گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » شاه دولاخان شاه نه میشود !
شاه دولاخان شاه نه میشود !

شاه دولاخان شاه نه میشود !

دوستان خیال نه کنند که ما در پی چوب انداختن درزیرپای کسی بوده ایم ، نخیر ما به عین الیقین  دریافتیم که این شاه دولاخان  عزیز ما به قول معروف دررنگ خود باخت منتها برای اینکه حق تقدم مشارالیه را رعایت کرده باشیم از باب محکم کاری سخنان غلامانه با الفاظ عالمانه  امروز ایشانرا در ذیل هر کلیشه خبر به نیت خیر منتشرمی سازیم . البته برای اینکه بصورت برهنه دروسط  بحرعظیمی از”سیأ” ست نه پریده باشیم این را به عرض میرسانیم که تجربه ۱۹ ساله حکومت مافیائی که در لباس حاکمیت بازار آزاد و دموکراسی لبرال گلون سرنوشت مردم ما را می فشارد این واقیعت اظهر من الشمس را برملانمود  که نه میتوان با براه انداختن کمیدیی موسوم به انتخابات هرچند شفاف!! وآزاد!!!،شکست آرابه ی معیوب و بیمارتفکر  لبرال دموکراسی را با افگندن  لحاف باج دهی پنهان ساخت .

ما ازهمان آغازنیز با باورداشتن براندیشه عدالت گستروآزادی پروربا نظام اقتصادی بازار آزاد چندان میانه ای خوبی نداشتیم و اکنون نیز نداریم اما تصؤر ما این بود که هرچند اکثریتی مهره های حکومات پس ازکنفرانس تاریخی بن آلمان از چراگاه بزرگ جهاد و مهاجرت برگزیده شده بودند و با گذشت چندین سال هجرت در حوزه سیاسی بویژه علمی دارای تجارب فروانی اند  به امید اینکه شاید بتوان ریشه های دموکراسی واقتصاد لبرال غربی را که تازه درافغانستان به تجربه گرفته می شد درزمین  جنگزده  وکشتزار ملی وتمدنی جامعه افغانی غَرس کنند. اما هنوز سرازدامن تاریخ خونین خود برنداشته بودیم که بیماریی ناشناخته وهولناک تحجر روح همه ما را تسخیرنمود وحوادث دردناک وخونینی در تاریخ معاصرهمچون قتل فرخنده شهید مظلوم عصر ما از جمله حوادث

وحشتناکی بود که مو بر اندا م انسان های آزاده را برمی انگیخت ، آری !عوامل وحشتناک با چهره های نا مرئی قلب های تابنده همه ما را تهدید به مرگ می کنند و چیزی که برای همه به اثبات رسید این واقیعت است که  دیگرنسخه های ذهنی با رسالت های خیالی وکاپی شده ” نقل مطابق اصل “جواب نه میدهد ودرچنین  نبرد اندیشه ها اقتصاد بازارآزادغربی با قرئت مافیائی بیش ازهمه ناتوانی اش رادرعرصه مدیریت سیاسی بویژه اقتصادی  نمایان ساخت .

ازسوی دیگرکسانی نیز که دربسیاری ازمجالس وگردهم آئی ها داشتن ” اجندای جامع وهمه گیرصد درصد اسلامی “ ومتناسب با روح وروان مردم افغانستان را برخُ عوام الناس می کشند اما درعمل و آنگاه که در باب مشکلات روزمره انسان افتاده دردریای خروشان بازار آزاد با قرئت مافیائی باید پاسخ ارائیه کنند به پاسخ های چندین صد سال قبل رو می آورند ودرنهایت به عنوان بریگاد های معتمد گرداننده گان و تیوری پردازان نظام اقتصادی بازار آزاد غربی بصورت بی رحمانه وارد صحنه می شوند . در چنین وضعیت و با چنین مؤقیعت است که ما به عنوان منتقدان بی پروای نظام کنونی اعلام میداریم که اگر به جائی ۹ میلیون و چند صد هزار واجد ین شرائط برای حضور در کمیدیی انتخابات به تعداد بیش از۳۵ میلیون نفوس مردم افغانستان نیز بصورت آزادانه و درفضای کاملأ آرام درپای صندوق های رأی حضور پیداکنند این انتخابات فاقد مشروعیت لازم برای انتخاب رئیس جمهوری افغانستان میباشند . زیرا اگر قرار است مردم سلحشور افغانستان با اراده آزاد خویش رئیس جمهوری انتخاب کنند و طبیعی است که رئیس جمهور باید از متن توده های مردم برخاسته و با عرضه یک برنامه پویا و دینامیک اش ملت افغانستان را به مدارج بلندی ازفرهنگ و  تمدن برسانند، درحالیکه هیچ یکی ازنامزدان برای مقام ریاست جمهوری افغانستان نه تنها فاقد یک  نقشه راه برای مسیر حیات سیاسی واقتصادی کشور اند بلکه درعین  حالیکه دعوای داشتن یک نسخه تک وپتره ای و کاملأ آزموده شده برای رهبریی و مدیریت جامعه جنگزده افغانستان را دارند نه میتوانند بدون ارائیه برخی میتودهای بنیاد گرایانه ای سکولارکه محصول اصطکاک خرد وعلوم با نوع مناسبات مذهبی درقرون ؤسطی وسائرجوامع چند صد سال آخیرشناخته میشوند چیزی نوی متناسب با نوع زندگی وچگونگی مناسبات فرهنگی واقتصادی برای پیشرفت و تکامل عمومی کشورافغانستان عرضه کنند

لهذا طبیعی است که مدعیان تأسیس مدینه فاضله برمبنای فقه تاریخی شریعت اسلامی روی دیگراین سکه تحجر وسنگواره ای  شناخته میشوند. اکنون که گفتیم ما به جز احساس دلسوزانه وواقع بینانه نسبت به شاه عبدالله عبدالله و هکذاشاه اشرف خان غنی احمدزی نداریم و برویت  حضور فعال حداقل بیست سال آخیر در حکومات موقت ،  انتقالی و منتصب افغانستان این دوچهره کاندید (عبدالله عبدالله ودکترمحمد اشرف غنی احمدزی) برای کسب مقام ریاست جمهوری افغانستان نداریم وهیچگاه نیزنداشته ایم اما این پرسش درذهن اکثری ازما ودیگر تحلیل گران امورسیاسی وجود دارد وبیش وپیش ازهرکس دیگری این ذوات به اهمیت موضوع مشروعیت حقوقی وملی آگاه هستند که مشروعیت یک دولت ویا هم هرنهاد حقوقی و حقیقی در جوامع بشری بیشتر مربوط و منوط به اندیشه ها و نقشه راه وتفکری میباشد که یک حزب و جریان ویاهم یک  نهضت سیاسی و اجتماعی درمسیر تاریخ تکاملی خویش به عنوان موتورحرکت به آن اهمیت قائل اند.

بدون هرگونه سیاسی کاری وفرصت طلبی ونزاع های مرسوم زرگری برسر قدرت در جامعه افغانی گزارش های تشکیل و اعلام حکومت های  موازی برای همه ما دردناک وتکاندهنده است  ، این نه به دلیل اینکه نسبت به یکی ازنامزدان و اعلام کننده گان نتائج  عرصه انتخابات نظرمساعدی داشته باشیم که اینگونه تفکر با روح پربار باورهای مان که در بلندای ایمان ما جا دارند نه تنها در تضاد است بلکه از آن جهت که اصولأ نه میتوان از راه پیاده سازیی نظام اقتصاد لبرال در جامعه به اهداف بلند تمدنی در عرصه پیشرفت عمومی منجمله ترقی اقتصادی نائل آمد در دائره فکر و عمل ما جا ندارد ، واقیعت این است که هرچند اگر عده ای از ما حاضر به پذیرش این مطلب بوده باشیم و یا هم نه باشیم به هر حال درشرائط بحرانی وخطیرکنونی رعایت این مسأله وامثال آن راایجاب میکند که اقلأ با خود اندیشیم زیرا در شرائط کنونی جامعه ما مسأله مرگ و حیات قومی و ملتی مطرح است که با داشتن تاریخ کهن خود سابقه شکوهمندی در میان ملل جهان داشته است روی همین دلیل است که اندکترین بی توجهی و عدم هم آهنگی بیشترین فاجعه ها را ممکن است به بارآورد.وقتی پذیرفته ایم که نظام اقتصاد بازار آزاد باشیوه هاومیتود های مافیائی حاکم«بدون رقابت وکنترول برآن» نه تنها سبب می گردد که جامعه جنگزده افغانستان را از بحران کنونی نجات دهند بلکه تلاش میکنیم تا ثابت سازیم که نظام سیاسی و اقتصادی بازارآزاد به عنوان نقشه راه مطمئن وباعزت برای نسل های آئنده نیز میباشد باید میتود های رسیدن به این تفکر و این اندیشه را نیز قبول کنیم

اخباروحوادث جاری درکشورماافغانستان مدتی است که صفحات روزنامه هاوامواج رادیوتلویزیونهای افغانستان وجهان را اشغال کرده است البته هر کس به نحوی وبه حکم  بنیاد گرایی سکولار وهمچنان  قرئت بنیادگرایی  غیرعقلانی مذهبی ویاهم بروی عقل دینامیک واجتهادیی روشنفکرانه ای  نواندیش  در باره این گونه حوادث ووقائع قضاوتی دارند،اما نقطه ابهام اینجاست برخی ازما که زمانی با شعار پرولتاریای جهان متحد شوید ودرزیرچتراین شعارسنگ دفاع ازحقوق  طبقه کارگررا برسینه می کوبیدیم وقتی دیدیم که تابوت جنازه اندیشه های چپ کمونیستی درهمه جهان بخصوص در اروپا را که مهد اندیشه های مارکسیسم ،لنینیزم شناخته می شد در قبرستان تاریخ اندیشه ها مدفون ساختند چرا و چگونه تعداد زیادی ازحواریون و هواداران سابق اندیشه های چپ مارکسیستی و لننیستی  برعقب امام کاذب سکولاربنیاد گرأ ی حاکم برسرنوشت افغانستان اقتدأ نمودند ؟ هرچند میدانیم که انسان در زندگی همواره خودرا می پوشاند ، همواره در زیرعمودی که به چشم دیگران می آید پنهان میکند تا به اهداف اش که درنظر دارد برسد تنها وقتی نقابی که برسر دارد پس میزند که بربستر مرگ افتد و برسرچنین  بالین  فرصتی می یابد تا چهره حقیقی اش را بصورت درست ظاهر سازد و از وحشت مرگ چنان سرسیمه می شود که هیچگونه مجالی برای تظاهر مصنوعی نه ماند وبه گفته دانشمندی حادثه چنان بزرگ است که بزرگان همه کوچک می شوند اما وقتی بخشی از ملتی و کتله بزرگی از یک نسلی و ده ها وصد ها هزار زن ومردی که در وطن و درغربت ،درخانه وآوارگی ها قبل از “مردن” مرده اند وجه مشترک فکری این گروهی ازمرده گان با داروغه سکولار بنیادگرای متحجر چه خواهند بود  وفرامتر های تقرب اینها کدام اند ؟ با دریغ وتأسف مسائلی که به عنوان وجوهات مشترک این دوطیف “سیأ” سی و شبه فرهنگی در جامعه باید درنظر گرفته شوند ضعف های روانی ، صفات سطحی وگذرا و موقت نیست بلکه معلول جبری و قطعی علل ریشه دار ومحکم اجتماعی است که بر تارهای عنکبوتی از قبل آماده شده ای بنام قومیت و قبیله گرائی گِره خورده اند . چنانچه با وضاحت و روشنی دیده میشود ضلع دیگر این مثلث را شوالیه های به ظاهرعاقل وزرنگ مذهبی نمای تشکیل میدهند که در جامه مبعوثین خدا از خانه بعثت شان فرود آمده اند وبی هیچ اعتنای به کرامت انسان و آزادی اش بی درنگ سر می بُرند و نعره های الله اکبر بلند میکنند مجموعه ء این شرائط و اوضاع مرا برآن واداشته است که این همه فریاد کنم وبه قولی ” نصیحت نصیحتگران دلسوز!!!” را که می فرمایند آدم باید طوری حرف بزند و یاهم بنویسد که همه خوش شان بیاید در نظر نگیرم و برخلاف همه مصلحتها حرف بزنم  وبگویم که ای مردم ! نه می خواهم که هرچه میگوئیم بپذیرید همین قدربدانید این مثلث شوم شیطان که برهریکی از اضلاع آن ویروس کرونائی Coronavirus رخنه کرده استو شما ای فرزندان میهن ! در برابراین نظام حاکم چرا همچون کوزه های خالی گشته اید که هر چه می خواهند میسازند وشما نیزبلعیده میشوید.

واکنون شما رابنام خون،بنام قبیله وقوم حتی بنام مذهب به جان هم انداخته اند وچرا درچنین سرنوشتی دُچار چنین مصیبت بزرگی شده اید ؟ از قدیم گفته اند که تاریخ هر ملت و قومی درعین حالیکه آفریننده و قوام بخش ” شخصیت وجودی ” آن ملت است در همان حال کم وبیش علل منفی را نیز در بردارد که موجب خدشه دارشدن ، ضعیف شدن و یا بیمار شدن آن میگردد در تاریخ شکوهمند افغانستان به همان اندازه ای که مملو از افتخارات بزرگی است علل و عوامل منفی در آن نیز قوی بوده اند تا آنجا که موجب شده بسیار ی از نیروهای سیاسی و عناصر نیمه راهی از درسخوانده های وطن  راه ومسیر شانرا گم کرده اند و در این گیرودار حتی همان شخصیت های عادی وساده دیروزی در دام القاب و تجمل وتفنن می افتند که این یکی از بدبختی های بزرگ تاریخ ما است . اما درحاشیه این مبحث باید بگوئیم که درجامعه ماودرمتن فعل و انفعالات سیاسی وتشکیلاتی این جامعه ویروس کرونائی استبداد نفوذ کرده وعلاوه براستعمار جدید سلیقه وتمایل غریزی شهروندان این کشور را نیز در جامه ” دیکتاتوران مستبد تاریخ  ” سبب رویاروئی گروه هاو دسته های مافیائی همدیگر شده که در واقیعت چرخ حوادث را در بدل وعده های سر خرمن و القاب مصنوعی بدست دشمنان میهن واگذار نموده است . با این همه عرائضی که مطرح شد درک این حقیقت دردناک  که فرد فردی از شهروندان ما با نوع جدیدی از دشمن دوست نما مواجه بوده ایم فریضه ووظیفه فرد فردی از ما به حساب می آید که در ماورأ هرنوع تفکرات گروهی ، قومی و سمتی ، زبانی ومذهبی در راه “بازگشت به خویش “ گام برداریم و دیگر مسخره ای دیگران نه شویم و درراه  تقویه نهضت مقدس عصیان عمومی و انسانی گام های مؤثری برداریم

* نامـــــــه‌ی سرگشاده‌ی امیل زولا emile zola  خطاب به رئیس جمهور وقت فرانـــسه  در جنوری  ۱۸۹۸که در روزنامه‌ی اورر (L’Aurore) چاپ شد. عنوان نامه بود: «من متهم می‌کنم!» (“J’Accuse”). این عنوان با حروف درشت تیتر اول روزنامه شد و به یک نماد تاریخی تبدیل گشت: نماد تعهد روشنفکرانه.

**   این طیفی از روشنفکران بخاطری سکولارهای بنیادگرا نامیده میشوند که وقتی مسأله جدائی دین از دولت دراروپای قبل از رنسانس مطرح گردید فقط روی بنیاد ها و قضاوت های فکری آن زمان بزرگترین حرکت های اصلاح طلبانه ء اجتماعی در برابرحاکمیت  کلیسا ی آنزمان به ظهوررسیدند که آن حرکت های ضد کلیسا در سرتاسرجهان برافکار روشنفکران وسائر فعالان اجتماعی وسیاسی  تأثیر عمیقی برجاگذاشت که یکعده روشنفکران جهان نیز بجای تفاؤت قائل شدن دین اسلام به عنوان یک اندیشه جهان شمول و دین مسیحیت که در مقطعی از تاریخ ظهورنموده بود حاکمیت کلیسا ی وقت را برحاکمیت عمومی  دین منجمله دین اسلام قضاوت نمودند .

2 نظر

  1. سيف الرحمن ابراهيمي

    دا یو ډیر ښه مطلب وه، په داسی شرایطو کې چی زمونږ فکری منظومه د کرونا وېروس نیولې ده، داسی مطالب کولې شی چې زمونږ اذهان له دې وېروس څخه وژغوری

    • برادر عزیزم جناب ابراهیمی صاحب با عرض سلام و سپاس از اینکه به مطالب منشرشده از تربیون نواندیشی توجه دارید توجه شما عزیزان موجب تشویق وترغیب ما بوده است شما سرافراز و سربلند باشید .
      باعرض احترامات فائقه
      تخاری مسؤل بخش فنی تربیون نواندیشی

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا