نوروز یک جشن ملهم از طبیعت است، بدون هرگونه اعتقاد و پیشداوری ذهنی هر انسان با احساسی با شکوفایی و خرمی طبیعت شاد و طربناکمیشود.به همین دلیل این تقویم را طبیعی ترین تقویمهای دنیا میدانند.نوروز یک رستاخیز تمام عیاریست که هرساله پیش چشمان ما رخ میدهد.بیدلینل نیست که همه این رویداد را به همدیگر شاد و مبارک آرزو میکنند.اما در جامعه خام ما یک حادثه نامبارکی یا نحسی رخ داده که همه چیز ها در تماس با آن نامبارک و نامیمون شده است و آن آلوده گشتن همه چیز از جمله دین با سیاست است.نحوست سیاست هم ذاتی سیاست نیست بلکه آنهم به نوبه خود از نحوست درونی و انگیزه های نا مشروع انسان سرچشمه میگیرد.همه چیز از جمله دین امروز به ابزار پست سیاست بدل گشته است و تمام انگیزه های شیطانی خود شان را در پس نقاب دین و شریعت پنهان کرده اند.این فتواهای اهریمنی سیاسیست که خود را از زبان شریعت سرکار ی بیان میکنند.جشنها و اعیاد اجتماعی میراث فرهنگی هزاران ساله نسل بشر است که به قول جامعه شناسان چون امیل دورکهیم بزرگترین و برجسته ترین سمبل های پیوند اجتماعی و وحدت جوامع بشری محسوب میشوند .
همین جشنها اند که جوامع بشری و نیز افراد را با یکدیگر تالیف میدهند و میان شان همبستگی و مشترکات ایجاد میکند.همین عناصر اند که روح اجتماعی را به میان می آورند.همدلی و هماهنگی خلق میکنند.از بین بردن این سمبلهای عملی از بین بردن جامعه است و قطع روابط اجتماعی.فرمان منع این اعیاد هیچ دلیل عقلانی،اخلاقی و دینی قابل توجیه ندارد.اینکار فقط انگیزه سیاسی سلطه گرانه دارد.هیچکدام از عناصر هرهنگی در جوامع بشری خالص و بی رابطه با دیگر فرهنگها و اجتماعات انسانی نیستند.باید دانست که این اشتراکات فرهنگها با یکدیگر موجب غنا وبقای فرهنگها میشود.همین اسلام عزیز خروار های از مشترکات با یهودیت و مسیحیت،و آنها به نوبه خود میراث سنگینی از تمدنهای قدیم چون تمدن مصر و بابل و دیگر تمدنهای شرق میانه دارد. سنتهای نیکو مالکیت خاص هیچ آیین و فرهنگی نیست بلکه اینها میراث انسانهاست که همه آنها را برگزیده اند.اگر کسی از تحقیق و ریشه شناسی ادیان ترسی نداشته باشد میتواند عناصر عدیده ای را پیدا کند که میان هندوییسم و بودیسم و اسلام مشترک اند.ادعای خلوص مذهبی و فرهنگی کردن فقط از موجودات جهول چون طالبان صورت گیرد،در روی زمین هیچ امر خالصی پیدا نمیشود مگر اینکه فرعونیت سیاسی و جهالت قبیلوی چشم انسان را کور کرده باشد.ممنوعیت جشن نوروز از سوی طالبان فقط با انگیزه سیاسی برای از میان بردن وحدت و همبستگی جامعه صورت میگیرد که طالبان ازین پدیده های وحدت بخش میترسند.آنچه طالبان میخواهند نه یک جامعه بلکه یک گله گوسفند است یا یک خریطه کچالو به قول کارل مارکس.