والتر بنیامین ، فیلسوف آلمانی قرن بیستم، مقالهای دارد بنام “اثر هنری در عصر تکثیر مکانیکی”. در این مقاله می گوید: آثار هنری تا پیش از ساخت دستگاه های تکثیر و کپی های ماشینی ، در هاله ای از نور قدسی بودند و به بازدیدکنندگانشان در سالنهای بزرگ و ساکت، الهام دینی و شور وهیجان میبخشیدند. اما درعصر کپیهای ماشینی و تکثیر فراوان آن ها با دستگاههای مکانیکی، دیگر آن نیروی الهام بخش و تأثیر گذار را ندارند . تابلوی که بر روی هر دیواری نصب شده است ، بیشتر از چند ثانیه کسی را به توقف و دیدن وانمیدارد.تکثیر مکانیکی دین نیز همین سرنوشت را دارد.وقتی در ودیوار شهر را پر میکنیم از آیات کتابی که باید درخلوت معنوی بخوانیم تا اثری بگذارد، وقتی برنامههای خبری تلویزیون را با درود و صلوات و دعا آغاز میکنند و سپس راست و دروغ را به هم میآمیزند، وقتی در هر مقاله و نوشتاری برای اثبات ساده ترین و بدیهی ترین گزارهها به آیات و روایات استناد می کنیم، وقتی در آغاز هر جلسهای – ولواینکه موضوع جلسه، پایین آوردن قیمت مرغ و تخم مرغ باشد – آیاتی از قرآن را میخوانند و وقتی خیابان ها وکوچه هایمان هم نام مقدس ترین مردان و زنان تاریخ دین می شود، تنها اتفاقی که میافتد تبدیل امردینی مقدس به امرعرفی دستمالیشده است.فقه،بزرگترین دستگاه تکثیر دین و عرفیسازی آن است. فقه، از بازار تا حمام ما را با احکام دینی میآمیزد و از این رهگذر، دین را عرفی ترین پدیدۀ زندگی بشر میکند. از سوی دیگر به دلیل بیمهری برخی ادیان با هنرهایی همچون موسیقی و نقاشی و مجسمهسازی، هیچ نیرویی در جامعه برای شورانگیزی والهامبخشی باقی نمی ماند.بدین ترتیب، همه چیزعرفی وخیابانی میشود وهرگونه هیجان و شورمندی و رازآمیزی از جهان رخت برمیبندد.
ادیان در نخستین مرحلۀ ظهورشان، چنان رازآمیز و قدسیمآب بودند که پیروانشان را سرشار از امر قدسی میکردند؛ اما اندک اندک همۀ آن ها یا جامۀ حکومت بر تن کردند و یا در بازار وخیابان،شمشیر باید ونباید بدست گرفتند.اکنون نیز انسان معاصر اگر به دین نیاز داشته باشد ، دینی است که به او هیجان می بخشد و زندگی او را با افقهای دور پیوند میزند و جهان را در نظر او به مثابۀ اثری هنری و راز آمیز و حیرت انگیز می آراید . به قول مولانا : “جز که حیرانی نباشد کار دین”.اما دین عرفیشده وآمیخته باتظاهرات بیرونی ومناسک دشمنشکن، از عهدۀ چنین رسالتی برنمیآید.
مأ خذ : ایران امروز