گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » حکمتیـــارواعــزام فـاطــمــیـــون حــزب اسـلامـــی به آذربــایــــجان!
حکمتیـــارواعــزام فـاطــمــیـــون  حــزب اسـلامـــی به آذربــایــــجان!

حکمتیـــارواعــزام فـاطــمــیـــون حــزب اسـلامـــی به آذربــایــــجان!

متأ سفانه ما که عوام باشیم با هزار ویک حسنی که داریم وازاجداد ونیاکان ما آنرابه میراث برده ایم این عیب مادرزاد راهم داریم که نه میتوانیم واصلأ حیای مان اجازه این را نه میدهد که در برابربزرگان وحتی آنانی که چند پیراهنی را نسبت به ماکه عوامیم زیاد کهنه کرده باشند حرفی و چیزی اشارتأ هم بگوئیم . والأجاداشت که در پاسخ فرمائیشات مرشدانه وحکیمانه گلبدین حکتمیار که پس از یک فتح المبین *درخانقاه دارالایمان واقع دردارالامان شریف حضوریافت ودریک خطبه ای سخنان خلاف واقع بیان داشت عرض کنیم که مرحبأ، بارک الله ،چشم نه خوری ومقداری اِسفند دود کنیم وبگوئیم که به،به چه فرمائیشاتی می فرمائی ؟آنهم بروزجمعهکه روزعبادت است ونه سیادت چُرت مانرا دونیمه وپاره نمودی البته اگر بخواهیم مواردش رااحصأ کنیم طول وتفصیلش بیش ازهزارمن مثنوی درنظرباید گرفت 

اما به گمان غالب ذکر دومورد از موارد عدیده اش که از قضأ مهمترین موارد آن خطبه تاریخی نیزمحسوب میشود خالی از فائده نباشند. وآن هنگامی است که قسمت اعظم خطبه مبارکه جمعه شریف آن مرشد به نشست طلبه گی عده ای ازمریدان سابق خانقاه شمشتودر روضه شریف بلخ که گویا خواهان اصلاحات درون خانقاهی  شده بودند و آنحضرت از همان لحظاتی که آنها شعار های اصلاحات و انتخاب امیر توسط انتخابات درون خانقاهی سرمیدادند عقده انتقام چنین به اصطلاح هذیان گوئی ها را در سر قلب اش پرورش میداد وبا ادبیات مرشدانه اش در مورد ندای مصلحانه مریدان خانقاه شمشتو شریف چنین پاسخ فرمود :

البته یکی از ابزار های موفقیت در هرکاری خوب یا ناپسندیده پیداکردن «بهانه » است و آدمیزاد هر قدر بتواند برای انجام کاری بهانه ء تازه پیداکند به همان نسبت به مؤفقیت نزدیکتر میشود و بلکه در ناف و مرکز مؤفقیت قرار میگیرد ، نمونه اش همین مرشد اعظم دامت برکاته است که در جامعه عقب نگهداشته شده و جنگزده ای  مانند افغانستان که با توجیه دینی وشرعی مسأله زعامت در جامعه مردم و آنهم در عصرحاضر را بصورت غیر عقلانی و غیر اجتهادی بصورت دگم در میکانیزم موســـوم به  « بیعت » و تنها متعلق به آن مرشد عزیز میداند . طبیعی است که در چنین گفتمان ساده لوحانه ای که درفقه تاریخی آنرا بنام « بیعت » می خوانند تمامی مفاهم و ارزشهای ایدئولوژیکی نیز مفهوم و تعبیر دیگری می یابند. چنانچه  مرشد عزیزمفهوم « بیعت  » را با استناد بر یکی از احادیث پیامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد (ص) که در جائی فرموده است : کسی اگر با امیری بیعت کند که در جامعه فرد افضل نسبت به ایشان وجود داشته باشد و کسی به جای انتخاب این فرد افضل فرددیگری که بیشتر مفضول بوده است بحیث امیر انتخاب کند بدون تردید که ایشان با خدا و پیامبر و همه امت اسلامی جفانموده است و قتی همین افراد در زیر قیادت یک امیر مفضول و نا اهل زندگی میکنند و درکنار یک سکولار، مفسد ، ملحد وکمونیست استادگی نمودن  وبرایش کمپائین براه انداختن خیانت بزرگ نیست ؟….
البته دامنه ء این بحث وسیعتر ازاین حرفهاست اما منظور عرض مان این است که بگوئیم اساسأ درگفتمان فقه تاریخی مذهبی که ریشه درنگاه مادی و شرک آلود به انسان ،جامعه وزندگی بشردرتاریخ داردمسأله انتخابات،مردم سالاری،عدالت اجتماعی ومؤلفه حقوق بشرکاملأ منتفی بوده اند . باتوجه به عرائض فوق بخواهیم نه خواهیم هر آنکه  باتحلیل و پژوهش در باره  مناطق و حوزه های محرم  و اشد محرم  ، ممنوع و مجاز سروکار داشته اند   چنین نتیجه گیری میکنند که حضرت مرشد اعظم در مقام فنا فی الله دست یافته است زیراآخیرأ با وضاحت به ملاحظه می رسند وقتی ساکنان  زمین به آن جایگاه معلی  تشُرف حاصل مینمایند خودرا معیار حق مطلق  می شمارند و بردرب ایوان ملکوتی اش لوح « ؤرود ممنوع ! » حک میسازند .

وقتی مرشدوپیشوای اعظم حزب اسلامی افغانستان حضرت گلبدین حکمتیاردریک خطبه ای که میتوان آن خطبه مبارکه را بنام خطبه شقشقیه ولائی وپیشوائی مسمی ساخت ودراین خطبه تاریخی پیشوا ازآنچه که اکثریتی ازنسل حاضر برعبورومرورآن حقائق وچشمدید ها ؤقوف کامل دارند و آنچه را که پیشوای معظم ارشاد می فرمایند با اصل واقیعت های نهفته در آن حوادث تفاؤت ماهوی دارند بی اختیاربه حکایت مریدی افتادیم که وقتی درمحضرعوام الناس ازکرامات مرشد اش سخن  میگفت معجزه به آسمان رفتن مرشد ش را باچنین آب وتاب بیان میداشت :ایهالناس! مرشد بزرگوارم چنان کراماتی دارد که شب درآسمانها به ذکرخدا مشغول است وقبل ازطلوع صبح به زمین بازمیگردد !! وقتی حاضران این دعوای مرید تازه کاررا شنیدند از ایشان سند خواستند و مدرک ! مرید ساده لوح که بر بروت هایش دست می کشید گفت:وقتی من این حرف را میزنم که مرشدم به آسمانها میرود، بدون شک که حضرت مرشد به آسمانها  میرود ….دورنه میرویم همین مرشد اعظم ما که سایه اش برهمه عالم مستدام و گسترده باد ! وقتی بدون شناخت ازنیرنگ های جدید و تازه استعماربصورت متحجرانه وبدون ارزیابی علمی وعقلانی اوضاع مملکت وارد معامله با مافیای حاکم شد به قول قطعه بازان دررنگی که خود انتخاب نموده بودنه تنها میدان را کاملأ باخت بلکه سعی میکند تا میدان بازی را با بیان آنچه که بصورت واضح موجب بزرگترین آبروریزی ها ی وی و مامی برادری اش شده بود پیروزمند و برنده جلوه دهد چنانچه در یکروز نسبتأ خزانی کابل آنگاهی که هواداران یکی از کشته شده گان نامور تاریخ معاصر یعنی زنده یاد دکتور نجیب الله مراسم سالروز مرگ دکتور نجیب الله را که میخواستند در تالار تاریخی خیمه لویه جرگه را به هوشدار ها و شعار های آگنده از خشونت مرشد اعظم را که در یکی از خطبه های روز جمعه از مریدان بی خبر خود و همچنان برخی از درد مندان و مجروحان دیگری که از رژیم حزب دموکراتیک خلق افغانستان بر شانه های شان حمل میکردند خواسته بود تا در روز سالگرد دکتر نجیب الله خیمه لویه جرگه ویا محل دیگری را محاصره و تمامی راه ها را ببندند . ارگ و پارلمان را تا آنگاه در محاصره نگه دارند که نه تنها به منظور جلوگیری ازتکرار  اینگونه  شرارتها تعهد مستحکمی را بدست آرند بلکه تمامی کارگزاران سیکولار و ملحد ی که به ارزشهای دینی و ملی مردم افغانستان اهانت به خرج میدهند و درکنار اشغالگران و تحت قومانده آنها در برابر ملت جنگیده اند از وظائف شان برکنار سازند …..

که غالبأبه دلیل سؤاستفاده ماجرا جویان ازقضیه یک بزرگداشت که احتمالأ برگزاریی آن سبب خونهای بسیاری و موجبات رسیدن بسیاری از نوجوانان نابالغی  که با مختصر شستشوی مغزی از سوی قاتلان حرفوی درتکاوی های پهناورشهر کابل و حومه آن به انتظاررسیدن به بهشت نگهداری می گردند بصورت موقت ملغی اعلام گردید و لغو آنرا مرشد اعظم گلبدین حکمتیارو دیگراعضای ارجمند باند شمشیر زنان  فتح المبین خواند  

اماهیچکسی ندانیست که حضرت مرشد که خود را پیامبر صلح می خواند چرابا بی رحمی  فرمان خشونت صادر می کند  ؟ به هر حال در اوج این گونه مستی بود که جناب مرشد پرده را از یک راز نگهداشته شده در شبکه های جاسوسی برداشت و گفت :

اجازه دهید در باره جنگ های آخیر آذربجان و آرمنستان برخی عرائیض داشته باشم . اینگ جنک از یک سابقه تاریخی برخوردار است عامل آن اشغال آن منطقه آذربایجان است که آنرا ناگورنو قره باغ می خوانند ……..آن گاهی که آذربایجان نهایت ضعیف و از حمایت بیگانه ها نیز محروم بود .از ما ( مرشد اعظم و حزب متبوع اش ) خواستند که با آنها کمک کنیم ….فیصله نمودیم که میتوان از آن عده مهاجرینی که در ایران زندگی میکنند بروند و از آنها حمایت کنند ! یکعده مجاهدین رفتند الحمد لله بسیاری فتوحاتی نصیب شان شد در همان روز های نخست بسیاری از مناطق ناگورنو قره باغ نیز آزاد شد و این پشرفت تا آنگاه ادامه پیدا کرد که مسؤلین آذر بایجان از ما خواست اکنون ما میرویم با آنها گفتگو میکنیم و در اینگونه موقیعت ….باز مذاکرات انجام یافت مجاهدینی که در جهاد اشتراک داشتند شما می توانید از آنها بپرسید که مردم آذربایجان برای مجاهدین چگونه ارزش قائل بودند و آنها را چه قدر دوست داشتند ؟ آنها خود باشما خواهند گفت !

ممکن است خواننده گان عزیز بگویند که : شماکه درمعرکه آذربایجان حضوری نداشتید چطوروچگونه  با این گونه ادبیات خبررسانی دسترسی مطلق  پیداکردید  حتی  بر آن شرط وشروط می بندید ؟ عرض به حضور انور تان ؛  بارها عرض کرده ایم که ما هرچند در معرکه و حادثه حضور نداشته باشیم مــا ” جور” نالیست (ژورنالیست )هستیم ازهرسوراخ ودفترودستک اخباری داریم .ازهمان روزی که ملتفت شدیم  در نتیجه جنگ میان آذربایجان و آرمنستان بیش از ۳۵ هزار نفر کشته شدند و اضافه از ۸۰۰ هزارنفردرنواحی مورد مناقشه، نوگورنوقره باغ آواره ومجبوربه جلای وطن شدند.با خود گفتیم ای مرشد اعظم ! اگر زنده ماندی وسری از جمع سرها در آوردی با یک نعره تکبیر بروت وسبیل متجاوزان بر ناموس مسلمین را دود بزن !قضیه گذشت تا سرانجام زنده یاد  روشن جوادُف افسرنظامی ارتش آذربایجان در کسوت معاون وزیرخارجه آنکشوردررکاب چند سیاح امنیتی دیگردرچهارآسیاب کابل دارالخلافه موقت ولایت عظما به حضورنورانی گلبدین حکمتیاردامت برکاته شرف یاب گردیدند . آری !کرنیل روشن جوادُف  که در سال ۱۹۹۵ در نبرد با دشمنان آرمنی کشته شد حامل یک قرار دادی بود که برویت آن چندین صدتن ازمجاهدین حزب اسلامی باید به عنوان ملیشه های آجیردربدل تقریبأ ۹۵۰دالرپول نقد درحمایت از آرتش آذربایجان درجبهات نبرد با آرمنی ها اشتراک مینمودند شگفت انگیزاست که ازجمله  این ۹۵۰دالرپول نقد تنها یکصدو پنجاه دالر آن به جنگجویان حزب اسلامی که در نبرد بصورت مستقیم سهم  داشتند تعلق می گرفت و متباقی نصفی از چند صد دالر آن به عنوان حق الامتیازپروژه اعزام مجاهدین  به حساب مرشد اعظم گلبدین حکمتیار ریخته می شدو متابقی آن میان همایون خان جریرکه تازه با گلبدین حکمتیار رابطه خانوادگی یافته بود  و وحیدالله سباؤون که  چندین سال ریاست امور اطلاعات و امنیت حزب اسلامی را برعهده داشت  روی همین اعتماد به عنوان  دلالان و نمائنده گان گلبدین حکمتیار در پروژه اعزام مجاهدین که در واقع فقرعمومی بویژه  اقتصادی و بیچاره گی آواره گان افغان در ایران و پاکستان سبب شده بود تا در اسارت این  مافیای اعزام مجاهدین باقی بمانند بصـــورت مساویانه تقسیم میـــگردید .شاید این یک سنت مخصوص کشور ما افغانستان باشد که تا برای انجام یک کاری می جنبیم با دلیل ناتوانی های اخلاقی وآلوده گی های فساد اقتصادی برخی از ما بخواهیم ، نه خواهیم ختم و پایان آنرا نیز اعلام می کنیم . کم توجهی بی پیشینه ای بنیانگذاران و نگهبانان نهضت سیاسی و اجتماعی آزادی بخش ضد استعماری وضد استبدادی  که بربنیاد اندیشه های مذهبی ظهور نموده بودند ودرعین حال ازایجاد تغییر و دیگر گونی بنیادی  در نظام حاکم سیاسی و فرهنگی عاجز گشته بودند آرام ، آرام پایه های نهضت ضداستعماری و ضداستبدادی اسلامی نیز به لرزه درآمد . و در زوال و سقوط حزب اسلامی افغانستان نیز قبل ازهرعامل دیگرفقدان پوتانسیل مدیریتی  جامعه بوده که سقوط کامل حزب اسلامی افغانستان را در کناردیگرگروه هاودسته های سیاسی به عنوان یک سازمان تاریخی ،اجتماعی ختمی ساخت .چنانچه همین جنگجویانی که در رکاب آرتش آذربایجان دوشا دوش سربازان آذری علیه متجاوزین آرمنی می جنگیدند با گذشت زمان و با بسیار زودی در گرداب کثیفی از بداخلاقی ها و سائر اعمال شنیع غوطه ورگردیدند . جالب آنجا و آنگاه بود که با ابراز نفرت گسترده مردم مسلمان آذربایجان نسبت به این نیروهای اعزامی وقتی برای بسیاری ازچهره های مؤمن ومتعهد ی که این دسته ای از جنگجویان بی بندوباری  را همراهی مینمودند وضع بد اخلاقی جنگجویان مورد بحث به اثبات رسید با مشاهده وضعیت ناگوار اخلاقی آنها بسیار زود به محل مبدأ یعنی جمهوری اسلامی  ایران وکشور پاکستان بویژه به اردوگاه معروف موسوم به شمشتوو سائر محلات بودوباش آنها  بازگشت نمودند .قابل یادآوریست که برخلاف اظهارات مرشدانه گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی افغانستان در باره برخورد شهروندان آذری که گفته بود « …. مجاهدینی که در جهاد اشتراک داشتند شما می توانید از آنها بپرسید که مردم آذربایجان برای مجاهدین چگونه ارزش قائل بودند و آنها را چه قدر دوست داشتند ؟ آنها خود باشما خواهند گفت ! …» مردم آذربایجان از انجام اعمال شنیع و ذشت اخلاقی ملیشاهای شبه جهادی وابسته با حزب اسلامی افغانستان بارها و بارها به مقامات مسؤل حکومتی در آذربایجان شکایت نمودند که تعداد قابل ملاحظه ای  از همین اجیران جهادی از سوی حکومت وقت آذربایجان  بازداشت  و  به  زندان فرستاده شدند . گفته میشود که برای آخرین مرتبه نیز به اثر شکایت اهالی مسلمان آذربایجان چند تن از مسؤلان دلال صفت این دسته های از جنگجویان به دفتر یک مقام بلند پایه امنیتی فرا خوانده شدند واز ایشان تقاضا نمودند که افراد خویشرا غرض یک عملیات مهم جنگی فرا خوانند و نباید هیچ کسی از جنگجویان در مراکز بودوباش باقی بمانند که سردسته های از این جنگجویان را داشتند سوار نمودند و بسوی نکته ای که از آنجا ( شهر مرزی زاهدان ایران ) به باکو مرکز آذر بایجان آورده شده بودند منتقل ساختند . بدین ترتیب داستان غم انگیزاعزام نیروهای مجاهدین حزب اسلامی افغانستان که برای دفاع ازمسلمانان مظلوم آذربایجان آورده شده بودند خاتمه یافت . هرچند برخی از همین جنگجویان وابسته به حزب اسلامی برهبریی مرشد اعظم گلبدین حکمتیار در پروژه دیگری ازجنگ های مذهبی که در بوسنی هرزگوین Bosna i Hercegovina یوگوسلاویا تازه شعله ورشده بود به عنوان ملیشاهای اجیر جابجا شده بودند اما با توجه به مؤقیعت جغرافیاوی بوسنی هرزگوین Bosna i Hercegovina بسیاری از جنگجوین در کشورهای اروپائی طالب پناهنده گی شدند

* در روز پنجشنبه اول اکتوبر سال جاری برخی ازهواداران و مریدان  دکتور نجیب الله آخرین رئیس جمهور حزب دموکراتیک خلق افغانستان قصد داشتند تا مراسم یادبود

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا