گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » شعارجـــنگ جنـــگ تا پیـــروزی چــــگــــونه وتـــا چـــه زمـــانـــی ؟
شعارجـــنگ جنـــگ تا پیـــروزی     چــــگــــونه وتـــا چـــه زمـــانـــی ؟

شعارجـــنگ جنـــگ تا پیـــروزی چــــگــــونه وتـــا چـــه زمـــانـــی ؟

یادداشت نواندیشی : دوست نهایت فرهیخته وهمکارعزیز این تربیون  جناب اقای احمد ذکی خاورنیا که خداوند سایه چنین انسان های آگاه را از سر امت اسلامی کم نکند چشمدیدها و خاطرات اش از یک  دید وبازدید با جمعی از دوستان بویژه کسانی را  که با وی یکسان نه میاندیشند  بصورت مختصرومفید  طی یک یادداشتی  زیر نام عالم هپروت ! به تحریر در آورده اند . هرچند آنچه که برای تکمیل بحث آغاز یافته توسط  برادرما جناب خاورنیا ضروریست نیاز به وقت و فرصت لازم دیگری دارد که به یقین عزیزان ما علت عقب مانده گی کتله بزرگی ازجامعه بشری یعنی مسلمانان رادر سراسر جهان و درقلمرو تمامی تاریخ انسان بخوبی درک می کنند و میدانند که این قصه غم انگیز سردراز دارد ! کـــــه درقلمرو شناخت و معرفت تمامی واژه ها و مفاهم مهم فلسفی و تاریخی مانند انسان – خدا- تاریخ ، اجتهاد  و هستی باید بصورت دیالکتیکی وعقلانی  در بطن سائر پدیده ها و حوادث برویت مستندات علمی مورد پژوهش قرار گیرند .زیرا اگر با چنین شیوه و با توسل به این فرضیه در باره مفاهیمی بزرگی مربوط به حیات بشر چون شناخت انسان – خدا – وحی – دین و قرآن – میعاد و اجتهاد به نتیجه گیری نه رسیم و درباره زندگی بشر نقشه راه ترسیم کنیم تحقیقات ما و نقشه راه ما  برای  پیشرفت و تکامل  انسان درتاریخ  اشتباه خواهند بود . زیرا ازهمان آغازحیات بشر خدا به عنوان یک قدرت زمینی و از جنس و تبار سلاطین معرفی شده و این تلقی در فرهنگ زندگی بشر به عنوان یک قدرت معنوی زمینی حک شده است  طبیعی است که چنیــن خدا با چنین تصویری  به عنوان یک امپراطور زمینی در اذهان بشر حتی با گذشت هزاران سال تمدنی  از تاریخ انسان تصویر خدا در ذهن فرد فردی از انسان ها آلوده برخرافات وتوهومات بوده وکاملأ طبیعی است که خدا درچنین هاله ای ازخرافات و توهومات با اندک تفاؤتی دررأس  جنگجویان و شمشیرزنان مملو ازخشونت دیکتاتورهای خونریز تاریخ میجنگد ، دومین مغالطه ای تاریخی که در حوزه شناخت وجود دارد مفهوم وحی و قرآن است که با تأ سف فروان این مغالطه از همان ظهور اسلام و بعثت رسول اکرم با جعل و فریب مورد استفاده قرارگرفته است وقرآن را کتابی میداند که ازسوی خدا( فرمانده لشکر دیکتاتور) توسط حضرت محمد ( ص)  برای رهنمائی و هدایت  قبائل جزیره العرب نزول یافته است و طبیعی است که به قول دانشمندی ” به حیله دشمن ” و به ” جهل دوست ” جلدش را بستند و مصرف پیدا کرد و وقتی متن اش متروک شد رواج یافت وبرای تبارک و اسباب کشی بکار رفت و گفتند  ” هرکس قرآن را با عقل خویش تفسیر کند جایش جهنم است ” در بحبوحهء چنین هیاهوی تیوریزه شده از سوی دشمنان دین وانسان بوده که باب ” اجتهاد دراسلام ” را با قفل های بزرگی از تحجروخرافات بستند که با درد ودریغ فروان و با چنین واکنش غیر منطقی با مؤلفه های مهم زندگی چون خدا – انسان و قران حوزه سلطه فکری و فرهنگی دین اسلام نیزمانند دیگر ادیان آسمانی چون یهودیت ومسیحیت که متناسب با شرائط تاریخی – اقتصادی و فرهنگی ازجانب خدا  توسط  پیامبران و انبیای بزرگ تاریخ نازل گشته بودند محصوردرمقطع خاصی ازتاریخ و نقطه ای ویژه ای ازجغرافیا شد و برای حک سازی و میخ کوبی برچنین تفسیری ازدین بزرگترین مراکزعلمی و اکادمیکی در سرتاسر جهان بویژه کشورهای اسلامی  تأسیس گردید تا با تربیت نسلی از روحانیون پروژه هم آهنگ سازی اسلام با سائر ادیان را نخست به وجدان انسان های مؤمن مبدل سازند و در ثانی آن هارا به بهانه های مختلف از صفحه تاریخ محو نمایند . البته در باره اینکه دوست قدیمی و ملای که به فرمائیش جناب خاورنیا با یکی  از گروه های مذهبی دوران جنگ سرد تعلق داشت و کتاب اقتصاد اسلامی مرحوم ابوالاعلی مودودیرا کلید حل مشکل بشرامروزی می دانیست باید گفت : براستی هم در عصری و درجغرافیای که مرحوم ابوالاعلی مودودی زندگی میکرد شاید برای مردم همان زمان تاریخی مردم نیم قاره هند کتاب وی در حوزه مدیریت اقتصاد ی جامعه هند حرفی برای گفتن داشت ویا هم آنرا به عنوان نقشه راه تکامل اقتصادی جامعه پرنفوس نیم قاره هند دانیست  اما نه در آنزمان و نه هم اکنون بطور مطلق  آثاری از زنده یاد ابوالاعلی مودودی و یا هم هر اندیشمند دیگر مسلمان  و یاهم آنانیکه دین باور نیستند برای مدیریت وبهبود وضعیت  جامعه گلوبال معاصربه عنوان نقشه راه برای مسیر آئنده جوامع بشری مناسب تشخیص داد  . زیراازلحاظ علم انسان شناسی (anthropology) نیز جدارهای هویتی و تکاملی ملتها ، درانطباق با جوهرنهفته در فطرت عمومی  آنها از چوب و سنگ و خشت هرملت ونسلی باید ساخته شود که درتاریخ و جغرافیای آن به سرمی برند. اما ازآنجائیکه ملت های شرقی منجمله افغانستان در بستر فرهنگ صد در صدی  با لایه ها ورسوبات حیات مقتدرانه مرد سالاربزرگ شده اند  و ریشه های مناسبات تشکیلاتی نیزبیشتر ازعواطف و احساسات همین فرهنگ آبیاری میشوند لهذا بیشترآثار و دست نوشته های بزرگان دین وسیاست رابا نگاه های غلو آمیز می نگرند  ونه میتوانند ازافراط وغلو دراین زمینه اجتناب کنند چنانچه می بینید دوست دیرینه وکسی که در”عالم هپروت ” تنها یک اثر اقتصادیی زنده یاد علامه سید ابوالاعلی مودودی از شخصیت های نامور نیم قاره هند نسخه نجات کشور ها ی اسلامی می شمارد ! البته نباید فراموش کرد که این فورمول درباره رجال و شخصیت های نامور تاریخ علوم معاصر که راه حل های زنده گی جوامع بشری  را از زاویه دیگری و حوزه غیر مذهبی فقط بروی علوم جدید شناخته اند کاملأ صدق میکند وبدین سان و چنین روحیه ای سنگواره ای مذهبی  نخبه ترین  و بزرگترین فلاسفه جهان که نسبت به خدا ، هستی و انسان نگرش متفاوتی دارند بی آنکه آثار و دست نوشته های شانرا مرور نموده ویا خوانده باشند مستحق بدترین نوع عذاب های الهی دانسته  و برای اینکه بتوانند گویا این رسالت انسان کشی مذهبی  را قبل از مرگ شان به انجام برسانند خود را در جایگاه همان خدایی که فوقأ  بدان اشاره گردید قرار داده و به نیت ثواب و توصل  به هفتادودوحور بهشتی بسیاری ازعلمأ و دانشمندان  نامداربشریت را سر می بُرند و به قتل میرساند .تربیون نواندیشی با رسالت تاریخی و عقیدتی ای که دارند نوشته ها و افکار برادر گرامی آقای احمدذکی خاورنیا را ارج گذشته و ضمن سپاسگذاری از وی این نوشته کوتاه وی را که بنام ” عالم هپروت ! “ (۱)نگاشته شده بود و نواندیشی آنرا به ” شعار جنگ ، جنگ ….” تغیر داده خدمت شما عزیزان تقدیم میداریم .

____________________________________________

هر ازگاهی حشر ونشر شدن با کسانی از نگاه فکری باهات مخالف اند خالی از فائده نیست؛ زیرا با نشست وبرخاست با دیگران ادمی می تواند از طرزتفکر ان ها اگاه شود وببیند که جهان بینی ان ها چگونه است ودنیا را چگونه می بینند ودر باره اش چه فکر می کنند وچه راهکارهای عملی و ذهنی برای همه مشکلات دنیا دارند؟ با استفاده از رخصتی جمعه ومیله با برخی از رفیقان قدیمی با ملاهایی برخوردم که به یکی از احزاب فعال اسلامی کشور نسبت داشتند ودر دست شان کتاب های زمان جنگ سرد را حمل می کردند و راه حل های شان هم همان راه حل های جنگ سردی بود،

جنگ جنگ تا پیروزی.از جمله بحث هایی را که مطرح کردند وبا اعجاب ان را بلغور می کردند اقتصاد اسلامی بود وبهترین کتاب در این عرصه کتاب مودودی را می دانستند وچنان با اب وتاب سخن می گفتند که ادمی فکر می کرد که اگر این کتاب را اقتصاد دان های دنیا بخوانند دیگرهیچ مشکلی در جهان باقی نخواهد ماند! اینکه مردم در دانشگاه های شان دانشکده های اقتصاد باز کرده اند واقتصاد خورد وکلان را می خوانند این ها بیشتر از این که ضیاع وقت باشد چیز دیگری نیست! سوالی که همیشه مرا به خود مشغول می سازد این است که ایا می شود مشکلات دنیا را با طرح اقتصاد اسلامی حل کرد؟ مثلا می شود با عشر وزکات وصدقات اقتصاد شگوفا ایجاد کرد وچنان در عرصه های مختلف پیشرفت کرد که سلاح اتمی ساخت وبرای پژوهش های علمی به فضا رفت؟ برخی از برادرها به ویژه ان هایی که حزبی فکر می کنند تمام قضایای دنیای معاصر را خیلی اسان وساده می انگارند، مثلا وقتی که می گویند تطبیق شریعت ادم فکر می کند که با بریدن دست یک دزد وبا شلاق زدن یک زناکار مشکل حل می شود در حالیکه انطور نیست، پیش از دست بریدن وشلاق زدن باید حاکم مسلمانان زمینه های کار وازدواج ورفاه واسایش را فراهم سازد که هرگاه ادم هایی از ان استفاده نکرده وبه راه نادرست قدم گذاشتند در انصورت دست شان بریده وپشت شان شلاق بخورد. حتا اگر چنین فضائی هم به وجود بیاید باز هم چالش هایی فرا راه تطبیق شریعت اسلامی وجود دارد که نیاز به بحث مفصلی دارد.همینطور در قضایای دیگر فکرهای قشنگی داشتند که ادم را به رویاهای ایام کودکی می انداخت، در دلم می گفتم ای کاش من هم مثل شما فکر می کردم وبا چنین خیال های زیبائی سر به بالین می گذاشتم! اما من را این عقل لعنتی نمی گذارد که با چنین پندارهای کودکانه به خواب راحت بروم؛ به همین لحاظ همواره عطش پیدا کردن راه حل برای زندگی اجتماعی، سیاسی واقتصادی خواب های مرا اشفته کرده است.شاید همین که بسیاری از شعرای پارسی گوی به رویاهای عجیب وغریب پناه برده اند علتش همین ناکامی در عرصه های مختلف بوده است!انچه را که با معاشرت با برخی از دوستان بدست اورده ام این است که جریان

های اسلامی همگی در هپروت اند، ان یکی برای برگشتاندن عصر سلف وبا تاسی به ان در عصر ما بر اسپ سوار وبا شمشیر گردن می زند ودنیای خلق الله را جهنم می سازد تا به بهشت خیالی خویش برسد … واین دیگری در خیال ایجاد حکومت اسلامی تخیل پروری می کند ومی خواهد حکومت اسلامی خویش را مطابق عصر خلفای راشدین پایه گذاری کند، ولی نمی داند که انوقت قرن هفتم بود وحالا قرن بیست ویکم است ان دنیا کجا واین دنیا کجا؟!.رویا، خوب چیز است، چه چیز بهترازرویا…وچه خوابی گواراترازخواب کودکی . پس ای رویای احمقانه کجائی که مشتاقتم؟!.

(۱) عالم هپروتهپروت[ هََ پ َ] (اِ) کلمه ٔ منحوت بر وزن جبروت و ملکوت ، که ازآن افکار پریشان و مالیخولیایی بنگیان و حشیشیان  اراده کننددر عالم هپروت سیر کردن افکار چون افکار حشیش و بنگ کشیدگان پروردن . خیالاتی چون خیالات چرسیان و بنگیان کردن . خیالات واهی داشتن : او در عالم هپروت سیر میکند.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا