گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » نقدی بر میراث سلفیگـــری ، سلفـــی هــــا وقـــران کـــریــم!
نقدی بر میراث سلفیگـــری ، سلفـــی هــــا وقـــران کـــریــم!

نقدی بر میراث سلفیگـــری ، سلفـــی هــــا وقـــران کـــریــم!

پوشیده نیست که سلفی ها به قران کریم از نگاه حفظ، تلاوت وترتیل توجه زیادی دارند، واز سلف خویش روایت های دارند که برخی از ان ها قران کریم را در یک روز ختم می کرده وبرخی در شب های رمضان هر شب وبرخی هم در ده شب اخیر رمضان ان را ختم می کرده اند. روایت می کنند که قتاده همیشه هر هفت روز قران را ختم می کرد ودر رمضان هرسه روز تمام ان را تلاوت می کرد وده اخیر شب های رمضان را با تلاوت تمام قران کریم سپری می کرد.

زهری زمانیکه رمضان می شد از قرائت وتکرار حدیث دست می کشید واز مجالست اهل علم فرار می کرد وبه قرائت قران می پرداخت. سفیان ثوری هنگامی که رمضان می شد تمام عبادت های نفلی را فروگذار کرده وبه قرائت قران روی می اورد.(نگاه کنید: لطائف المعارف، ابن رجب الحنبلی، ص ۳۱۸).

در عصر حاضر هم سلفی ها به تلاوت، ترتیل وتجوید قران کریم ازهمگان بیشتر توجه دارند وچندین شبکه تلویزیونی دارند که ۲۴ ساعت قران کریم را با صداهای دل انگیز پخش می کنند.همینطور سلفی ها توجه زایدالوصفی به حوزه قران وعلوم ان نشان داده ودر تفاسیر خویش بیشترین توجه را به نقل از صحابه وتابعین نموده اند، به همین لحاظ چنین تفاسیری در طول تاریخ مورد توجه سلفی ها قرار گرفته اند که هر ازگاهی چنین تفاسیر را مورد مدح وستایش قرار داده وان ها را منبع اساسی خویش درفهم قران کریم می دانند. از منظر ان ها هرکسی که می خواهد قران کریم را بفهمد باید در چارچوب فهم ان ها بداند.ابن تیمیه در حالیکه روش تفسیری خود را بیان داشته می گوید:«هرگاه تفسیر را در قران وسنت نیافتیم به اقوال صحابه رجوع می کنیم؛ زیرا ان ها در فهم قران داناتر واز وضعیت نزول ان ایات اگاه تر اند ودیگر اینکه ان ها دارای فهم کامل وعلم صحیح وعمل صالح اند به ویژه علما وبزرگان شان مانند خلفای راشدین مهدیین».

(مجموع الفتاوی، ۱۳/۳۶۴).سخن ابن تیمیه گرچه ظاهر زیبا ودل انگیز دارد اما مغالطه ای بیش نیست؛ برای اینکه انچه از خلفای راشدین در کتاب های تفسیر روایت شده خیلی اندک است وسیوطی که خود از مفسران بزرگ تفسیر بالماثور به حساب می اید، می گوید:« از ابوبکر در تفسیر جز اثار اندکی که بیشتر از ده اثر نیست، حفظ ندارم».(الاتقان، ۲/۴۹۳) از ابوبکر روایت است که ایشان زمانیکه از تفسیر ایتی پرسیده شدند در پاسخ گفتند:« کدام آسمان بر من سایه افکند و کدام زمین مرا به خود بپذیرد اگر در کتاب الله مطلبی که نمیدانم بگویم». و از انس روایت کرده است که عمربن الخطاب روزی بالای منبر این آیه را خواند (وَفَاکِهَهً وَأَبًّا) (عبس:۳۱) سپس گفت: این فاکهه را دانستیم؛ أبّ چیست؟ سپس خود را مورد خطاب قرار داده گفت: این همان تکلف است ای عمر! از انچه برای شما بیان شده پیروی کرده وبه ان عمل کنید وانچه را نمی دانید به خدا بسپارید.

(الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ۸/۴۲۱).صحابه ای را که ابن تیمیه در منابع تفسیر ذکر کرده ان ها در کتب تفاسیر سلفی ها هیچ گونه حضوری ندارند نه از عمار وبلال در ان تفاسیر خبری است ونه از اصحاب بدر واحد اثری. اگر سلفی ها به این ها اکتفا می کردند بدون تردید که تفسیر طبری به ۲۵ جلد نمی رسید.

به همین منظور سلفی ها به تابعین پناه برده اند چنانچه ابن تیمیه می گوید:« هرگاه تفسیر را در قران وسنت واقوال صحابه نیافتی بسیاری از امامان در این زمینه به اقوال تابعین مانند مجاهد بن جبر که ایتی در تفسیر بود، رجوع می کردند محمد بن اسحاق می گوید:«ابان بن صالح از مجاهد خبر داده که وی گفت:قران کریم را نزد ابن عباس از فاتحه تا اخر قران عرض کردم که بر هر ایتی او را متوقف می ساختم واز او می پرسیدم … ودر روایت دیگر امده است که مجاهد گفت: در قران هیچ ایتی نیست مگر اینکه در ان چیزی شنیدم ودر روایت دیگر امده است که مجاهد گفت: اگر قرائت ابن مسعود را می خواندم نیازی نداشتم که ابن عباس را از چیزهایی در قران بپرسم. ابن جریر از ابو ملیکه روایت کرده که وی گفت: مجاهد را دیدم که ابن عباس را از تفسیر قران می پرسید وبا او الواحش بود وی گفت: ابن عباس برای مجاهد می گفت: بنویس تا اینکه او را از تمام تفسیر پرسید به همین لحاظ سفیان ثوری می گفت: کافیست که تفسیر از مجاهد برایت برسد. همچنان سعید جبیر، عکرمه مولای ابن عباس، ابی العالیه، ربیع بن انس، قتاده، ضحاک بن مزاحم ودیگر تابعین وتابع تابعین وکسانی که بعد از ان ها امده اند، این ها همگی از مفسرین اند».(مجموع الفتاوی، ۱۳/۳۶۸).تمام آن هایی که ابن تیمیه از ان ها نام برده است در حقیقت پایه های تفسیر نزد سلفی ها به حساب می ایند ومورد اعتماد ان ها هستند اما تفسیر قران به قران این ها خیلی محدود بود وتنها در ایت های خاصی صورت می گرفت همچنان تفاسیر منقول ان ها از پیامبر خدا نیز اندک وناچیز بود.اگر چیزهایی از پیامبر هم روایت می گردد بواسطه راویانی صورت می گیرد که بیشتر اسرائیلیات را روایت می کنند ویا اینکه احادیث پیامبر را با روایت های اسرائیلیات درمی امیزند.بنابراین تفاسیر سلفی ها اساسا اعتماد بر تابعین دارند وتمام تابعین بدون استثنا زانوی تلمذ نزد یهودیان مسلمان شده به گونه مستقیم ویا غیر مستقیم زده اند وروایت های ان ها از صحابه با روایت های شان از یهود خلط شده است.به همین منظور شخصیت بزرگی مانند مجاهد مورد تحسین ابن تیمیه قرار می گیرد بخاطر اینکه وی از شاگردان ابن عباس است ودر باره وی ابن سعد می گوید:«مورد اعتماد است وفقیه ودانشمند است وروایت های زیادی دارد» این عالم زبردست که مورد اعتماد همه سلفی ها است بیشترین روایات اسرائیلیات از طریق ایشان وارد کتب تفسیر شده است واین دلیل است بر اینکه وی چنانچه زانوی تلمذ نزد ابن عباس زده است شاگردی یهودیان مسلمان شده به ویژه عطیه قرظی را نیز کرده است.(زندگینامه مجاهد را در تهذیب الکمال، ۲۷/۲۲۸، سیر اعلام النبلاء، ۴/۲۵۷،

البدایه والنهایه، ۹/۲۲۴ نگاه کنید).به گونه مثال وی در تفسیر این قول خداوند(انزل السکینه) چنین مــــی گوید:« سکینه ای که خداوند نازل می کند به شکل باد است که سرش به گربه می ماند ودارای دوبال می باشد»!!.بزرگان سلفی از کسانی دفاع می کنند که متهم به دروغ وروایت های اسرائیلی بوده اند ودر گذشته ها برخی از علمای سلف، ان ها را دروغگو پنداشته وروایت های شان را نمی پذیرفتند چنانچه با عکرمه مولای ابن عباس چنین کردند واگر روش حدیثی خود را بر وی تطبیق می کردند کافی بود که سخنان وی را تکذیب کنند؛ زیرا جرح مقدم بر تعدیل است. اما انچه شگفت انگیز به نظر می رسد این است که تمام اتهامات وارده علیه عکرمه را سلفی ها با ترفندهای مخصوص خودشان رد می کنند.سمعونی در شرح حال عکرمه می گوید که:« بخاری واصحاب سنن روایات وی را پذیرفته اند اما مسلم از وی روایت نکرده بجز یک حدیث ان هم در مورد حج که با سعید بن جبیر همراه بوده است وعلت عدم روایت مسلم از او این است که امام مالک در باره وی سخن گفته است ودرتعقیب سخنان امام مالک امامان دیگر دردفاع از عکرمه کتاب نوشتند که از جمله ان ها

ابوجعفربن جریر طبری، محمد بن نصر مروزی، ابو عبدالله ابن منده، ابوحاتم بن حبان، ابن عبدالبر ودیگران می باشند.سپس تهمت های وارده بر عکرمه را ذکر نموده وان ها را خیلی کوچک نشان داده می گوید:« محور طعن طاعنان به وی(عکرمه) سه چیز است: دروغ گفتن، موافقت با خوارج در مذهب شان وقبول جوائز امیران». سپس به اتهامات فوق پاسخ داده وهرکدام را با توجیهات عجیب وتاویلات غریب رد می کند.عقل سلفی بار دیگر با ترفندهای ویژه خودش خود را ظاهرا از بن بست رهائی بخشید؛ زیرا اگر چنین نمی کرد ثروت حدیثی زیادی از دست می رفت وداشته های ان ها در حوزه تفسیر، عقائد، فقه وغیره کاهش چشمگیری می یافت.طبری در توجیه دفاع جانانه خود ازعکرمه می نویسد:«اگر از طرف مذاهب فاسد برکسی ادعاهایی صورت گیرد وادعاهای ان ها ثابت شود وعدالت ان ها زیر سوال برود وشهادت ان ها باطل گردد، چنین چیزی باعث می شود که اکثر محدثین شهرها، ترک کرده شوند؛ زیرا کسانی به ان ها چیزهایی را نسبت داده اند»

.(توجیه النظر الی اصول الاثر،۱/۲۶۴).همینگونه بسیاری از مفسرین تابعین – که میراث سلفی ها در درجه اول بر ان ها اعتماد دارد- هرجایی که مورد اتهامات قرار گرفتند، امامان سلفی سخت در دفاع از ان ها برخاسته ودراین زمینه از تمام حیله ها وترفندها بسان استادان یهودی خود استفاده کردند.اتهامات وارده بر تابعین تنها منحصر بر روایت های اسرائیلی نیست بلکه بر امور خطرناک دیگری نیز متهم شده اند که نقش اساسی ای در واژگون نشان دادن معانی قرانی داشته اند طوریکه معانی الهی قرانی مقدس را به معانی بشری ملوث با انحرافاتی که ادیان دیگر در ان واقع شده بودند، مبدل کردند.به همین منظور انچه را که سلفی ها از فضائل سلف خویش می پندارند از جمله اینکه ان ها قبل از دیگران به تفسیر قران پرداخته اند، در حقیقت این کار ان ها بزرگترین بدعت وانحرافی بود که در تحریف معانی قرانی نقش داشته وامت اسلامی را از معانی بلند قرانی دور نمود؛ برای اینکه سلف سلفی ها معانی والای قرانی را با میراث ادیان دیگر وبا مفاهیم قاصر بشری درهم امیختند.انچه از همه عجیب تر به نظر می اید این است که سلفی ها یکی از اسباب نهی از تدوین حدیث، خلط شدن ان با قران را می دانند اما خودشان را می بینیم که قران را با میراث امت های دیگر ومفاهیم قاصر خویش خلط کرده اند؛ به همین لحاظ هیچ ایتی را در قران کریم اگرچه واضح الدلالت باشد ونیازی به تفسیر هم نداشته باشد نمی یابیم مگر اینکه پیش از ان عکرمه یا قتاده یا مجاهد یا کعب ویا …امده اند ودر باره ان چیزی گفته اند.مثلا در ایت (وکلبهم باسط ذراعیه بالوصید) معنای کلب واضح است ونیاز به تفسیر ندارد؛ زیرا عرب ها از قدیم تا به امروز کلب را بر حیوان معروف که به فارسی ان را سگ می کویند اطلاق می کنند، اما مفسرسلفی موثق ابن جریر طبری در تفسیر کلب می گوید:«اهل تاویل در معنای مراد خداوند در این قولش(وکلبهم باسط ذراعیه) اختلاف کرده اند. برخی از ان ها گفته اند که ان سگی از سگ های شان بود که با ان ها بود… وگفته شده: انسانی بود که برای ان ها اشپزی می کرد وهمراه ان ها امده بود»

(تفسیر الطبری، ۱۷/۶۲۴). می بینیم که چگونه قران کریم تحریف می شود به گونه ای که انسان محترم ومعظمی تبدیل به سگ می گردد.هرگاه میراث تفسیری سلفی را مورد بررسی قرار دهیم از چنین سخنان وانحرافات چیزهای زیادی پیدا می کنیم که بوسیله سلف سلفی ها وارد دین ومیراث فکری مسلمانان از طریق بزرگترین منبع دین که قران کریم است شده است.می توان به طور کلی گفت که در میراث تفسیری سلفی ها دو انحراف بزرگ صورت گرفته یکی اینکه حقائق قرانی توسط روایت های بی اساس زشت وبدشکل شده است ودوم اینکه با استناد به ان روایت ها ارزش های قرانی نیز بد جلوه داده شده است.(برای اطلاع بیشتر در این زمینه به کتاب التراث السلفی تحت المجهر نوشته نور الدین ابولحیه ص ۱۰-۱۹ مراجعه شود).

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا