گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » پشیمانم پریشانم خداونداببخشایم
پشیمانم پریشانم خداونداببخشایم

پشیمانم پریشانم خداونداببخشایم

چه شب‌ های خداوندا که بی‌ یادت سحر کردم

اسیر نفس شیطانی گنه تا فرق سر کردم !

نه بر دردی شدم مرهم نه بر رنجی شدم محرم

نه خدمت چون مسلمانی به مادر یا پدر کردم !

نه اشکی را نمودم پاک از چشمان محرومی

نه لبخندی به کس دادم نه در راهت سفر کردم !

اگر یک لقمه نانی را بدست سائلی دادم

تظاهر بس نمودم جمله عالم را خبر کردم !

نه دستی را گرفتم من نه امیدی به کس دادم

غرورم بود همراهم ز هر کویی گذر کردم !

شدم من غرق در دنیای بی‌حاصل نفهمیدم

جوانی را تبه کردم دمادم  فکر زر کردم !

خزان عمر نزدیک است و من هم رهگذر هستم

قناعت را ندانستم تلاش بی‌ثمر کردم !

ز طاعت گر حذر کردم اگر بر بد نظر کردم

دلی را گر شکستم من و یا چشمی که تر کردم !

پشیمانم پریشانم خداوندا ببخشایم

که من از روی نادانی فقط تکرار شر کردم !

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا