گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » سقوط ارزشها و ایدئولوژیها !
سقوط ارزشها و ایدئولوژیها !

سقوط ارزشها و ایدئولوژیها !

یکی از برجسته ترین و نمایانترین تجارب و رویدادهای دهه های اخیر کشور ما افغانستان شکست فاجعه بار ایدئولوژیها و مدعیان انها بوده است.این تجربه عبرت انگیز نشان داد که با ایدئولوژیهاو شعارهای پرفیس وباد سیاسی نمیتوان به کارزار ظلم و بیعدالتی رفت.همینگونه این تجربه نشان داد که این فعالان و گروههای سیاسی از چپیهای بیدین گرفته تا دینداران بی تعهد و بی مسئولیت در اصلیترین رسالت خود که بیداری و قدرت تفکر نقاد دادن به مردم است بگونه شرمناکانه ای ناکام بوده اند.هدف شان از طرح ایدهآلها و بهشتهای موعود فقط بجوش اوردن خون مردم و برانگیختن شان در قبضه کردن قدرت سیاسی بوده و این را بعنوان کوتاه ترین راه رسیدن بقدرت میدانستند.وقتی از مرحله اوپوزیسیون عبور کردند رایطه خود با مردم را قطع کرده و خود به دستگاه مخوف سرکوب مردم بدل شدند.همه شعار ها و وعده های بهشت چه از نوع ماتریالیسم تاریخی و چه از جنس مدینه فاضله ایدئولوژیک دینی را فراموش کردند و در چهره عریان جلاد مردم ظاهر گشتند.بیدلیل نبود که آلبرکامو با عصیان بر حزب کمونیست الجزایر اعلان کرد که فقط با حربه تفکر نقاد و ارزشهای چون آزادی،عدالت،همبستگی و تعهد نسبت به ارزشهای بزرگ انسانی میتوان به مبارزه بیعدالتی ها و استبداد رفت.ظلم و استبداد را با استبداد و تبعیض و پامال کردن خود ارزشها نمیتوان از میان برداشت.او صداقت را یکی از کلیدی ترین اهرم های پیروزی بر طاعون میدانست،طاعون مستولی شده بر اوران الجزایر در مفهوم سمبولیک آن به همه انواع ستم،تبعیض،جهالت و استبداد از هر نوع ان بکار میرود.با این تعبیر سلطه گروه جاهلی طالبان بر افغانستان خود یکی از زشت ترین طاعونها در جهان است که همه باید با تمام امکانات و آگاهی در برابر این طاعون به مبارزه بر خیزند زیرا این بلای چیره گشته بر مردم همه هستی جامعه را تهدید به نابودی میکند.ناگفته نباید گذاشت که دیموکراسی و بازار آزاد در ماهیت خودش ایدئولوژی دیگریست که در صورت ساده انگاری،تقلید کورکورانه و بدون تمییز و تفکر نقاد ما را در ورطه نوع دیکتاتوری مدرن و خزیده دیگر که در چنگال بیرحم گلوبالیسم قرار دارد خواهد انداخت.ما هیچ کالای ایدئولوژیک آماده مصرف که بتواند توسل صوری بدان ما را از کابوس استبداد برهاند نداریم.دیدیم دیموکراسی و جمهوریت قلابی در جامعه ناآگاه و بستر نامساعد اجتماعی و فرهنگی در مدت بیست سال چه بر سر ما آورد.متولیان و تیکه داران جهانی دیموکراسی و حقوق بشر که امریکا پیشقراول انست با تروریسم سیاه دینی سراز یک گریبان در آورد و ما را دست و پا و چشم بسته تحویل دیو عبوس تروریسم داد.خروج ازین چاه سیاه مخوف در درجه اول خروج متفکران سیاسی است از صغارت فکری و فقدان راه حل سیاسی بدیل.وقتی ایدئولوژیها و اصول تیوریک فاقد قدرت تفکر نقاد  و فاقد تعهد و صداقت در اولین محک عمل praxis و میدان واقیتها شکست میخورد انگاه مخوفترین چهره خام جزمیت گرا و استبداد و تبعیض از پرده برون میافتد،آنکه مردم را به بهشت موعود و بوی علف تازه میخواند اینک عریان در صورت دشمن آشکار شان ظاهر میگردد..دوستی در یکی از مقالات به من ایراد گرفته بود که حکومت دینی و دین سیاسی را با بیان مطلق نفی نموده ام و آنرا محکوم به ناکامی و نقض مرام دانسته ام.به آن خواننده و دوست عزیز عرض میکنم که ما انسانیم و همه چیز را انسانی می فهمیم،این میدان فهم و دایره ممکن درک ما از جهان و همه قالبهای مفهومی انست به شمول فهم ما از دین.ما  بیرون از بستر وجودی تاریخی و اقتضاآت زیست جهان خود هیچ امری را نمیتوانیم درک کنیم.ما دین را بیرون ازین دایره و بدون نسبتهای پدیدار شناسانه ان نمیتوانیم ادراک نماییم،همینطور داوری ما از اعتبار و ارزش دین تابع همین محدودیتهاست.ماهیت و اعتبار ذاتی دین یا اعتبار فی نفسه دین برای فهم ما میسر نیست.اعتبار و ارزش دین را فقط با واقعیت زیست جهان خود در می یابیم،این دنیا محک اعتبار همه چیز از جمله دین برای ماست.ما دین را برای تعالی و دگونی زیستی این جهانی میخواهیم،صحت و اعتبار اجتماعی ان در همین دگرگونی بسوی تعالی قابل فهم است و بس.خداوند هم مسئولیتی بالاتر از همین محدوده از ما نمیخواهد. همین دینداران و دین سالاران اند که ارزش و اعتبار دین را  در تراز  و قواره خود شان به نمایش میگذارند،یا با فرهیختگی و تعالی و فضیلت اخلاقی شان دین را مقبول و محبوب و معتبر میسازند یا با بی فضیلتی شان دین را نیز بی ارزش و بی فضیلت میسازند.ما به محک لوح محفوظ دسترسی نداریم.ما ادمهای خاکی و فانی دین سالاران و مدعیان دین سیاسی را با محک همین فضیلت های اخلاقی واقعی داوری خواهیم نمود،اگر این فضایل را ندارند بی تردید میتوان انها را در زمره طواغیت و مستبدین ضد دین  شمرد که باید در برابر شان مبارزه کرد.باز همین فضایل اند که منبع و محک مشروعیت و قانونیت یک نظام است.ما در ان مقال از شکست قطعی دین مصنوعی ایدئولوژیک شده و آلوده به لجن سیاست سخن بمیان اورده بودیم زیرا درتجربه ومیدان واقعیت چنین دینی محکوم به شکست خواهد بود.همین تجربه بویژه در جهان مدرن نشان داد که هدف دین و هدف قدرت با یکدیگرسازگاری ندارند و در حکومت دینی این دین است که ابزارومواد سوخت سیاست قرارمیگیرد نه برعکس.خوانندگان درین باب میتوانند به « دولت ممتنع » وایل حلاق مراجعه نمایند.ظهور کابوس گروههای آدمکش وتروریست مانند القاعده،طالبان،بوکوحرام و داعش محصول چنین اندیشه حکومت دینی وخوانش جزمی ونابهنگام دین است.ازمغزهای بدون تمییز،متصلب،وفاقداستعدادتفکرنقاد پدیده هایچون هتلر،موسولینی،استالین و طالب و القاعده سربرمیاورد که ارمان شان ایجاد رایش سوم ولشکرانتحاریست وجان ادمیان در چشم شان هیچ ارزشی ندارد.ما از پیش میدانیم که چنین حکومتهایی در میدان عمل و فضیلت از روز اول ناکام خواهد بود چون با فطرت انسانی و مشیت جاری در هستی در تناقض اند.به مجرد قبضه کردن قدرت سیاسی و رویارویی با واقعیت زندگی بشر همه پرده های شرم و بکارت شان دریده شده و مانند طالبان در قیافه عریان بربریت،تبعیض مذهبی و نژادی،تعصب بدوی قبایلی،نسل کشی دیگر کیشان و دگراندیشان و جاهلیت زشت ظاهرخواهند شد وبا حاکمیت جهل و جور شان زندگی را برای مومنان وهمکیشان به جهنم سوزان بدل خواهند کرد.دیدیم که کمونیستان جامعه بی طبقه شان درصورت جهنم انسانکش استبداد ظاهرگشت وطالبان دین شان دین ادمخواروحکومت شان حکومت دیوسالاران از آب درآمد.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا