گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » نقش متضاد قانون در جوامع بشری
نقش متضاد قانون در جوامع بشری

نقش متضاد قانون در جوامع بشری

هر چه جوامع بشری از بدویت به دوران مدرن نزدیک شده است قانونمند تر گردیده است زیرا انسانها درک کرده اند که بقا و رشد جامعه فقط در پرتو قانون میسر است.ایجاد قوانین در حیات اجتماع بشر یکی از دست اوردهای بزرگ انسانها و تمدنهای بشریست.درک ضرورت قانون و تبعیت ازان وظیفه هر شهروند بوده و درک اگاهانه این ضرورت نشان یک انسان با شعور و مسوول بحساب می اید.این قوانین برای تضمین حقوق انسانها و حفظ کرامت انسانی شان،ایجاد فضای مصوون برای پرورش استعداد ها و تحقق هویت انسانی انها وضع میگردند.این قوانین در زندگی انسانها نقش ابزاری دارند و کاربرد سازنده انها مشروط به نظارت همیشگی و اگاهانه هر شهروند میباشد تا اهداف مطلوب و مصالح عالیه جامعه را میسر گردانند.اما اگر اراده زمامداران و مجریان قانون بر اهداف و اغراض شخصی و گروهی قرار گیرد دران صورت همین قوانین در جهت اهداف متضاد بکار گرفته شده واسباب اسارت و مسخ هویت انسانی شان خواهد گشت.یکی از انواع این قوانین قانون اسمانی و شریعت است که در جوامع سنتی یک قشر خاص خود را متولی و نماینده ان میدانند که ما انها را علمای دین مینامیم.اینها خود را مفسر و مبلغ انحصاری دین و نمایندگان خدا در زمین به شمار می اورند.حالا سوال اینجاست که این گروه خاص چگونه به قوانینی عالم غیب که عقل هیچ انسان خاکی دران راه ندارد عالم و کار شناس شده اند،چگونه فقط انها قادر اند این قوانین را تفسیر و تعبیر نمایند نه هیچکسی دیگر.ازین هم وخیمتر اینکه اینها باید این دساتیر و قوانین را بر دیگران تطبیق نمایند.مساله بزرگ معرفتی انسان کنونی اینست که انسانها بدون کسب و فراگیری علوم و معارف بشری قادر به فهم و درک هیچ امری بشمول قوانین اسمانی نیستند.این علوم و معارف مختلف بشری ابزار ها و امکانات معرفتی مقدماتی را در اختیار انسانها میگذارند که کلید فهم همه قوانین از جمله قوانین اسمانی بحساب می ایند.مانند زبان،فلسفه ،علوم اجتماعی و انسانی و علوم طبیعی.بدون اینها انسانها هیچ ابزاری و امکانی برای درک قوانین اسمانی ندارند.

ما همه چیز را در ترازوی عقلانیت زمانه خود می سنجیم و با همین بضاعت ناقص و محدود بسراغ شناخت پیام اسمانی میرویم زیرا غیر ازین ابزاری دیگری در اختیار نداریم.سوالیکه به تعاقب می اید اینست که طالبان در حالیکه بر اساس اطلاعات جاری در فضای رسانه ای ۹۸ در صد بیسواد اند و مکتب نرفته اند و علوم متعارف دنیای امروزی را فرا نگرفته اند.نه علوم انسانی و اجتماعی ،نه اقتصاد ،نه روانشناسی و نه حقوق و نه هیچکدام از علوم متداول برای اداره اجتماع را نمیدانند .کمترین دانشی اکادمیک از حقوق و نیازمندیهای جامعه ندارند تا روابط و تناسب های ان قوانین اسمانی را با طبیعت و ضروریات انسانهای خاکی درک نمایند و بدانند چگونه ان قوانین کلی را با نیازمندیها و ویژگیهای هر فرد توافق دهند.این جهالت مطلق از جامعه و نیازمندیهای گوناگون انسانها از یکطرف و ادعای عالم بودن به قوانین الهی و اسمانی از سوی دیگر یک کاریکاتور مضحکی را بوجود می اورد.در حالیکه در پیش پای خود و در زیر ریش خود به هیچکدام از نیازمندیهای طبیعی و اجتناب ناپذیر مردم اگاهی و علم ندارند چگونه میشود به اسرار پشت پرده و عالم غیب دانا و اگاه شده باشند.بدون درک این واقعیتها و شناخت دقیق از ضروریت زمانه چگونه میتوان قوانین شریعت را بر مردمی تطبیق داد که در فقدان ابتدایی ترین امکانات زندگی بسر میبرند.بدون براوردن این ضرورتهای ابتدایی و اجتناب ناپذیر هیچ قانونی بشمول قوانین شریعت قابل تطبیق نیست.طالبان جهول کار را یکسره بر خود اسان ساخته اند و ان اینکه منکر همه حقوق و نیازمندیهای ابتدایی و دنیوی مردم شده و چسپیده اند به قوانین اسمانی و عالم غیب .چون هیچکس هیچ چیزی ازانها نمیداند پس همه کس میتواند هرچه دلش بخواهد در مورد ان بگوید حتی جاهلترین و بدوی ترین گروه قبیلوی و نادان به همه قوانین و موازین عالم بشریت.گفتیم قوانین انگاه عادلانه،انسانی و اخلاقی اند که زمینه رشد همه استعداد ها و خلاقیتهای افراد را تامین نماید.امنیت بمثابه ابزار ،ازادی و عدالت اجتماعی ان امکان وفرصتی را برای انسان مهیا میسازد که انسانیت خودش را تحقق بخشد.درفضای فقرومسکنت وخوف وارعاب انسانیت نمی روید.وقتیکه قوانین بجای براوردن اهداف انسانی فوق فقط درصدد تحکیم قدرت حاکم وانقیاد مردم باشدوازادیهای پویا وسازنده راازانسان بگیرد درانصورت به یوغ بردگی و اسارت کامل انسانها بدل میگردد. قانون وقتی نقش منفی وویرانگرپیدا میکند که جلو رشد استعداد های افراد را بگیرد و بجای فضای ازاد بالنده اختناق را در فضای جامعه حاکم سازد.میبینیم که بنام قانون شریعت همه موازین بشری و ارزشهای اخلاقی و دینی در جامعه افغانستان لگدمال گشته و ابتدایی ترین حقوق مردم نادیده گرفته میشود.در چنین موقعیتی اهداف دین و شریعت در پای ظواهر و شعایر صوری شریعت قربانی میگردد و خود ناقض اهداف خود میشود.هیچ قانونی بشمول قوانین شریعت به تنهایی و در نفس خود ضامن اجرا ندارد بلکه مشروط و مقید اند به اراده انسانها.انسانها میتوانند هر قانونی را به بهانه ای نادیده گیرند و بر اساس امیال خود عمل نمایند.اکنون قوانین خدا موقوف اراده ملا های حاکم شده است که به میل خود انرا تفسیر نموده و در خدمت خویش گیرند.قانون وقتی فردیت انسانها را نادیده گیرد به ابزار اختناق و اله قتاله بدل می گردد.شناخت قوانین اسمانی و شریعت بدون شناخت حقوق و نیازمندیهای انسانها چه ارزش و معنی دارند.به اطمینان میتوان گفت که براوردن نیازمندیهای اولی و حیاتی اجتماع بالاترین و بنیادیترین ازمون و چالش پیش روی نظامهای سیاسی در جهان میباشد که همه به درجاتی در برابر این ازمون شکست خورده اند و درین میدان سپر انداخته اند.نظامهای که درین عرصه شکست میخورند به هیچ هدف والاتر دیگر توفیق نخواهند یافت. من میگویم نان دادن مردم خیلیها مشکلتر از بردن شان به بهشت است هرکه این را نداند و نتواند بیعرضه است و هرکه دنیای مردم را بنام اخرت نادیده گیرد شارلتانی بیش نیست.وعده دادن حور و غلمان به مردم و نشان دادن صد ها راه قاچاقی ،میانبر و بی هزینه به بهشت بمراتب اسانتر از تهیه لقمه نانی به محرومان و یتیمان است.به همین دلیل طالب کار خودش را ساده ساخته است و از تهیه نیازمندی های مردم منکر گشته و همه را بدنبال نخود سیاه می فرستد.انچه را طالبان قوانین شریعت مینامند زنجیر های اسارت برای مردم است.بدون ازادی،عدالت اجتماعی و مساعد ساختن فضای رشد استعداد های انسانها و فضای اخوت و بربری میان همه مردم امنیت یک کلمه بی محتوا و بی هدف است. امنیت خود یک فرصت و امکانیست برای انجام اهداف و کار های دیگر.امنیت خود ابزاریست برای رسیدن و دست یافتن به اهداف دیگر.وقتی شما گله گسفندان را در طویله ای محصور و محبوس کنید امنیت شان را تامین نموده اید تا فرار نکنند و سر به طغیان ندهند.وقتی مردم نان نداشته باشند امنیت شان به چه معناست ،انها در خطر قحطی و مرگند .ایا این امنیت است.طالبان مردم را گله گوسفندان ارام و سربزیر میخواهند،انها را حیوان میخواهند تا خوب بار کشند و سواری دهند.شریعت طالب قانونیست برای گوسفند سازی و عقل زدایی از مردم.ایا شما گله ای از حاکمان و زمامداران را می شناسید که زنان شان را از علم و معرفت و فهمیدن و فکرکردن جلوگیری نمایند؟این موجودات عجیب الخلقه همین طالبان اند که میخواهند جامعه انسانی را تا سطح بدویت خود تقلیل دهند.طالبان موجودات خام بدوی و خشونت خو اند که میخواهند یک دین اسمانی و جهانشمول را در خدمت فرهنگ بدوی و قبیلوی خود قرار دهند.ابراهام مازلو روانشناس مشهور امریکایی احساس های برین و ظریف هنری ،معنوی و مذهبی را ویژه انسانهای فرهیخته و با فضیلت میداند.او نمیداند که امریکای شرارت پیشه گروهی را بر افغانستان حاکم گردانیده است که در لباس مذهب وزیرنام مذهب دیانت وشریعت را یکسره از فضیلت خالی سازدواین خود امریکاست که هزینه این استحماررا می پردازد.کدام کاریکاتورمضحکتروبی تناسب تراز چنین تصویر شریعت به جهان سراغ دارید که زن ها را تماما زنده بگورکرده است ؟

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا