گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » شهباز شـــریف صدراعظم شد!
شهباز شـــریف صدراعظم شد!

شهباز شـــریف صدراعظم شد!

نواندیشی اسلام آباد : چنانچه میدانیم و همه میدانیستند که در شرائط جدید کشور پاکستان ارتش آنکشور که خود را نگهبان  عمق استراتیژیک پاکستان  محسوب میکند چه قدرت سیاسی را به اریکه به ظاهرحکومت در پاکستان منصوب خواهند کرد امروز شهباز شریف رهبر حزب مسلم لیگ با اخذ دوصد ویک رأی بحیث بیست وچهارمین  صدراعظم پاکستان منصوب گردید .

کشور پاکستان که از بدوتأسیس آن به اساس یک استراتیژیی ماجراجویانه و انتقام گرایانه  بر بنیاد نظریه ای که به ظاهر بنام اسلامی جمهوریه پاکستان در نیم قاره هند و در جنوب غرب آسیا ایجاد گردید آرام ، آرام به فکر ایجاد ماجرا جوئی در مرزهای هند و افغانستان شدکه البته ارتش پاکستان یا همان نگهبانان عمق استراتیژیک آنکشور نتوانیستند در برابر کشور هندوستان عمل ماجراجویانه ای را به پیش ببرند اما توانیستند اهداف استراتیژیک خویش را با تضعف ساختن وویران ساختن بنیاد های ساختاری کشور تاریخی افغانستان عملی سازند . آخیرأ وقتی نتوانیستند ازنفوذ عمران خان که قهرمان بازی های ورزشی کرکت آنکشور محسوب می شد  در سیاست های استراتیژیک  پاکستان نیز بهره ببرند لهذا در پی تضعیف این ببر کاغذی که خود بوجود آورده بودند شدند و به مصداق آن داستان آن موش در جنگل که شیر جنگل شده بود وی را دوباره موش ساخت . آورده اند که موشی در جنگل که در آن یک مرشدی نیزبه سرمیبرد و  به رازونیاز الهی مشغول میبود دائیم در عبادت مرشد مزاحمت میکرد روزی مرشد از موش پرسید که چرا مانع دعا و عبادت من می شوی ؟ موش با زاری وگریه گفت که من از گربه های جنگل به عذاب ام روی همین دلیل نزد خودت می آیم و آرام می کنم و میخواهم که با من دعا کنی تا سگ گردم ، ! مرشد نیز وقتی مزاحمت های همیشه گی موش را می دید نزد خداوند دعا کرد که الهی وی را سگ بگردان تا وی از شر گربه ها و من از شر موش نجات یابیم . خدا وند دعای وی را ایجابت کرد و موش را به سگ مبدل ساخت چنانچه همه گربه های جنگل را خورد وقتی گربه ها تمام شد و گرسنه می گردید بازهم نزد مرشد نشسته در جنگل آمد و مرشد پرسید که بازچرا آمدی ؟ موش تازه سگ شده گفت : من از دعا ی شما تمامی گربه های جنگل را خوردم و لی گرسنه ام برایم از خداوند تقاضا کن که شیر جنگل باشم و تمامی سگ ها و دیگر حیوانات را بخورم و دیگربرایت مزاحمت نکنم ! وقتی پیر جنگل این حالت موش تازه سگ شده را با مزاحمت های همیشه گی اش دید از خدا خواست تا وی شیر جنگل باشد و قتی این شیر جنگل همه حیوانات را خورد و دیگر حیوانی در جنگل باقی نه مانده بود نزد مرشد جنگل آمد وبه حالت التماس و تضرع در محضر مرشد حضور یافت ، وقتی پیر جنگل پرسید که چرا التماس و تضرع می کند و آیا تمامی حیوانات را خورده اند ؟  موش تازه شیرشده  با تضرع در برابر سوال مرشد  گفت ! آری مرشد من دعای که کرده بودی از برکت آن تمامی حیوانات جنگل را خوردم باز هم گرسنه ام ! مرشد گفت من چه میتوانم بکنم ؟ موش تازه شیر شده گفت که قربان می خواهم ترا بخورم که دیگر هیچ حیوانی در جنگل نه مانده است . وقتی پیر دعاگوی در جنگل این تقاضای موش تازه شیر شده را شنید و نا سپاسی موش را از نظر میگذراند نزد پروردگار دعا کرد که خدایا این شیر را دوباره موش بگردان ! این حکایت دقیقأ شبیه به بازیی عمران خان قهرمان بازی های ورزشی بوده که توسط پیر جنگل یا همان ارتش پاکستان که نگهبان عمق استراتیژیک آنکشور بوده است .

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا