعه بر سرنوشت زن و مرد تأثیربسزای  دارد . نه میتوان بصورت مجرد بدون مطالعه عوامل اثر گزار محیطی بویژه  نوع حکومتداری   بر سرنوشت تاریخی زن و مرد قضاوت کرد . با تأسف باید گفت که هنوز هم که انسان درعصر تکنولوژی مدرن زندگی میکند برخی از اندیشمندان جوامع بشری بصورت ناخواسته مسائل مربوط به سرنوشت انسان در تاریخ و نقش آن در بوجود آمدن تمدن های بزرگ را بصورت مجرد و بدون در نظر داشت چگونگی و نوع حاکمیت حاکم بر جامعه مورد تحلیل وارزیابی قرار می دهند . بدون شک در جامعه ای که با توجه به نظام حاکم اصالت از آن ” مصرف وتولید  ” اقتصادی است وهمه مناسبات در جامعه با نگاه اقتصادی تنظیم می گردد زن نه به عنوان موجودی خیال انگیز ، خطیب و مخاطب  احساسات پاک  ، کانون الهام ، آئینه و جامه در برابر قامت راستین همسر و نماد صادقی  از قرآن هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ بلکه در نظام سرمایه داری به عنوان کالای اقتصادی مطرح است که به میزان جاذبه جنسی اش خرید وفروش می شود . در نظام اقتصادی بازار آزاد زن به عنوان ابزار سرگرمی وبه عنوان تنها موجودی که جنسیت و سکسوالیته دارد روی همین انگیزه نیز به کار گرفته می شود تا نگذارد کارگر و کارمند و روشنفکر در لحظات فراغت به اندیشه های ضد طبقاتی  و عدالت پرور بپردازند وبه کار گرفته میشود که تمامی خلأ وحفره های زندگی اجتماعی را پُرکند .             
    وبرای اجرای درست این پروژه از هنر استمداد می جویند  تا به سفارش  نظام حاکم ماهیت و سرمایه بزرگ هنر را که همیشه زیبائی و روح و احساس و عشق بود به ” سکس ” مبدل سازند . و چنین است که سکسوالیته به جای عشق راستین نشست و ” زن ” این اسیر محبوب ” قرون ؤسطی به صورت “یک اسیر آزاد ” در آمد و چنین بود که برج شامخ نقش زن درتاریخ وتمدن ها ومذاهب بدست این”اسیرآزاد”منهدم شد . من اکیدأ براین باورم که اگر خواسته باشیم در باره مظلومیت تاریخی زن سخن گوئیم و یا هم بنویسیم نه میتوان از تأثیر نظام های حاکم برسرنوشت زن هکذا نباید از چگونگی آفرینش زن با طرح گفتمان فلسفی وعلمی درباره  آفرینش وی چشم پوشید . بدون شک که نکاح و طلاق از پدیده های به شمار می آیند که نه میتوان آنرا بدون مطالعه عمیق و شناسائی تمامی عوامل سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی زندگی زن به ارتباط حیات مرد مورد قضاوت و ارزیابی قرار داد . در غیر آن قضاوت ما نسبت به هر بعد زندگی زن ناقص خواهد بود . البته بحث طلاق در حوزه زندگی مردان وزنان یک مطلب بسیار وسیع و گسترده ای است که باید ریشه آنرا درحوزه مسؤلیت انسانی مورد  مطالعه قرار داد که وقت وتأمل بیشتری را لازم دارد .ازهمه شما فرهیخته گان سپاسگذارم که عرائض مختصرم را گوش فرا دادید

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا