گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » نوگرایان دینی از نظر سنت‌گرایان!
نوگرایان دینی از نظر سنت‌گرایان!

نوگرایان دینی از نظر سنت‌گرایان!

یادداشت نواندیشی :عبدالعلی بازرگان، به خدای بی‌صورت باور دارد. او می‌گوید صورت دادن به خدا در قرآن برای فهمِ بشری است. تفکیک نوگرایی دینی با تجدیدنظرطلبی را دقیق نمی‌داند و البته از تجدیدنظرطلبی حتی در  مبانی مسلم دینی هم استقبال می‌کند. به باور او اصل و اساس دین همان توحید است و ذات اصلی دین را «ایمان به خدا، ایمان به آخرت، و انجام عمل صالح» می‌داند؛ اگرچه  تعبیر «ذاتی و عرضی»را جامع و جوابگو نمی‌بیند. از نظر او وقتی کدیور به صراحت اعلام کرده «نه به ارتداد و تکفیر باور دارد و نه کسی را تکفیر کرده»، باید مهر پایانی برای این «سوءتفاهم» زد. متن کوتاهی را که در همین زمینه مطالعه فرمودید نوشته ء ای است که بقلم طاها پارسا از قلم بدستان نامور ایرانی که درعین حال با تارنمای نواندیش زیتون همکاری دارد تربیون نواندیشی نیز با توجه به اشتراکات مذهبی و تمدنی که در حوزه توحید وخداشناسی با ایرانی ها داریم این گفتگو را با سپاس ازجناب مهندس بازرگان و آقای  طاها پارسا خدمت شما عزیزان تقدیم میداریم .طاها پارسا: جناب بازرگان، مستحضرید که در ماه‌های اخیر گفت‌وگو درباره امکان و‌ چگونگی تجدید‌نظر و تکفیر در اسلام در میان پاره‌ای از نواندیشان دینی درگرفته است. شما نیز به این نحله تعلق دارید و بخش اصل پروژه فکری شما تحقیق و تفسیر قرآن است. در این میان برخی از پژوهشگران علوم قرآن و حدیث بر این باورند که در قرآن مفاهیمی چون «ضروریات اسلام» یا «ذاتی و عرضی» نیامده است و تمام این تعابیر به علمای دین تعلق دارد (نکونام، ۱۴۰۱). با عنایت به این موضوع پرسش آغازین این است آیا با اتکا به متن قرآن می‌شود برای دینِ اسلام «ذات» قائل شد و از «ضروریات یا اساس اسلام» سخن گفت؟عبدالعلی بازرگان: تجدیدنظر، طبیعت تحول‌پذیر انسان در همه زمینه‌های معرفت بشری است، اعم از دین و دانش و هنر و ادبیات و عرفان و غیره، اصلا وجه تمایز انسان با حیوان و دلیل رشد و کمال او همین تجدید نظر و نگاه به جلو و آینده است. اما «تکفیر» به معنای نسبت کفر دادن به تجدیدنظرکنندگانِ در دین و باورهای مذهبی، هیچ مبنای معتبری در قرآن و سنت ندارد. تکفیر امری تاریخی و تلقی مصلحت‌اندیشانه اکثر فقیهان و متولیان دینی در گذشته و امروز است. این امر اختصاص به اسلام و مسلمانان هم ندارد؛ حربه‌ای برای دفاع از باورهای قوم و قبیله در همه مذاهب و نحله‌های دینی از دوران باستان تا به امروز بوده است. اصولا تجدیدنظرطلبی( رویزیونیسم) حتی در مارکسیسم و فاشیسم هم تحمل نمی‌شده و بسیاری از تجدیدنظرکنندگان تیرباران شده‌اند. موضوع آزادی عقیده و بیان و قلم و حتی حق رای زنان مربوط به دوران روشنگری و رشد بشری در یک‌ قرن اخیر است. تکفیر از نظر لغوی، پوشیدن و یا پوشاندن لباس حرب بر تن، و از نظر فقهی، پوشاندن انگ و نهادن ننگ بر دگراندیشان، حربه متولیان دین برای حفظ موقعیت و باورهای تثبیت شده باورهاشان بوده است. مهم‌ترین مصداق تاریخی‌اش، احکام سنگین دستگاه تفتیش عقاید کلیسا در دوران قرون وسطای مسیحی علیه مخالفان دیدگاه‌های ارتجاعی بوده که در این دوران عملا از آن عدول کرده‌اند. در عوض برخی فقیهان ما همچنان به این دگم تاریخی‌ سفت و سخت چسبیده‌ و به آن عمل می‌کنند. شگفت این که تکفیر تاریخی فقیهان، منجر به سلب حیات از تجدیدنظر کنندگان می‌شود و اما تکفیر خدا نسبت به بندگان( که ۱۴ بار در قرآن تکرار شده)، پوشاندن لباس آمرزش بر گناهکاران و دخول آنان در بهشت است.           

رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِبه نظر بنده باید از تجدیدنظرکنندگانِ حتی در مبانی مسلم اعتقادی استقبال هم کرد، اگر باوری حقیقت داشته باشد، وقتی خدا از زیر سئوال بردن رستاخیز استقبال می‌کند‌، چرا ما نکنیم؟ ابراهیم خلیل الگوی توحید و تسلیم، وعده زنده شدن مردگان را زیر سئوال می‌برد! پروردگارش می‌پرسد مگر ایمان نیاورده‌ای؟ می‌گوید آری، ولی ‌می‌خواهم تا دلم مطمئن شود!…. وقتی دل آدم شک دارد، مگر می‌توان از خدای عالم بر سر و آشکار پنهانش کرد؟ ، خدا هم از این صداقت استقبال کرد و با تجربه ای عملی دلش را آرام کرد(بقره ۲۶۰). این همان پیامبری است که درباره عذاب قوم لوط با خدا مجادله می‌کرد( هود۷۴) و خدا قانعش کرد و ستود. به نظر بنده باید از تجدیدنظرکنندگانِ حتی در مبانی مسلم اعتقادی استقبال هم کرد، اگر باوری حقیقت داشته باشد، وقتی خدا از زیر سئوال بردن رستاخیز استقبال می‌کند‌، چرا ما نکنیم؟در همین تجدیدنظرها و کنجکاوی‌هاست که خیلی از رموز گشوده می‌گردد، به برکت صدها راه اشتباه رفتن است که راه درست برای خود محقق یا دیگران آشکار می‌شود. این از مسلمات علم است، فقیهان هم که گفته‌اند مجتهد اگر به نتیجه رسید دو اجر دارد و اگر نرسید، همان اجر اجتهادش را دارد! از ویژه‌گی‌های ذکر شده برای «عبادالرحمن» در قرآن، یکی هم کر و کور برخورد نکردن به آیات الهی، یعنی تعبدی نپذیرفتن آنست (فرقان ۷۳).اما در مورد عنوان مصطلح «ذاتی و عرضی»، و این پرسش که آیا می‌توان به اتکاء متن قرآن برای اسلام «ذات» قائل شد و از «ضروریات یا اساس اسلام» سخن گفت یا خیر؟ این امر بستگی دارد به منظور شما از کلمات «ذات وعَرَضی» از نظر لغوی ذات مونث «ذو»، یعنی صاحب و دارای محتوایی بودن. از ۳۰ مرتبه‌ای که این کلمه در قرآن تکرار شده، ۱۲ بار آن به «ذات الصدور» اشاره دارد، یعنی آنچه در بایگانی سینه‌هاست، یعنی شخصیت انسان و صفاتش. «ذات حمل» یعنی زن حامله، «ارم ذات العماد» یعنی شهر ارم دارای ستون‌ها، و موارد مشابه دیگر. پس، از این منظر می‌توان تمام قرآن را ذات آن شمرد که حرف و کلمه‌ای از آن زاید و بیرون از ذاتش نیست.عَرَضی هم به آنچه از بیرون عارض شود گفته می‌شود، مثل ابری که ناگهان در آسمان ظاهر شود: « فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضًا مُسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتِهِمْ قَالُوا هَٰذَا عَارِضٌ مُمْطِرُنَا». آری برخی از این ذاتیات موقتی است، مثل جهاد که هنگام حمله دشمن عارض می‌شود و نیز صبر و مقاومت مومنان در برابر دشمن و مصیبت‌های ناشی از آن که همیشگی نیست. اما برخی همیشگی است و جنبه کلیدی دارد، مثل: خود خدا، که به قول مرحوم پدر؛ اگر فردوسی شاهنامه است، قرآن «خدای‌نامه» و محور و مقصد و مقصود آن خداست. ا این‌حال به نظر بنده عنوان «ذاتی، عرضی» جامع و جوابگوی مسئله نیست، اما اگر به جای آن «اصلی، فرعی» کنیم، آسان‌تر می‌توان به نتیجه رسید، چرا که همان عرضیات واقعیات تکرار شونده در همه اعصار است. درست است که بسیاری از احکام اجتماعی قرآن متعلق به دوران بی‌سوادی مخاطبان ۱۴ قرن پیش است؛ مثل آیه ۲۴۲ سوره بقره که مفصل‌ترین آیه قرآن و شامل ۱۴ حکم معاملات غیر نقدی در سفر است، یا آیات ۱۰۱ تا ۱۰۴ سوره نساء در نحوه اقامه نماز در جنگ و امثال متعدد آنان، با این‌حال اگر ضرورتی به ادامه شکلی این احکام در این روزگار منتفی شده است، ولی فلسفه و مقصود و روح کلی چنان توصیه‌هایی همچنان زنده و آموزنده می‌باشد. اصلی‌ترین ذات قرآن همان «الله»، و در ارتباط با آن، موضوع شرک و توحید است. وقتی پیامبر اسلام فرمان یافته بود اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان) را به وحدت حول یک محور دعوت کند که:«جز خدا را نپرستیم، به او شرک نورزیم، و یکدیگر را به غیر از خدا ارباب نگیریم»، نشان می‌دهد اصل و اساس دین همان توحید است و تفاوت شریعت‌ها و مناسک آن‌ها کاملا فرعی می‌باشد. 
وقتی قرآن تایید می‌کند: «کسانی که (به اسلام ایمان) آورده‌اند، یهودیان و مسیحیان و اصولا هر کس به خدا و آخرت ایمان داشته و عمل صالح کند، هیح خوف و حزنی نداشته باشند»، یعنی بهشتی هستند(بقره۶۲ و مائده ۶۹)، معلوم می‌شود پس از توحید، ذات اصلی دین، مثلث : «ایمان به خدا، ایمان به آخرت، و انجام عمل صالح» است که هرکدام از این سه اصل البته فروع و شاخ و برگ‌هایی هم دارد.از جمله، نمی‌توان خدا را باور داشت، ولی به او روی نیاورد (صلات)، نمی‌توان رحمت او را چشید و به خلق او مهربانی و (احسان و انفاق) نکرد، نمی‌توان شیطان را شناخت و نفس خود را مهار نکرد (تقوی). همه اینها ذات اسلامند. از نظر قرآن، هم ایمانی که خیری از آن ناشی نشود فایده‌ای ندارد ( انعام ۱۵۸)، و هم عمل صالحی که ناشی از انگیزه ایمانی نباشد (نساء ۱۲۴، نحل ۹۷، اسراء ۱۹، طه ۱۱۲، انبیاء ۹۴، غافر ۴۰).

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا