گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » می روند ومی رویم اما چه باک!
می روند ومی رویم اما چه باک!

می روند ومی رویم اما چه باک!

یادداشت سرپرست تربیون نواندیشی : برخلاف شیفته گان تحجر و بنیادگرائی مذهبی شریعتمداری  که عقلشان در شکم شان است و همیشه نقش تاریخی  شخصیت های بزرگ  و شاه سواران مبارزه رهائی بخش  سرزمین ما را با قاشق های باورها و اعتقادات تمامیت خواهانه خویش اندازه گیری میکنند . وقتی خبر مرگ درد ناک زنده یاد  فاروق حقبین  یکی از آزاده گان هم زنجیربسیاری از سلحشوران دربند  افغانستان را که بقلم فاروق فارانی نویسنده و شاعر نامور کشور با نثرزیبا و ثلیثی نگاشته شده  بود خواندم ، باورما نه شد گفتیم که این خبر نیز محصول فضای مجازی و کاذب جهان گلوبال است که با داشتن چنین نگهبانان برجسته و آزاده ء تاریخ مان شائعات مرگ و قتل آنها را برجال شبکه جهانی انترنیت گسترش می دهند . ! اما به دلائیل فروان بویژه شخصیت والای نویسنده آن یادداشت که مرد وارسته و متواضعی و از مبارزان و یاران قدیمی زنده یاد فاروق حقبین محسوب میگردد  دریافتیم که روایت مرگ زنده یاد فاروق حقبین کاملأ ثقه وصحیح بوده است . مرحوم فاروق حقبین از جمله رجال برجسته و دیگر اندیش عرصه مبارزه برای استقلال و آزادی کشور ما افغانستان به شمار می رفت که لحظه ، لحظه ای از حیاتش را در راه مبارزه برای آزادی انسان و میهن وقف کرده بود .  زنده یاد فاروق حقبین  مرد وارسته ای از مبارزان راه آزادی و عدالت برای انسان این سرزمین بود که جا دارد از وی به عنوان یکی از برجسته گان و مبارزان دیگراندیشی یاد کنیم که از دیدن بینوا یان و در مانده گان سخت احساس رنج میکرد هرچند اندیشه وتفکراش در مخالفت بنیادی با آنچه که ما می اندیشیدیم و هنوزهم با الهام ازهمان اعتقادات وباور ها  برای اصلاح جامعه گام برمیداریم اما او در شرائط خاص تاریخی و فرهنگی به صحنه آمده بود که جامعه اش دچار سیه روزی و تبه کاریهای فراوانی بود ازخارج دستخوش دیو استعمار سرخ وامپریالیزم  در داخل نیز دچار اژدهای استبداد  و مهره های اجیر شده ووابسته با استعمار ، چقدر بی انصاف اند آنهای که بی آنکه به درستی راه و روش مبارزاتی وی را بررسی کرده باشند ، حتی بی آنکه اهلیت چنین کاری را داشته باشند با برخ کشیدن اشتباهات چند تاریخی که لازمه ء زندگی عملی بشر اند بر او تاخته اند و این همه مبارزه برای آزادی و استقلال و تحمل رنج های مقدسی که بنام  سرافرازیی انسان کشیده اند نا دیده میگیرند .

بزرگترین عیب او این بود که براستی هم حق بین و واقیعت گرأ بود ، نه مصلحت اندیش و سود جو ! من به عنوان یکی از کسانی که چند سالی با وی و دیگر یاران معرکه که با دریغ وتأسف تعدادی از آنها در همان دوران خون و شهادت بدست مأموران معذورمگرمأمور به پیش چشم مان تیر باران شدند و جام های شهادت را نوشیدند  در یک سلول به سربرده ام و طبیعی است که به قول دانشمندی آزادی که در دامن اسارت می زاید ، در زنجیر رشد میکند با غصب بیدار میشود و چنین است سرنوشت آزادی ! نه میدانم چرا عده ای از ما ها عادت کرده ایم که حتی درد های ملی و میهنی  و رنج های مقدسی  را که بخاطر آزادی و استقلال مردم تحمل کرده ایم با نفرت ها و کینه های پیدا و پنهانی که رسوبات یک تفکر عقب مانده ایدئو لوژیکی محسوب میشوند آلوده میسازیم ؟

زنده یاد فاروق حقبین هرچه بود از میان ما رفت و دیگر امید به بازگشت اش نیست اثرات فقدان اش و زیانی که مردم فقیر ما از آن دیدند و خواهند دید هنوز شاید به درستی قابل اندازه گیری نباشد ….و آنچه مهم است تعقیب راه و روشهای است که به عنوان انسان های معتقد به هر باور و ایمانی که هستیم در سینه تاریخ خون آلود میهن به عنوان  گنجینه های گران بهای حیات  همه مبارزان راه آزادی و استقلال به میراث برده ایم  . آری زنده یاد فاروق حقبین از چنین تبار و چنین نسلی از آزاده گان بود که قلب پرتپش اش درماه آپریل سال جاری دردیارغربت ساکت گردیده است  وظیفه ء خود میدانم که از دوست و همکار خوبم جناب سکندر تخاری که بروی وظیفه نوشته ء زیبای از شاعر و نویسنده چیره دست میهن جناب فاروق فارانی را که با ایشان نیز از همان فصل درد ها آشنائی دارم برایم فرستاده است ازهردو بزرگوار ابراز سپاسگذاری نمائیم

_____________________________________________

با دریغ و درد خبر شدم که فاروق حقبین یکی از شخصیت های معروف عرصه سیاست اپوزیسیون افغانستان به رفتگان پیوست. با فاروق حقبین از زمان دهه معروف به دموکراسی آشنا بودم و هر دو در بخش های از “سازمان جوانان مترقی” و “جریان دموکراتیک نوین” که در بین مردم به جریان شعله جاوید معروف بودند، کار می کردیم. فاروق حقبین علاوه بر وظایف سازمانی دیگر، از جمله سخنوران تظاهرات “شعله یی” ها هم بود.سخنرانی های او علاقمندان زیادی داشت.فاروق حقبین همچنین شاعر و نویسنده خوب نیز بود.بار دیگر که او را دیدم، در زندان پلچرخی بود. اما دقیق بیادم نیست چند سال با حقبین در یک اتاق عمومی بودیم.خاطرات تلخ و شیرینی از آن دوران از او دارم.بعد از زندان یک دو بار او را در کابل و پشاور دیدم و آخرین بار در کانادا.من در مقامی نیستم که زندگی فاروق حقبین را نقد کنم. بدون شک فراز و فرود های زیادی در زندگی و کار مبارزاتی او وجود داشته است چنانکه در زندگی همه ما این فراز و فرود ها وجود دارند.اما آنچه از او به وضوح بیاد ما می آید، تلاش و کوشش همیشگی او برای کار و مبارزه بوده است.دوران اقامت او در کانادا را دقیق نمی دانم. اما شنیده ام که پیوسته کوشش داشته که با دوستان و رفقای که علاقمند جنبش چپ بوده اند، در رابطه باشد.

فاروق حقبین اشتباهاتی نیز هم داشت، زیرا می کوشید همیشه در حرکت باشد. معروف است که فقط مردگان اشتباه نمی کنند. هر انسان زنده و بخصوص مبارزان و از آن جمله فاروق حقبین نمی توانستند، اشتباه نکنند.اما آنچه شایان آموختن از اوست، جستجوی مداوم او می تواند باشد.به عنوان یک خاطره یادم می آید فاروق حقبین در زمان تظاهرات نکتایی سرخ می پوشید.در ان زمان جنبش چپ که به یکنوع درویشی گری مبتلا شده بود، این کار او را به استهزا می گرفت. اما حالا می دانم این تابو شکنی او کاری بوده که درویشی گری ان زمان را به رویارویی فرا می خواند.حالا فاروق حقبین درگذشته است. ولی ما از او چیزهایی در خاطر داریم که شایسته ارج گذاشتن بسیار است. 

من اکنون یک دوست، یک همرزم و یک همبند خود را از دست دادم.در اندوه مرگ فاروق حقبین با تمام دوستداران و خانواده محترم او شریکم.

می روند و می رویم اما چه باک
گر چراغی را فرا راهی نهیم
یا که نقش پای ما، ماند به راه
راهیان را توشه یی راهی دهیم

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا