گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » معامله کثیف امریکا و طالبان
معامله کثیف امریکا و طالبان

معامله کثیف امریکا و طالبان

واقعیت روابط میان قدرتها در جهان استوار بر تناسب زور ،موثریت و موفقیت در عمل است.هر واحد زور به تناسب خود در جهان جای پا باز میکند و به همین تناسب مورد توجه و رعایت و حتی احترام قرار میگیرد و در درجه و فرصت معین از جانب مقابل امتیاز کسب میکند.این محاسبه کاملا عملگرایانه و عقلانیست البته عقلانیت ابزاری،حسابگر و منفعت جو نه عقلانیت برخاسته از حکمت و ارزشگرا.قرارداد اجتماعی توماس هابس برامده از همین عقلانیت حسابگر و مصلحت اندیش است که میان گرگها امضا میشود.گرگها به این نتیجه و براورد میرسند که قادر نیستند یکدیگر را نابود و حذف کنند،وارد معامله میشوند ازینقرار که نه من قادرم تو را حذف کنم یا اینکه حذف تو به مصلحت من نیست و نه تو میتوانی مرا از صحنه برداری پس باید با یکدیگر معامله کنیم و جور اییم تا مصلحت هردو هرکدام به تناسب زورش براورده گردد.

نچه جنگ سرد نامیده میشود بر این معادله و معامله برقرار شده بود.اگر روزی تناسب قدرت به نفع یکی از جوانب قدرت بچربد و تغییر کند این معادله برهم میخورد.این نوع عقلانیت فقط بر مصلحت و منفعت جوانب قدرت استوار است ،هیچگونه عقلانیت ارزشی و انگیزه اخلاقی در پس ان قرار ندارد.عقلانیت حاکم بر دولنهای مدرن که اروپا و امریکا پیشقراول انندبعد از دوره روشنگری فقط بر همین نوع عقلانیت مادی و عاری از اخلاق استوار گردید.فلاسفه و حقوقدانان هوادار این پارادایم میگفتند هیچ ضرورت عقلانی برای کنجاندن انگیزه های اخلاقی در چوکات های قانونی وجود ندارد.اکثریت در وارد کردن مصالح اخلاقی در نظام سیاسی مخالفت جدی داشتند.این مساله به عنوان مهمترین راهکار انسانمحور وقتی در پیش گرفته شد که اروپا یکدست خودش را از چتر و پارادایم خدا و نظام اخلاقی برخاسته ازان بیرون کرده و در سپهر هومانیسم قرار گرفت.روشنفکران و فرهنگیان شرقی که از جوامع دیندار و فرهنگ دینی برخاسته بودند حتی ان روشنفکرانی که خود را ماتریالیست میدانستند در پشت ایدولوژیهای شان انگیزه های اخلاقی نهفته است.زیرکی و هوشمندی شیطان که از عقلانیت ابزاری یا عقل جزیی منشا میگرفت معنی حکم خدا را که ارزش داوری و اخلاق بنای انرا تشکیل میداد درک نکرد،ادعای نژاد برتری نموده سرپیچید.این تعبیرات معنی سمبولیک دارند باید اینچنین در نظر گرفته شوند.امریکا از اغاز ماهیت یافتن امپریالیستی اش تا کنون بر همین معادله عقلانیت ابزاری،عملگرا و مصلحتجو عمل میکند.صلح و ثبات و رفاه نسبی در کشور های غربی و ازادیهای که روزبروز زیر فشار کارپوریشن ها مسخ و محدود میگردند و فقر و ویرانی،بحران، دیکتاتوری و بی ثباتی سیاسی در کشور های زیر سلطه سرمایداری مبتنیست بر همین عقلانیت منفعت محور که ان نیز به نوبه خودش بر پاشنه زور میچرخد .چون انکشور ها شایسته برابری و همسنگی با کشورهای مادر را ندارند و نباید صاحب ان دانشها و زیرساختهای صنعتی شوند که انها را قادر به استخراج و مدیریت ذخایر زیرزمینی شان سازد.در نتیجه همیشه باید در بحران قرار داشته باشند.همین نوع عقلانیت گاهی ایجاب میکند تا کشور هایی که هوای استقلال و عدم وابستگی به غرب داشته باشند باید با بمبارانهای بی امان و سرتاسری ویران گردند و ثبات سیاسی شان از میان برود مثل عراق،لیبی،سوریه و افغانستان و دیگران.همه اینها را امریکا با شعار های دیموکراسی و حقوق بشر که شریعت کاذب انرا تشکیل میدهد توجیه میکند.امضای توافقنامه سیاسی میان امریکا و طالبان فقط در پرتو همین معادله صورت گرفت،هردو طرف امضا کننده منفعتها و مصالحی داشتند که با مصالح و منافع بزرگ ملی افغانستان و منافع حیاتی مردم ان در تناقض بود.هردو طرف امضا کننده دارای یک انگیزه و منفعت بودند.انطرف معامله ماسک دیموکراسی،حقوق بشر و ازادی بر چهره داشت و اینطرف معامله نقاب کاذب شریعت و دیانت بر رخ کشیده بود.امریکا شریعت قلابی دیموکراسی،حقوق بشر و مدنیت خودش را با اشغال نظامی و کشتار ملتها تطبیق میکند اینطرف هم طالبان با ادعای کاذب دیانت و شریعت مردم را به بردگی و بربریت بدوی میکشاند. نه ان به شریعت خود مومن و صادق است و نه این.مردمان سلیم القلب و خوشباور عده ای مسحور و مفتون ان شریعت ادمخوار گشته اند و عده دیگر شیفته این شریعت دامپرورانه و افیون کننده گشته اند.

امریکای منفعت جو و پراگماتیست بعد از بیست سال تجربه دامداری دریافت که در عمل طالبان قدرت کنترول،سلطه گری،ارعاب و رام کردن مردم را دارد و نیز یکدست و قاطعانه عمل میکند بنابرین اینها شایسته تر از گله کلاغان و لاشخواران جمهوریت کرزی و غنی اند که در طول بیست سال نا موثر و پادر هوا اند و چهل دزدانی اند که بجز چپاول به هیچ دردی نمیخورند.بنابرین امریکا با طالبان توافقنامه سیاسی را امضا کرد که همه عواقب و توابع انرا نیز پذیرفت.امریکا اگاهانه  و با تجربه پیشین با امضای این توافق تمام پیامدهای انرا که عبارت اند از نابودی تعلیم و تربیت در کشور،بردگی و رانده شدن زنان از جامعه و حیات اجتماعی،ارعاب،شکنجه و کشتار بی دغدغه مخالفان،،فروپاشی اقتصادی،هجوم لشکر بیکاران،فراری و متواری شدن میلیونی مردم به خارج،نومیدی نسل فردا،تقلیل جامعه به سطح مواشی بی سواد،ترسیده،مستاصل و بارکش و بالاخره تبدیل شدن کشور به سرزمین متروکه در کره زمین و تحت قیمومیت قرارگرفتن ان به رژیم تروریست پرور پاکستان و غیره همه را یکجا با طالبان امضا کرد.اگر فکر میکنید که امریکا اینقدر هم وحشی،بیرحم و اهریمن نیست،البته در قبال کشور های زیر سلطه خودش،توجه کنید به سخنان وزیر خارجه پیشین امریکا مدلن البرایت که در جواب سوال خبرنگاری که ازو پرسید  در اثر تحریمهای مواد غذایی و دارویی امریکا بر عراق پنجصد هزار کودک و نوزادان عراقی جان خود را از دست دادند ایا این تحریم لازم بود؟ مدلن البرایت بعد از یک مکث متمدنانه و بشردوستانه جواب می دهد  بلی لازم بود.روشنفکران و فرهنگیان کشور که نگران نجات کشور  ازین فاجعه ایکه دران گرفتار گردیده میباشند اگر جمله کوتاه مدلن البرایت را با همه عمق و پیامدهای ان درک نکنند و به خود نیایند این فاجعه پایان نخواهد یافت.ما در یکچنین جهانی زندگی می کنیم که جز ترس و نگرانی از اینده چیزی دیگری در افق ان دیده نمیشود،بعد ازین همه رنج و فاجعه دهه های متمادی باید درک کنیم به کجا و به کی تکییه کنیم و چگونه بر این نگرانی های خود پایان بدهیم و ملت را ازین نومیدی برهانیم.من باور دارم که انسان همان ققنوسیست که از خاکستر خویش بر می خیزد.توجه کنید به این گفته فیلسوف فرانسوی هانری کانت اسپانویل که باید گاهی همه توقعات و امیدها و ارزوهای توهمی انسان قطع شوند تا انسان به نومیدی مطلق برسد تا یکباره از نو خویشتن و نیروهای نهفته در خویشرا کشف کند و به خویش اید.

اندرون توست سیل بی پناه     پیش او کوه گران مانند کاه

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا