گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » صلح خونین درمسکو!؟
صلح خونین درمسکو!؟

صلح خونین درمسکو!؟

جایگاه مردم افغانستان در این کمیدیی صلح کجاست ؟

تمام یا اکثریت قریب به اتفاق سیاسیون و دولتهای جهان به این نتیجه رسیده اند که جنگ وخشونت  در افغانستان سزاوار زندگی انسان باشنده جغرافیای این کشور جنگزده نبوده است اما با آنهم به دلائل گوناگون قلمرو این سرزمین جنگزده صحنه بزرگترین رقابت های کشورهای منطقه وجهان شده است  این است که امروز می شنویم دوگروهی از جنگجویان افغان که هردوی شان هویت مذهبی و نیمه مذهبی دارند و افغانستان را به قطعه خاکی از جهنم تبدیل نموده و ساکنان آنرا به گروگان گرفته است  به وساطت دشمن قدیم روسیه و حامیان استراتیژیک شان کشورهای منطقه به صورت دروغین  راه صلح را جستجو میکنند .

حقیقت این است که هردو گروهی از جنگجویان افغان نه می خواهند و یا هم نه میگذارند تا افق صلح واقعی وراستین درافغانستان بدرخشد . زیرا در وجود هیچ یکی از آنها اراده تحقق ورسیدن به چنین صلح وجود ندارد.زیراازیکسو طالبان که خود رامخالفین مسلح و براندازرژیم مافیائی میدانند و حکومت افغانستان را دست نشانده و مزدوربیگانگان می خواند جنگجویان آنها در جستجوی حور و غلمان بهشتی تمامی سرزمین افغانستان را به آتش میکشند وساکنان مظلوم وبینوای آنرابا خشونت سرمی بُرند و به قتل میرسانند.

ازسوی دیگرحاکمان مدعی حکومت وحدت ملی افغانستان نیز در حالیکه براکثریتی  ازقلمروافغانستان تسلط ندارد و دست نشانده گی شان که ازسوی جان کری وزیر خارجه اسبق امریکا ازهیچکسی پوشیده نیست ازانجام وظائف یک دولت مشروع طفره میروند وخود را حکومت منتخب مردم افغانستان میداند وحاضرنیستند ونه میتوانند دروضعیت اقتصادی واجتماعی مردم افغانستان اندکترین تغییرایجاد کنند که برای اقناع کاذب مردم بینوای افغانستان به شعارهای التماس آمیز ودرعین حال عوام فریبانه روآورده وادامه وضیعت کنونی را با همه سازوبرگ جانبی مطلوب حال می شمارند .

عجیب و شگفت انگیز است که در چنین وضعیت تاروتاریک مملکت که هردو جناح (جنگجویان طالب وحکومت مافیائی در کابل) وضع را برسر مردم بینوای افغانستان به تنگ آورده  صلح کاذب را در علفزار های استخباراتی کشور های متخاصم بیگانه همچون  گاوشیری میدوشند ! از همه شگفت انگیزتر اینکه برخی ازشبه  روشنفکرانی  که بصورت دروغین مگرممتد ازپروژه شعار« نیروهای بیگانه باید افغانستان راترک گویند.!!» ارتزاق می شدند و قتی سفره صلح افغانستان در مسکو بدون دعوت از آنها پهن گردید مسأله تعیین سرنوشت حضور نیروهای خارجی در افغانستان را مربوط به نبض گیریی  تمامی ملت افغانستان دانیستند که مردم افغانستان باید در این مورد تصمیم اتخاذ کنند .!!

چنانچه آقای رنگین داد فرسپنتا که در کنار احراز پست های بلند وپردرآمدی در حکومت رئیس کرزی اثری بنام ”  سیاست افغانستان  روایتی از درون ” که بیشترین قسمت های آن در توصیف مستقیم و یاهم غیر مستقیم  آقای حامد کرزی که نخستین دست نشانده بیگانه ها در افغانستان محسوب و بنیانگذار فاجعه امروزی دانیسته میشود  به نثر زیبا و در عین حال ثلیثی نگاشته اند . چنانچه شواهد انکار ناپذیری وجود دارد که اکنون نیز در حالیکه حامد کرزی  مطابق قانون اساسی قدرت را به حکومت موسوم به وحدت ملی واگذارنموده است همیشه و بصورت ریأ کارانه در جامعه سنتی افغانستان با پوشیدن لباس میهنی در قیافه  زعیم ملی و چهره ضد استعماری بویژه چهره ضد امریکائی  ظهور میکند و آقای رنگین سپنتا این ژست کاذب آقای حامد کرزی را تیوریزه میسازد .

اکنون گرچه باز هم میتوان به علامت های شکست اینگونه کنفرانس ها منجمله کنفرانس صلح مسکو را که امروز بتاریخ نهم نومبر سال جاری به اشتراک هردو جناح متخاصم توسط کشورهای منطقه برهبریی روسیه تدویر یافته بود اشاراتی داشت اما سخن را به طرح مختصر نقاط اساسی بحران افغانستان که در شکست این گونه کنفرانس ها نقش داشته است به پایان میبریم . نخست وجه مشترک فکریی حاکم بر روح وروان این طیف های ازمخالفان که جنگ منافع را به صورت وارونه به نام  مبارزه آزادی خواهانه و استقلال طلبانه عنوان میکنند . همچنان نیروهای نیز که بنام حکومت وحدت ملی از پیوند  منافع شخصی و گروهی خویش با منافع استعمار و کشور های بیگانه مخالفان این منافع را به صورت نرم ابزاری به فورمول جدیدی موسوم به نصف لی ونصف لک دفا ع می کنند از یک ریشه آب می خورند و میتوان گفت که وجه مشترک اینها حاکمیت بازارآزاد در برنامه های اقتصادی هر گروهی ازجنگجویان متذکره محسوب میشود.یعنی اعتقاد وباورمشترک هردو جریان اعتقادی یعنی گروه های حاکم بر سرنوشت افغانستان و مخالفان گوناگون آنها که بسیاری از آنها  به ظاهر لباس مذهب و دین را برتن کرده ، تحکیم مناسبات فئودالی و بورژوائی به شیوه استثمارکننده  درحوزه  نظام اقتصادی آنها به شمارمی آیند .روی همین ملحوظ نیز اصل مشارکت در قدرت سرمایه هِرم اختلاف آنها را تشکیل می دهد.طبیعی است که درپرتوچنین نگاه میتوان به آسانی به یک صلح کاذب نائل آمد .

سوال اینجاست که وقتی نصب العین و هدف هر دوجریان مشترک  و رسیدن به آن نیز در معادله تقسیم قدرت قابل حل باشد آیا تحقق صلح واقعی  به رویت اینگونه چانه زنی های “سیأ” سی امکان پذیراست ؟ ودرتحقق چنین صلح مصنوعی جایگاه عدالت اجتماعی ومردم فقیروبینوای افغانستان کجاست ؟ چرا هردو جریان باهم به ظاهر مخالف اما در واقیعت با یکدیگر آشنا مسأله تحقق عدالت اجتماعی و اصلاحات بنیادیی همه جانبه را که ریشه در فرهنگ مردم افغانستان داشته باشد به اساس یک اندیشه آزادی بخش و مردم سالار نخستین و اصلی ترین شعار مبارزاتی خویش قرار نه میدهند ؟ واقیعت این است تا آنگاه که عوامل اصلی جنگ چندین ساله در افغانستان در نشست ها وکنفرانس های ذات البینی مورد بررسی قرارنگیرند و خواسته های عمومی مردم افغانستان درپیوند با استراتیژیی و دکتورین پیشرفت این کشور جنگزده نشاندهی نگردد هر نشست وهرکنفرانس کمیدیی بیش نخواهد بود .

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا