گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » شکم انقطاع همه راههای زندگی!
شکم انقطاع همه راههای زندگی!

شکم انقطاع همه راههای زندگی!

ما همه مدعی اسلامیم،دینی که سنگ تهدابش توحید است که اگر توحید دران مراعات نشود همه منظومه ان فروخواهد ریخت ،بقول مرحوم شریعتی کثرت،تعدد و تعارض خدایان در آسمان انعکاسیست از جامعه ناعادلانه تبعیضی و طبقاتی بطوریکه دم هریک از طبقات اجتماعی بسته است به طبقات آسمان و سلسله مراتب خدایانی که هرکدام در منصبی و مرتبه ای مخصوص خودش قرار دارد،خدایان مختلف که هریک نماینده و وکیل طبقه خاصی در زمین است.اما خدای واحد جامعه توحیدی،عادلانه،بی تبعیض،برادر،برابر که همه در شآن و کرامت انسانی برابرند میخواهد.ترازویش در زمین فقط تقواست.بر اساس تعریف ظلم،اجحاف و سلطه جویی در جامعه توحیدی حرام است.

متخلفین این ترازو در جرگه مشرکین سقوط میکنند.این تعریفیست متعالی و شریف از جامعه توحیدی و ظاهرآ چیزی کم ندارد اما توحید در تعریف ،تلاوت زیبا و لقلقه زبان کامل نمیشود.تقوا و صداقت در « واقعیت» انرا تکمیل میکند.لم تقولون مالاتفعلون کبر مقتآ ان تقولو مالا تفعلون.شعار های پرطمطراق و قلقله توحید در زبان بدون عمل بدترین کارست .کودکان معصوم ما در مساجد و مدرسه های دینی شلاق میخورند،چوب میخورند و شکنجه میشوند برای خوب عربی قلقله کردن و صورت جملات را خوب ادآ کردن.اما این کودکان خود نمیدانند که به چه جرمی لت میخورند و شکنجه میشوند.آنچه را میخوانند و قلقله و آهنگین قرائت میکنند معنی اش را نمیدانند،همانطور که جرم خود را نمیدانند.آنها فقط اینقدر می فهمند که خدا یک میرغضب است که حتی معصومیت کودکانه شان را درک نمیکند.

هنوز شیر مادر از دهن ما قطع نشده بدون جرم محکوم شکنجه ملا قرار میگیریم.این وضعیت در حریم عبادتگاه خدا و در امن ترین مکان جامعه مسلمانان که مسجد باشد جاریست.بیرون از مسجد را نپرس که همه در جهنم خشونت دینی و تروریسم ( وحشت) میسوزیم.از عدالت،صلح ،ازادی برادری و برابری و حتی از کمترین کرامت انسانی هم خبری نیست.این وضعیت ما در داخل است.در بیرون هم ما متهمیم،متهم به مسلمان متعصب،خشونت باور و خشونت پرور و کینتوزی و انتقام جویی از کافران و مشرکان،هر کسیکه غیر خود ماست.در داخل هم ماییم که اسیر و گروگان خشونت و تروریسم هستیم ،در بیرون و در چشم عالمیان هم جریمه مسلمانی و دینداری خود را میپردازیم.انواع اتهامات دیگر چون ضد علم و تمدن بودن،ضد آزادی،کرامت انسانی و ضد حقوق بشر بودن.این جهنم و مغضوبیتی که میکشیم آیا محصول دیانت ماست یا محصول بدویت ما؟این تعریف و تصویر عالی و دلپسندی که از توحید ارائه کردیم و بهشتی زمینی و اخروی ترسیم نمودیم اگر در واقعیت،در روی زمین خاکی و در متن زندگی اجتماعی عملی نشود و ما توان  و شایستگی تطبیق انرا نداشته باشیم جز تخیل و توهم گمراه کننده ای بیش نیست.فاجعه به همینجا خاتمه نمی یابد.شعار و ترانه خوش دیانت و شریعتی که سر میدهیم دیو عبوس و انسانخوار تعصب قومی،زبانی،خشونت و انتقام جویی های قومی،سلطه و انحصار طلبی فرعونی و تبعیض در پس آن پنهان است که دیانت و شریعت روپوش و پرده ای بر آن کشیده است.شرکیست که نقاب توحید و دیویست که نقش فرشته بر رخ دارد.هدف منافع مادی قبیلوی،سلطه جویی وانحصار قدرت قومیست که خدا و شریعت را بهانه کرده است.روح وحشی بدویت و جاهلی است در نقش و نگار شریعت و دیانت.در جاهای دیگر مکرر آورده بودیم که انسانها در خلآ و در خیال زندگی کرده نمیتوانند،از روزیکه بر صفحه این کره خاکی و در طبیعت اب و گل این عالم گرفتار امدیم از شکم،زیر شکم و دیگر منافع و حقوق مادی نمیتوانیم بگذریم،زندگی مادرینجا وابسته به همینهاست،خدا هم این حقوق ما رااعتراف کرده است اما برادران کاذب و قابیلی ما این حقوق را از ما دریغ میکنند.

ما هرگز بدون این منافع و حقوق واقعی و مادی نمیتوانیم برادر و برابر باشم.دلیل و شاهد برادری ما رعایت همین حقوق و منافع است.با شعار های توخالی و لقلقه کلمه توحید ما نمیتوانیم برادر شویم.خدا ما را به توحید میخواند اما ستمهای قومی و سلطه جویی های گروهی و فرقه ای ما را به شرک میراند.خدا بما میگوید متحد و برادر باشید اما منافع مادی قومی برتری طلبی ها ما را به تفرقه میکشاند.خدای واحد،قبله واحد و کلمه واحد در تئوری ،در ذهن و در تخیل و در توهم ما را یکی و برادر میداند اما دعوا زر ،زمین و زن ما را جدا و دشمن یکدیگر قرار میدهد.دو صف و دو جبهه با یک شعار واحد و نعره الله اکبر سینه یکدیگر را می شگافند ،خدا در کدام صف قرار دارد و در کدام قطار ایستاده است.چه تماشای بیهوده و مسخره ای در انظار جهانیان و چه تصویر زشت و دلبد کننده و رماننده ای از دیانت و شریعت.شعار ها و نعره های پر طمطراق از توحید ودیانت که در کوچکترین ابتلآ و امتحان عملی آشفته میگردد و معنی اش را از دست میدهد.تصویر های خوش برادری دینی و اخوت که در برابر واقعیت زندگی نقش بر آب میگردند.دعوا و خونریزیها برای تصاحب و تسلط انحصاری قومی بر سر مناصب قدرت و سهم حاکمیت،تصاحب زمینهای مزروعی و اباد دیگران،غصب و سؤ استفاده از مراتع و علفچر های ازبکها،هزاره ها،اسکان دادن های اجباری یکی بجای دیگر،کوچ دادن ها اجباری مردم برای تصاحب مایملک شان،تسلط بر ذخایر و منابع زیر زمینی،راندن و حذف والیان و قوماندانان اقوام تاجک،هزاره و اوزبیک همه پرده کاذب و ننگین شریعتخواهی ها را میدراندادعای دیانت و شریعت عمل و تقوا میخواهد،دیانت به شما حق نمیدهد که برابر یک لیف خرما هم حق دیگران را غصب کنیدو همه اقشار و اقوام دیگر را از همه حقوق و کرامت انسانی شان محروم گردانید.پنجاه سال است که هرکدام شعار و ادعای دیانت سر دادید اکنون همه به آخر خط رسیده اند ،میدان امتحان و ابتلا گسترده است،درین میدان یکی پی دیگر نقاب کذب و ریا از چهره شان بر می افتد،معلوم میشود انکه فرشته مینمود دیوی بیش نبوده است،آنکه ادعای خدمت داشت دیدیم که خاینی بیش نبود.آنکه خود را همکیش و بپرادر نشان میداد خصم خونخوار و دیو غاصبی بیش نبود.نقابها همه بر افتادند و دیدیم که همه دیوان در خانه کمشین کرده بودند.       

                              اینک آنروز فرا رسیده است که دین توحید،برادری و عدالت را از دین کذب و ریا تفریق کنیم.( اینجا فقط میدان جدالهای لفظی،لقلقه زبانی و مغالطه بازیهای ریتوریک نیست که بگوییم اینها قابل تفریق و تمییز نیستند.ترازوی دیانت راستین و دیانت کاذب در واقعیات روزمره زندگی قرار دارد)در عالم انسان و در عالم آب و گل همه چیز انسانی و واقعی اند ،معیار ها هم زمینی و واقعی اند. میدان راستین امتحان و ابتلآ انسان است.هرچه هست باید انسانی باشد.دین باید انسانی،عادلانه و عملی باشد،دین باید فطرت و طبیعت انسانی را در نظر داشته باشد،دین باید با مشیتهای عملی زندگی و واقعیتهای آن سازگار با شد.دیانت اجباری و با چماق و سزنیزه دین نیست.اجبارش دلیل ابطالش خواهد بود.با همین معیار ها میتوانیم دین راستین را از دروغین،و نظام عدل را از نظام جور تفریق کنیم،ما نباید خود را بجای خدا قرار دهیم ، خود را بجای خدا و غیر مسئول قرار دادن دلیل شیطان بودن است. زورگویی و غصب حقوق دیگران در دایره توحید نمیگنجد.قابیل به همین دلیل قابیل شد چون غاصب بود،زورگو،انحصار طلب و تجاوزگر بود چشم به زمین های خرم برادر دوخته بود،غاصب زمینها،مواشی و زن دیگران بود.آنهاییکه این کارها را میکند قابیلان و از گروه قابیل اند.خدای ذهنی و وهمی ما را به برادری نمیرساند،باید به عدالت خدایی عمل کرد و همه حقوق مساوی دیگران را در نظر داشت.آنهای که اینقدر قدرت طلب و حریص انحصار قدرتند قبله شان،خدایشان و مراد حقیقی شان همان قدرت است بقیه لقلقه زبان.کم پیدا میشود کسیکه در اریکه قدرت بنده قدرت نشود و بنده خدا باقی بماند.به همین دلیل گفتیم که تمام راه ها به شکم ختم میشود.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا