گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » میراث فقهی سلفی ها(۴)
میراث فقهی سلفی ها(۴)

میراث فقهی سلفی ها(۴)

احکام عملی که اصطلاحا به ان “فقه” گفته می شود، یکی از ارکان مهمی است که سلفی ها به ان در گذشته ها وعصر حاضر توجه نشان داده اند، گرچه توجه معاصرین نسبت به گذشتگان در این زمینه بیشتر است؛ زیرا گذشتگان سلفی بیشتر توجه شان معطوف عقیده بود تا فقه.انگونه که فرقه گرائی، خودخواهی وانانیت از ویژگی های بارز میراث عقیدتی سلفی ها بود، چنین خاصیتی را به حوزه فقه نیز تسری داده اند؛ زیرا این گروه نمی تواند دینداری خویش را به گونه مسالمت امیز بسان دیگر مردمان به انجام رساند بلکه می خواهد از بسیط ترین فروع دینداری خویش وسیله ای برای کشمکش با جامعه، امت وهمه چیز سازد.اما به این کشمکش ها روپوش می نهد انگونه که در حوزه عقیده کرده بود، زیرا سلفی ها می پندارند انگونه که عقیده اسلامی را در احتکار خویش قرار داده اند پس حق دارند که فقه را نیز در احتکار خویش دراورند

وهر مخالف خویش در مسائل فقهی را مخالفی نمی پندارند که نظرش محترم باشد بلکه وی را مبتدع، گمراه ومنحرف می دانند.پس انگونه که ما امت اسلامی را در اصول اعتقادی به دوگروه تقسیم کردیم: منزهه که همه امت اسلامی را تشکیل می دهند ومجسمه که گروه سلفی به ان انتساب دارند، در فروع فقهی هم می توان امت اسلامی را به دو طیف تقسیم کرد: طیفی که به اجتهادات دیگران ارج قائل اند وبه ان احترام می گذارند وبه این باور اند که دیگران هم حق دارند مطابق اجتهادات خویش خداوند را عبادت کنند که همه امت با تمام مذاهبش چنین می پندارند، وطیف دیگرکه برای دیگران حق اجتهاد قائل نیستند این ها گروه سلفی اند.بنابر این انچه سلفی ها در حوزه احکام وفتوا نوشته اند اکثرا روحیه پرخاشگری وکشمکش بر ان غالب است کشمکش با همه چیز حتا با نصوص مقدس، نصوصی که رجال سلف را بر ان ها مقدم دانسته وانان را بسان شریکان خداوند ساخته اند.برای اثبات مدعای خویش براهینی اقامه می کنیم که می توان ان ها را در چهار حوزه خلاصه کرد: حوزه احکام تعبدی، شخصی، اجتماعی وسیاسی.

اول: در زمینه احکام تعبدی:

از مقاصد بلندی که قران کریم برای شعائر تعبدی ذکر کرده این است که شعائر تعبدی وسیله ای برای پاکسازی نفوس از خودخواهی، تکبر وتمام بیماری های نفسانی است، برای اینکه امکان ندارد که مومن بسوی خدا سیرکند ویا اینکه معرفت حق تعالی را در دل خود جای دهد در حالیکه اژدهای کبر ومارهای کینه وگژدم غرور بر نفس او حاکم باشد، به همین اساس شعائر تعبدی وسیله ای برای دوهدف بزرگ است:

 

اول: تحقق معرفت ایزد متعال به وسیله ارتباط مستقیم با او تعالی که شریعت اسلامی بسیاری از شعائر تعبدی را برای تحقق چنین هدفی وضع کرده است مانند: ذکر، قرائت قران ونماز.

دوم: تخلق به اخلاق اسلامی است، به همین لحاظ انجام برخی از شعائر تعبدی ارتباط مستقیم با جامعه دارد، زیرا به گونه اجتماعی ادا می شود وبوسیله ان جامعه به ارامش ایمانی وارتباط روحانی با خدا می رسد.امت اسلامی با مذاهب مختلفش برای تحقق این مقاصد تلاش کرده وهمواره میان ان ها وتحقق این مقاصد هماهنگی کامل وجود داشته است تا مبادا با مشغول شدن به فروع از حقیقت مقاصد شریعت بدور مانند.به همین منظور علما به مسائل اختلافی فرعی میان مذاهب توجه چندانی نکرده اند؛ تا فروع وسیله ای برای نابودی اصول نگردد، به همین لحاظ از شافعی روایت است که نماز صبح را در مسجد امام ابوحنیفه ادا کرد وشافعی به این باور بود که در نماز صبح قنوت خوانده شود وبسم الله هم جهر قرائت شود اما بخاطر رعایت احترام وادب با ابوحنیفه ویارانش نه قنوت خواند ونه بسم الله را به صدای بلند قرائت نمود.راه ورسم پیروان مذاهب اسلامی دربرابرهمدیگر اینگونه بود که مملو از محبت وصمیمیت وبرادری بود چه در میان تسنن وچه میان تشیع، به گونه ای که یکی به امامت دیگری نماز می خواند ودوستی ها وروابط اجتماعی به طور عادی میان شان قائم بود، جز گروه سلفی؛ زیرا این گروه با غروری که دارد معتقد است که ان ها برحق ودیگران بر باطل اند؛ به همین اساس شعائر تعبدی را به جای اینکه وسیله برای وحدت سازند ان را ابزاری برای نابودی روابط اجتماعی گردانیده اند بلکه وسیله ای ازهمپاشی وحدت امت اسلامی ساخته اند انچنان که بخاطر اختلاف در مسائل فرعی فقهی دیگران را تکفیر می کنند!.انچه که ادمی در این گروه می بیند وبا دیدن چنین عجائبی شاخ درمی اورد این است که سلفی ها گروه بغاوتگر را که امت اسلامی را از راه ورسم نبوت منحرف ساختند وبیراهه کشاندند، تمام جنایات این گروه را سلفی ها اجتهاد می دانند که بخاطر ان اجر وپاداش هم نصیب شان می گردد!! اما در عین زمان اجتهادات علمای امت را در فروع فقهی انکار می کنند!! در حالیکه دلیل اجتهادات علمای امت خیلی قوی تر از دلائل کسانی است که سلفی ها بر ان ها اعتماد دارند.از این که ادعای ما بدون دلیل نباشد سه مساله را به گونه نمونه ذکر می کنیم که در میراث سلفی به ان بیشتر توجه شده است، برای اینکه چنین مسائلی لذت کشمکش با امت را در ان ها زنده نگه می دارد وخودخواهی وفرقه گرائی ان ها را اشکار می کند.

۱- تحریم نماز با دیگر مسلمانان(مراجعه شود به (نور علی الدرب، ۳۶۴ب د ۲۵).

۲- مخالفت با مسلمانان دیگردرزمان افطار(مراجعه شود به(سلسله الاحادیث الصحیحه من فقهها وفوائدها ۵/۱۱۸).

۳- بدعت پنداشتن برخی ازعبادت های گروهی (مراجعه شود به(الارشاد الی صحیح الاعتقاد، ص ۳۸۹ وفتاوی اللجنه الدائمه، ۸/۳۱۸).

دوم: در زمینۀ احکام شخصی:

هدف از حوزه های شخصی مسائلی است که به انسان وعلاقمندی ها وارزوهای وی تعلق می گیرد که شریعت اسلامی به چنین اعمالی ازادی داده تا انسان ها در تنگنا قرار نگرفته ودر اثر التزام به دین در حرج ومشقت نیفتند.پیامبر خدا هم برای این امد تا سنگینی ها را از دوش امت خویش بردارد واز غل وزنجیری که امت های گذشته در ان بسته بودند برهاند، زنجیرهایی که بخاطر لجاجت وجدال امت های گذشته با انبیا الهی با ان ها بسته شده بودند.بنابراین نصوص زیادی امده وبیان کرد که مردم در حوزه های شخصی ازاد اند تا زمانیکه اعمال شان باعث ضرر فردی واجتماعی نگردد وبل فرامینی هم در استفاده از زینت وتوجه به لباس واندام در قران کریم امده است. کما اینکه انعده را که چیزهای حلال الهی را برخویشتن حرام می سازند سخت مورد نکوهش قرار داد.نگاه قرانی به حوزه های شخصی اینگونه است اما نگاه سلفی با چنین نگاهی کاملا متفاوت است، نگاه سلفی به انسان معتدلی که دینداری خود را به گونه مترقی وبا لطف ومحبت انجام می دهد تصادم دارد، ومحصول چنین نگاهی انسان بیماری است که از خود وجامعه بیزار است؛ به همین لحاظ چنین دیندارانی دارای عقده های روانی ببار می ایند واین باعث می شود که گروه های تروریستی مسلح ان ها را به اسانی شکار کنند؛

زیرا نخستین چیزی را که دینداری این ها ببار می اورد نفرت وخشم در برابر جامعه ای است که ان ها نتوانسته اند میان دینداری خود وزندگی طبیعی با ان جمع کنند؛ لذا برجامعه خویش خشمگین اند وبه همین خاطر به گروه های مسلح می پیوندند وانان هم از ان ها انتحاری وانفجاری می سازند که خشک وتر را در جامعه به اتش می کشند.

سوم: در زمینه مسائل اجتماعی نگاه سلفی با نگاه قرانی

انگونه که کتاب های ان ها از ان مملو است- خواه در حوزه عقیدتی ویا فقهی در مسائل مرتبط به حوزه های اجتماعی کاملا متفاوت است وایجاد توافق هم میان ان ها امکانپذیر نیست مگر اینکه منطق صوری را ترک کنیم وبه منطق سلفی که بر مغالطه استوار است، بچسپیم در انصورت می توانیم قران کریم را با اندیشه های سلفی در این حوزه تطبیق دهیم.برای اینکه قران کریم به تعارف وزندگی مسالمت امیز با دیگران دعوت می کند انجا که می فرماید:(یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ)(الحجرات: ۱۳)«اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم، و تیره ها و قبیله ها قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید، ولى گرامى ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست، خداوند دانا و خبیر است».همچنان دعوت قرانی استوار برازادی عقیده است، چنانچه می فرماید:(وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ)(الکهف: ۲۹)« بگو این حق است از سوى پروردگارتان، هر کس مى خواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود) و هر کس مى خواهد کافر گردد» ومی فرماید:(لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ)(البقره:۲۵۶)«در قبول دین، اکراهى نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است» ونگرش قرانی استوار بر احترام عقائد دیگران است که باید شعائر، مراسم مذهبی ومعابد ان ها مورد احترام قرار گیرد خداوند می فرماید:( وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً)(الحج:۴۰)«و اگر خداوند بعضى از آنها را بوسیله بعضى دیگر دفع نکند دیرها و صومعه ها و معابد یهود و نصارا و مساجدى که نام خدا در آن بسیار برده مى شود ویران مى گردد» ودعوت قران بر این حقیقت استوار است که خداوند میان بندگان خویش در تمام انچه اختلاف کرده اند در روز قیامت داوری خواهد کرد انجا که می فرماید:

( إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ الصَّابِئِینَ وَ النَّصارى وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْ ءٍ شَهِیدٌ)(الحج:۱۷)« کسانى که ایمان آورده اند و یهود و صابئان و نصارى و مجوس و مشرکان، خداوند در میان آنها روز قیامت داورى مى کند و حق را از باطل جدا مى سازد، خداوند بر هر چیز گواه است (و از همه چیز آگاه)» ومی فرماید:(إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ)(الغاشیه:۲۱) «تو فقط یادآورى کننده اى نه اجبار کننده».نگاه قرانی اینگونه است اما نگاه سلفی با چنین نگاهی کاملا متفاوت است؛ زیرا نگاه سلفی مبتنی بر تقسیم بندی مردم بر اساس اعتقادشان است هرکس با ان ها در فروع واصول عقائدشان موافق باشد با او مطابق انچه فقه اسلامی در حوزه اجتماعی خواهان ان است، معامله می کنند وهرکس با ان ها در اعتقادات شان موافق نباشد با خشونت وسنگدلی وتکبر با ان برخورد می کنند، وطوریکه انسان ها یا مسلمان اند ویا غیر مسلمان به همین لحاظ موضعگیری فقهی سلفی ها را در برابر هردو گروه به گونه فشرده بیان می کنیم.چنانچه بارها گفتیم این گروه مسلمانان را به دو بخش تقسیم می کنند: پیروان سنت وبدعتی ها واهل سنت از منظر این ها کسانی اند که به عقائدی که بربهاری، ابن بطه وابن خزیمه باور دارند، معتقد باشند وکسانی که با اندیشه های این ها موافق نباشد حتما اهل بدعت ومبتدعه اند وبر اساس اصل تولا وتبرا باچنین مسلمانانی با خشونت، سنگدلی وترش رویی برخورد می کنند، وحتا غیبت وسخن چینی مخالفان فکری خود را مستحب می دانند!!(نگاه کنید: تحفه الاخوان، شیخ حمود التویجری، ومجموع الفتاوی، ابن تیمیه، ۲۸/۲۳۱-۲۳۲) ودر برابر ان ها از تمام وسائل فشار جسمی وروحی استفاده می کنند. اما رابطه اجتماعی شان با غیر مسلمانان نیاز به بیان ندارد، وانگونه در برابر ان ها نژادپرستانه برخورد می کنند که با هیچ اصول اخلاقی وانسانی جور در نمی اید وکتاب احکام اهل الذمه ابن قیم بهترین منبع برای شناخت اندیشه این گروه در این زمینه به حساب می اید.

چهارم: در زمینه های سیاست:

تناقض های موجود در موضعگیری های فقهی سلفی با حوزه های سیاست تفاوت چندانی ندارد وموضعگیری های سیاسی این گروه خطرناک ترهم است؛ زیرا پیامد موضعگیری های سیاسی منحصر به افراد وجوامع نمی ماند بلکه شامل همه امت می گردد وتاوان اشتباه در این زمینه را باید همه امت بپردازد.سلفی ها درگذشته وحال مسائل فرعی مرتبط به سیاست را در کتاب های فقه وعقیده جاگزین کرده اند، ونگاه شان به برنامه های سیاسی این نیست که چقدر این برنامه ها حامل ارزش های بلند قرانی اند ویا اینکه به چه اندازه می توانند عدالت را که یکی از اهداف بزرگ انبیاء علیهم السلام است، تحقق بخشند.بلکه تمام انچه سلفی ها در زمینه سیاست وضع کرده اند این است که یا به تایید مطلق حاکمیت ها پرداخته اند اگرچه ان حاکمیت ظالم وستمگر بوده وبر تمام ارزش های امت سرکشی نموده وبا تمام صالحان واولیاء سرجنگ وستیز داشته است. یا مخالف مطلق حاکمیت بوده اند اما نه بخاطر موضعگیری های ظالمانه ان، بل بخاطر اینکه حاکمیت به جهمی ها ویا معتزلی ها تمایل داشته ویا اینکه میانه خوبی با اهل حدیث نداشته ویا کاری انجام داده که باعث نارضایتی سلفی ها شده است!.به همین لحاظ سلف سلفی ها وخلف ان ها در طول تاریخ مرکب ارام وسهلی برای حاکمیت های سیاسی بوده اند که هرپروژه ای را می خواستند از طریق این گروه وبا تایید ان ها مشروعیت بخشیده وبه اجرا می گذاشته اند وهر ظلم وستمی را بر مردم به اجرا می گذاشتند وحاکمیت های ظالم هم برای اینکه این گروه را راضی نگهدارند چندتن ان ها را در دربارشاهی به عنوان مشاور ومفتی وشیخ الحدیث می پذیرفتند مانند: کعب الاحبار وامام احمد وابن باز وعثیمین و… ویا اینکه هیاتی از علما می ساختند تا عنداللزوم برای تایید وتبریر اعمال حاکمیت فتوا صادر کنند ویا مردم وبه تعبیر خودشان رعیت را برای اطاعت مطلق از حاکمیت فراخوانند واگر کسی هم علم مخالفت با حاکمیت را بلند کرد وی را از بهشت برین محروم ساخته ودر صورت دست یافتن به او به عنوان باغی ومفسد فی الارض سرش را از تنش جدا کنند!.اگر حاکمیتی می خواهست ویا می خواهد جاذبیت بیشتری پیدا کند باید پروژه های ان ها را تطبیق کند وپروژه های ان ها این است که تمام اثار ونشانه های قدیم را نابود سازد وهر درخت تاریخی را از ریشه برکند تا به عنوان رسولی از رسولان توحید ویکتاپرستی به رسمیت شناخته شود وطبعا در انصورت سلفی ها از چنین حاکمیتی نه تنها اطاعت کرده بلکه صبح وشام درستایش ان سخن خواهند گفت، وبا استفاده از چنین وضعیتی حاکمیت می تواند این گروه را به خود نزدیک تر کرده وبه وسیله ان ها تمام مخالفان سیاسی وفکری خویش را با صادر کردن فتوا تکفیر کند ومردم را تشویق به قیام علیه حکومت های مخالف نماید وبه جهاد فراخواند!. خلاصه داستان سلفی ها با حاکمیت های سیاسی اینگونه است.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا