گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » پدیده دلخراش محرومیت زنان ازتعلیم و تربیت درافغانستان
پدیده دلخراش محرومیت زنان ازتعلیم و تربیت درافغانستان

پدیده دلخراش محرومیت زنان ازتعلیم و تربیت درافغانستان

سه سال تمام میشود که جشن نوروزی و روز اغاز سال تعلیمی جدید در افغانستان که هردو لازمه شور و شادی مردم ،بدرجه اول کودکان و نوجوانان،همراه است با ناله های دلسوز دختران در فراق درس و تعلیم در کشور ما .این روز بدل شده است به سالروز ماتم و قطع امید از نسل جدید که خود امید فردای همه ماست.وقوع چنین پدیده نحسی برای هیچکسی امر پذیرفتنی نیست اما در کشور ما چنین نحوستی رخ داده است.در دنیای کنونی ممنوعیت زنان از کسب علم و معرفت یک امر باور نا کردنی و تعجب اور شمرده میشود که همه دعا و ارزرو میکنند چنین نحوستی دامنگیر هیچکسی نشود اما این امر شوم و ناشدنی دامن ملت ما را گرفت.نگویید دختران فقط قربانی این شامت گشته اند بلکه این توهین شدگی لکه ننگیست بر پیشانی همه.عقلانیت و حساسیتهای بشر امروزی چنین انحطاط و پدیده قهقرایی را به هیچصورت قابل پذیرش و قابل توجیه نمیدانند.اما در کشور ما یک گروه منحط بدوی ای حاکم گشته است که دران هر بربریتی میتواند توجیه شود.این بربریت با پوشش کاذب دینی تقدس هم داده میشود که فاجعه را دوبرابر میسازد.علم و معرفت دروازه ورود انسان به زندگی متمدنانه تلقی میگردد تا حدی که همه انرا یک امر بدیهی و ضروری زندگی امروز میدانند که حتی به استدلال هم ضرورت ندارد.حق تعلیم و تربیت برای همه بشمول زنان از جمله حقوق طبیعی میتواند تلقی گردد که هیچ ملتی نباید ازان محروم گردد.این محرومیت چنان خانمانسوز است که میتواند یک بلیهه اجتماعی و انسانی بشمار اید که هستی جامعه و امید فردای انرا تهدید حیاتی میکند.هواداران و فعالان هوش مصنوعی و حاکمیت الگوریتم در فردای نزدیک زندگی انسان در کره زمین معتقدند که جوامع فاقد دانش جدید و تکنولوژی فوق پیشرفته در دنیای جدید در معرض انقراض وجودی قرار خواهند گرفت و از اولین قربانیان ان خواهند بود.اگر این ادعا را که هوادارانش قطعی میشمارند بپذیریم میتوانیم به صراحت بگوییم که طالبان مردم افغانستان را بر لب یک پرتگاه نابودی و انقراض قرار داده اند.اخلاقا کسی نمیتواند قبول کند که ملتی ازین حق حیاتی محروم گشته و مورد چنین توهینی قرار گیرد.این پدیده محرومیت زنان از حق تعلیم و تربیت و کل حیات اجتماعی در دنیای جدید به منزله بازگشت دیناسور ها به شهر های متروپول امروزی میتواند تشبیه گردد.اما ما شاهد بودیم که چنین پدیده زشت،خلاف عقل،توجیه نا پذیر،بیگانه با دنیای امروز،توهین امیز،تهدید کننده حیات اجتماعی،منافی دستورات دین و اخلاق و نمایشگر عصر بربریت بدوی و قبایلی در افغانستان پیش امد.این نمایش بربریت دیوسالار از سه سال به اینسو روز تا روز و هر روز اول سال تعلیمی در افغانستان تکرار میشود.

مردم افغانستان بدرجه اول و قدرتهای سیاسی فاسد جهانی و منطقوی بدرجه دوم مسوول این پدیده شوم و شرم اورند.عواقب سیاه و حقارتباراین پدیده فقط دامنگیر زنان مظلوم نیست تا به این بهانه انها را در میدان مبارزه مقدس شان تنها بگذاریم ،انطوریکه در رسانه های استعماری چنین القا میشود.این پدیده شوم و جهنمی پیامد همه بیعرضگی ها و بی مسوولیتیهای دولتمردان و گروههای سیاسی مذهبی منحط که عموما مردسالار بودند میباشد که همه جامعه و بطور برجسته زنان را قربانی خود قرار داده است.این مغضوبیت و توهین شدگی بدرجه اول شامل حال مردان و هرکه خود را انسان بداند میشود.این محکومیت جامعه به زندگی جاهلی حیوانی و انحطاطی تکلیف میکند که همه اجتماع در برابر ان به مبارزه بر خیزد و از کرامت انسانی دریغ شده و مورد تهدید قرار گرفته خود دفاع نمایند.این جهد و جهش اجتماعی یک مبارزه مقدس برای دفاع از ناموس کل جامعه دانسته میشود چون کرامت انسانی بزرگترین ناموس ماست. برخلاف تلقی عامیانه و قبایلی از کلمه ناموس.انسانیت در بطن مادران شکل میگیرد و به مجرد تولد به دو دست توانای زن برای پرورش قرار داده میشود که بعد ازخداخالق ما واولین معلمان ما اند.همینطور بقول ژان ژاک روسو مادران اولین و بزرگترین مربیان انسان اند .تا انجا که خدا رضاییتش را مشروط به رضاییت مادران میکند.اگر مومنید ازین نارضاییتی بترسید.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا