گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » نقش سیاست در ایجاد تلاطمـــــهای مذهــــبـــی در جهــــــان
نقش سیاست در ایجاد تلاطمـــــهای مذهــــبـــی در جهــــــان

نقش سیاست در ایجاد تلاطمـــــهای مذهــــبـــی در جهــــــان

این مطلب به مناسبت افتتاح معبد ایودیای هند بدست ناریندا مودی ناسیونالیست نخست وزیر کنونی هند به توجه خوانندگان محترم عرضه میشود که ازان بنام واتیکان هندو یاد میکنند.این معبد به جای مسجدی اعمار میگردد که در دوران بابری های هندبنا گشته بود.وقتی سامویل هانتینگتون از تصادم فرهنگها یا برخورد تمدنها سخن گفت و کتابی را تحت همین عنوان بچاپ سپرد بصورت اشکارا در پشت این ادعایش یک انگیزه سیاسی قرار داشت که به تعبیر بعضی از مفسران موجب ایجاد موج وسیعی از حرکتهای سیاسی مذهبی بویژه در میان نیوکانها و جناح راست افراطی فاشیستی حزب جمهوریخواه و همینطور طیفی بزرگی از دیموکراتها گردید.صد ها کلیسای ایوانجلیستها که از دیرگاهی معتقد به ظهور مجدد مسیح در اسراییل بزرگ اند و همینطور فرقه پیوریتن ها برای پیروزی کاندیدا های جمهوریخواه مانند جورج بوش وسیعا بسیج شدند که نابودی فلسطین بدست صهیونیستهای اسراییل را جز همین اعتقاد خود میشمارند.استفاده وسیع از رویداد های ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به عنوان فرصت طلایی و چاشنی اماده در هجوم گسترده نظامی امریکا به کشور های شرق میانه و اسیای جنوبی برخاسته از همین انگیزه سیاسی مذهبی بود .راه اندازی و تبلیغات وسیع اسلام هراسی که بصورت سیستماتیک و برنامه ریزی شده در سرتاسر کشور های غربی به محوریت امریکا تا امروز براه افتاده است خاستگاه در همین انگیزه دارد.به دنبال همین طرح و انگیزه سیاسی بود که در عموم کشور های غربی حرکتهای تازه اسلام ستیز و احزاب تازه بنیاد ضد مسلمانان و مهاجران تاسیس شدند

که یگانه هدف سیاسی خود را اسلام ستیزی اعلان نمودند.حرکتهای سیاسی تندرو و رادیکال ،پوپیولیست و ناسیونالیستی بیگانه ستیز یکی پی دیگر در امریکا و کشور های اروپایی پا گرفتند که اکنون امواج وسیع ان احزاب سیاسی میانه رو و دیموکراتیک را در سایه قرار داده است.همین نوع بنیادگرایی و رادیکالیسم گستاخ و هجومی بود که همراه با پرونده ضخیم استعماری و غارتگرانه قدرتهای غربی در کشور های اسیایی باعث راه اندازی حرکتهای مذهبی افراطی و جزمی درین کشور ها گردید که واکنشی بود در برابر موج مهاجم و مداخله گر قدرتهای استعماری غربی.امواج واکنشی این حرکتهای تندرو و جزم اندیش عموم کشور های شرق میانه ،افریقا و اسیای جنوبی را در سیطره خود قرار داد.

حتی همین احساسات تند مذهبی بودیستهایی روهنگیایی را نیز بر انگیخت که موجب کشتار های وحشیانه و مهاجرت مجدد مسلمانان منطقه گردید.بروز انقلاب اسلامی در ایران و گروههای متعدد افراطی مذهبی در افغانستان و پاکستان برخاسته از همین اسلام سیاسی بود که خود را واکنش طبیعی در برابر هجوم استعمار غربی میدانند.ناریندا مودی در هندوستان که در راس یک جنبش ناسیونالیست قرار دارد هم احساسات مذهبی هندیان علیه مسلمانان را سرمایه سیاسی خود ساخته است.او ازین احساسات در تهییج و تحریک هندوان برای پیروزی انتخاباتی اش از هیچ تلاشی دریغ نمیکند.اوجگیری و گسترش رادیکالیسم مذهبی در کشور های اسلامی موجب افول و فتور حرکتهای سیاسی عقلگرا ،اصلاحگر و دموکراتیک در میان عوام گشته است.اگر بخواهیم عنصری را به عنوان ریشه و موتور همه این جنبشهای افراطی ملی و مذهبی در غرب و شرق جستجو نماییم عامل سیاسی خودش را به عنوان اهرم اساسی این افراطیت و رادیکالیسم برجسته میسازد.یک انگیزه سیاسی قوی را میتوان در پشت همه این تنشها و التهابات سیاسی اجتماعی مشاهده نمود که این پدیده منجر به یک بحران ویرانگر و دیر پا گشته است.انحطاط و سقوط معنویت و اخلاق بدست همین رادیکالیسم مذهبی نشانگر یک انگیزه قدرت طلبی عریان و مادیست که در تضاد با هر نوع معنویت و اخلاق دینی قرار گرفته است.در حالیکه معنویت و اخلاق دو عنصر اجتناب نا پذیر و اصلی هر تمدنی بشمار میروند.این سیر انحطاطی در قلمرو سیاست مدرن و در میان رهبران و زمامداران سیاسی از غرب تا شرق نشانگر یک ورشکست اخلاقی معنوی و بی هدفی سیاست در همه این موارد میباشد.ریشه اصلی این بحران را میتوان در انگیزه های امپریالیستی و سلطه جویی بر جهان دانست که با هجوم بیرحم استعمار گرانه شان به کشور ها ،جلوگیری از استقلال و پیشرفت اقتصادی این کشور ها و غارت منابع انها موج رادیکالیسم واکنشی مذهبی را به عنوان اهرم اصلی این واکنشها ایجاد نمود.مراد اساسی این نوشتار اینست که در همه این رویداد های متاخر در غرب و شرق این سیاست بوده است که مذهب را در خدمت گرفته و ابزار کار خود قرار داده است.این جابجایی مذهب است از جایگاه اصلی خودش که بصورت حربه قتاله و ویرانگر درامده است.نقش مذهب درین کارزار غیر از رسالت اصلی ان است که همان تعالی اخلاقی و معنوی انسانهاست.وقتی حربه قدسیت در دست قدرت قرار گیرد بجای تعالی معنوی خشونت و سبوعیت می افریند که در نهایت تر از خشک نمی شناسد.در هیچکدام ازین حرکتها چه در غرب و چه در شرق مذهب در جایگاه اصلی خود قرار نگرفته و انگیزه ان ایجاد تعالی اخلاقی معنوی نبوده بلکه در پشت همه این ظواهر غلیظ و ضخیم مذهبی این انگیزه اهریمنی قدرت طلبی مادی و دنیوی دیده میشود.نه تنها مذهب بلکه هر پارامتر دیگری را اگر از جا و کاربرد اصلی اش خارج سازیم هدف انرا نقض کرده ایم.امروز به علن دیده میشود که عموم شعار ها و ایده الهای که دستاویز اهداف محض قدرت قرار گرفته اند به ویژه دیموکراسی و حقوق بشر ناکامی و ناتوانی خود شان را در حل مشکلات امروزی جوامع به نمایش گذاشته و به بحران وسیع جهانی و در نهایت به یک بن بست رسیده اند.موج روزافزون پوپیولیسم وحرکتهای فاشیستی و بیگانه ستیز کنونی درکشورهای غربی ناشی ازهمین ناکامی درانجام مسوولیتهای خود شان است که دامنه ان به همه جهان سرایت نموده است.زمام امورهمه این کشور ها بدست شارلتان های سیاسی و گانگسترماب وماجرا جو وبحران افرین قرار دارد.همه مقدسات وارزشهای بزرگ انسانی در دست اینها به ابزار پست قدرت تبدیل گشته است.

یک نظر

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا