گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » سازمان ملل یدک استراتژیی دوحه
سازمان ملل یدک استراتژیی دوحه

سازمان ملل یدک استراتژیی دوحه

اصولا مواضع و فیصله های سازمان ملل ماهیت و اعتبار انسانی-اخلاقی دارند نه حیثیت قوانین برخوردار از ضمانت اجرایی.کارش میانجیگری میان جناحهای متخاصم است بر مبنای پرنسیبهای بزرگ پذیرفته شده انسانی و اخلاقی و حقوق بشری.همین نقش میانجیگری اخلاقی-انسانی از سوی قدرتهای بزرگ جهان به این سازمان محول شده که میدان جولان عملی ان وابسته است به وضعیت ژیوپولیتیک میان قدرت های گرداننده روابط بین المللی از یکسو و اقتضاآت منافع همین قدرتها از سوی دیگر.تمام مانور این سازمان در همین محدوده قرار داشته و تابع اراده قطبهای قدرت میباشد.خود دارای استقلال عمل و ضمانت اجرایی ان نمیباشد.چیزی که بنیاد اصلی اعتبار و صلاحیت این سازمان را میسازد موضعگیریهای صادقانه و با شهامت اخلاقی،انسانی و حقوق بشری انست ولو این موضعگیریها و فیصله ها ضمانت اجرایی ندارند .

   در همین حالت باز هم یک ملامت معذور شمرده میشود.اگر همین موضعگیری مستقل مبتنی بر اصول بزرگ بشری را نداشته باشد درانصورت به سادگی یگانه اعتبار اخلاقی-انسانی و حقوق بشری اش را از دست میدهد.در حالت بد تر موقعیت توجیه گر اقدامات قدرتهای متجاور را پیدا نموده که کارش فقط تسلیت دادن قربانیان به امید های کاذب میشود.مانند موضعگیری کنونی ان در کنفرانس دوحه.در بسا موارد این سازمان جرآت محکوم کردن صریح و به موقع عمل تجاوزگرانه قدرتهای بزرگ را ندارد.بلکه فقط به انتقاد های ابکی و ژستهای بشر دوستانه می پردازد اگر نگوییم اشک تمساح می ریزد.نکته بسیار مهم دیگر اینکه این سازمان برای طفره رفتن و فرار از مسوولیت اصلی اش به جای پرداختن به مشکلات اصلی،محوری و ساختاری به امور ثانوی و فرعی می پردازد که به هیچصورت دردی قربانیان را دوا نمیکند.     
اشکارا دیده میشود که این سازمان از پرداختن به گره اصلی کشورها طفره رفته و با بزرگ کردن مشکلات فرعی و ثانوی و گاهی مصنوعی و تزیینی برای قربانیان سرگرمی و امید های واهی می افریند.همه میدانند که افغانستان بعد از سقوط در چنگال طالبان در یک موقعیت قرار گرفته که نه یک نظام سیاسی مورد اتفاق عموم،نه قانون اساسی و نه یک رژیم مشروع سیاسی دارد.برطرف کردن این مشکل زمینه ساز و شرط حل دیگر مشکلات درجه دوم و فرعی میباشد . تا این مشکل حل نگردد مذاکره در امور فرعی دیگر هیچ دردی را دوا نمیکند به شمول حقوق زنان و ده ها مشکل دیگر نظیر ان.
از همان روز های اول غصب قدرت سیاسی به وسیله طالبان تا کنون گویی مشکل دیگری جز مساله زنان وجود ندارد در حالیکه این مساله فرع بر استقرار نظام سیاسی مورد قبول عموم مردم است.فرض کنید اپارتهاید جنسیتی در افغانستان به وسیله همه دولتها به رسمیت شناخته شود و یا حقوق دگرباشان جنسی که یک کالای لوکس وارداتی از غرب به افغانستان است هم برسمیت شناخته شود و یا فرض کنید طالبان برای دلربایی قدرتها دست به یک تعدیل و اصلاح در بازگشایی مکاتب بر روی دختران بزند انگاه همه مخالفان و فعالان حقوق زن دستاویز شان گرفته میشود.همه قدرتهای که دنبال یک بهانه کوچک اند تا روابط و تعاملات خود را با همین طالبان برقرار نمایند و به منافع خود شان برسند.در حالیکه نظام استبدادی و انحصار طلب طالبان سر جایش باشد این تعدیلات و اصلاحات گمراه کننده چه مشکلی را حل خواهد کرد. دقیقا این همان چیزیست که اکنون سازمان ملل در پی انست.سازمان ملل بصورت تدریجی و خزیده در جهت استراتژی مشترک امریکا و طالبان در حرکت است.امریکا با وجود اعترافات شرم اور به خطا هایش و اظهار ندامت از شیوه خروج نظامی هایش از افغانستان قدمی فراتر نخواهد گذاشت و هیچگونه مسوولیتی را در پی این خطاهای جبران ناپذیرش در قبال مردم افغانستان بدوش نخواهد گرفت.این شیوه همیشگی امریکاست ،خر امریکا همسشه همین بار را برده است.سازمان ملل در بهترین صورت در محدوده امکانات ژیوپولیتیک موجود قدرت مانور دارد نه بیشتر ازان.این وضعیت ژیوپولیتیک موجود چندان باب طبع و دلخواه مخالفین طالبان نیست.اینده را نباید تحمل کرد ،انرا باید ساخت.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا