گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » نقد وتــفــکرانـــتقــــادی چیـــست و مشـــکل اصلی درکـــجـــا ســــت ؟
نقد وتــفــکرانـــتقــــادی چیـــست         و مشـــکل اصلی درکـــجـــا ســــت ؟

نقد وتــفــکرانـــتقــــادی چیـــست و مشـــکل اصلی درکـــجـــا ســــت ؟

چرا انسان هاهنوز هم سخنانی راباورمیکنند که هیچ دلیل ومنطق وسندی برای درست بودن شان دردست ندارند؟ چرا مثلا باورمیکنند که روبروشدن باپشک سیاه شگون بددارد،رفتن به زیارت بیماری های شان راعلاج میکند؟ ویا باورداشتن به جن وپری ودنیای پیش وپس ازدنیای که زندگی میکنند.ویا هم باورداشتن به تئوری توطئه،زنده شدن مرده، رفتن به آسمان وهزاران خرافه ای دیگری که بعضاً حتی متوجه خرافه بودن شان هم نمیشوند.

باور به خرافه ها محدود به اقشار بی سواد و عقب مانده نمیشود، حتی دانشمندان بزرگ هم از خطر آلوده شده به خرافات در امان نیستند. چرا؟کودکان نسبت به همه بیشتر و سهل تر به خرافه ها آلوده میشوند. اما زمانیکه بزرگ که هم میشوند نه تنها به یک بخشی از این خرافه ها باورمند می مانند بلکه خوی خرافه پذیری شان هم به درجات مختلف تا پایان عمر باقی می ماند. بنابراین چون همه انسان ها کودکی را سپری کرده اند، همه درخطر آلوده شده قرار دارند.کودکان در طول ده ها و صد ها هزار سال ناگزیر بودند برای بقای خود هر آن چه را که پدر و مادر به آنها میگفتند بدون هر گونه شک و تردید بپذیرند. مثلا اگر برای شان گفته میشد که در این دریا داخل نشوید که تمساح شما را خواهد خورد، باید قبول میکردند. کودکانی که شک وتردید میکردند و میخواستند همه چیز ها را خود شان تجربه کنند مسلماً که شانس زنده ماندن شان کم بوده است. فقط آنهایی زنده می ماندند و تولید نسل میکردند که به گفتار بزرگان شک و تردید نمی کردند. این باورمندی به بزرگان و شک وتردید نکردن در یک روند طولانی مدت به گونه ای بخشی از طبعیت و ساختارمغزانسان ها شده است. بنا براین آنچه را ما تفکرانتقادی ویا شکاکیت میگوییم درواقعیت عمل ایست در تضاد باطبعیت انسان ها.ازآنجایی که بستر پذیرش خرافات ودگم ها درمغزهای ما نهادینه شده است، وبرای اینکه چنان غرق دگم ها وخرافات نشویم که دنیا رابرای خود دوزخ بسازیم ناگزی استیم دست به دامن پادزهر آن شویم.

تخم شک و تردید و یا تفکر انتقادی را باید در همان زمان کودکی در مغز انسان ها پاش بدهیم تا آهسته آهسته جوانه بزند و رشد کند.تفکر انتقادی به این معنی نیست که همه چیز را از قبل و بدون ارایه و یا شنیدن هرگونه دلیلی رد کنیم. تفکر انتقادی یعنی اینکه ما بدون استدلال نه چیزی را بپذیریم و نه هم رد کنیم، و این آمادگی وصداقت را داشته باشیم که در صورتیکه دلایل قانع کننده و منطقی برای ما ارایه شود ادعای مورد نظر را بپذیریم.اما این کار به این سادگی نیست. همان گونه که برای قهرمان شدن در یک رشته ورزشی کار و تمرین مداوم ضرورت است و هیچ کسی ورزشکار به دنیا نمی آید برای اندیشیدن انتقادی هم باید تلاش و تمرین دوام دار صورت بگیرد.

چگونه؟

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا