گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » تلاشهای سیاسی جامعه بین المللی و خواسته های مردم افغانستان
تلاشهای سیاسی جامعه بین المللی و خواسته های مردم افغانستان

تلاشهای سیاسی جامعه بین المللی و خواسته های مردم افغانستان

وقتی از حل معضل سیاسی افغانستان  در یک تعامل مشترک میان قدرتهای جهانی ،منطقه ای و جناحهای سیاسی داخلی سخن میگوییم باید دو مقوله از قبل در ذهن ما روشن شده باشد ،اول محور تلاشهای سیاسی هریک از دولتها در تعاملات بین المللی دوم انگیزه ها و خواسته های هریک از گروههای سیاسی در داخل و داوری نهایی در مورد هردو جناح کارگردان نسبت به خواسته های اساسی مردم افغانستان.راه حل منطقی و متعادل درین تلاش مشترک اینست که هردو محور تلاشهای خود را بر خواسته های مردم قرار دهند زیرا جستجوی صلح دوامدار و ثبات سیاسی در کشور منوط به براورده شدن نسبی نیازمندیهای اجتناب ناپذیر مردم است.برعکس مامول فوق واقعیت حاکم و جاری در روابط قدرتها جستجوی منافع ملی و ژیوپولیتیک خود این قدرتهاست. تلاش هرکدام درینست که حل منازعات کشور ثالث را تابعی از منافع از خود قرار میدهند.وقتی ما از اولویت منافع ملی در حل معضلات کشور های دیگر سخن میگوییم و انرا مبنای تعاملات خارجی قرار میدهیم یک قاعده زشتی را بنیاد گذاشته ایم زیرا بسیار اندک است مواردی که منفعت ملی دو کشور باهم در توافق و هماهنگی عادلانه قرار داشته باشد.وقتی از صلح و ثبات بین المللی سخن گفته میشود باید منفغت جمعی بویژه منفعت کشور های ضعیف در برابر هجوم قدرتها مبنای کار جمعی قرار داده شود.در حالیکه منافع و حتی تمامیت ارضی کشور های ضعیف لگدمال منافع متعارض قدرتهای بزرگ میگردد.

وقتی امریکا از منافع خودش در چهار گوشه جهان سخن میگوید این یک تهدید مستقیم است برای کشور هاییکه بر سر راه منافع امریکا قرار می گیرند.از سوی دیگر گروهها و احزاب در داخل افغانستان هنوز هیچکدام از صدف تنگ منافع سیاسی،قومی و مذهبی خود شان بیرون نشده و مصالح بزرگ ملی را بعنوان برترین هدف خود قرار نداده اند.بعد از پنجاه سال بحران بیوقفه ،مرگ میلیونها نفر و خانمانسوزی های گسترده  تا کنون این احزاب و گروهها موفق به ایجاد یک راهکار مشترک ملی که متضمن رفع ریشه های تاریخی بحران و اجتناب از تکرار تجارب تلخ گذشته باشد نگشته اند.بسیار به سادگی تن به منافع کوچک گروهی و قومی و مذهبی میدهند که موجبات ضیاع منافع اقشار دیگر ملت را فراهم میسازد.چون ما تا کنون به راه حل های اساسی بحران که بعد تاریخی،فرهنگی و سیاسی دارند نپرداخته ایم اشکارا میتوان گفت که در شرایط کنونی ان اهداف بزرگ ملی دور از دسترس اند.تلاشهای سیاسی جامعه بین المللی،منطقه ای و گروههای سیاسی داخل افغانستان به احتمال بعید اگر به نتیجه ای هم برسند شرایط بهتر از گذشته ها نخواهد شد.این تلاشها در بهترین صورت موفقیت منتج به نتایجی خواهند شد که باز هم یک جورامد و سرهم بندی سیاسی نظیر جمهوریت بی محتوای قبل از طالبان خواهد بود.ما نمیتوانیم توقعی بیشتر ازان را داشته باشیم زیرا کاری انجام نداده ایم که به چیزی بهتر ازان برسیم.گروههای سیاسی همه پراکنده و بی برنامه و سردرگم که فقط گاهگاهی صدای بی رمقی ازانها بالا میشود تا کنون توفیق نیافته اند که به تجدید نظر و تجدید قوای خود بپردازند.هیچ بدیل سیاسی اماده و با برنامه و متحد در میدان حضور ندارد.مساله اینست که جامعه بین المللی و قدرتهای منطقه ای در صورت توافق و هماهنگی و در پیش گرفتن جدی یک طرح مشترک باز به یک طرف معامله داخلی ضرورت دارند در حالیکه این طرف معامله هنوز وجود  خود را تثبیت ننموده است.اگر چنین اقدام عملی مشترک بین المللی هم صورت گیرد ناگزیر است دست روی همان عناصر ناکام و ناکاره دوران جمهوریت ورشکسته بگذارد که باز میشود همان اش و همان کاسه.هم همسویی و توافق جامعه بین المللی شکننده و گذراست و در شرایط پر تلاطم ژیوپولیتیک کنونی دوام وبقایی ندارد و هم نظام سیاسی دست ساخته ان در داخل.نه گروههای سیاسی تاریخ گذشته و ورشکسته در اندیشه یک راه حل اساسی بر خاسته از اجماع و اتفاق همه مردم اند و نه جامعه بین المللی این وظیفه را دارد.هردو طرف به منافع و مصالح خود شان فکر میکنند.صدای مردم درین میان ناشنیده می ماند.راه حل فرضی سیاسی اینده یا حاصل یک معامله دیگر بین المللیست و یا مولود یک تعامل و توافق منطقه ای خواهد بود که هیچکدام تعهدی به منافع مردم افغانستان ندارند.صورتبندی و تشکل یک  إتلاف سیاسی از مجموع این گروهها هیچ دستاورد تازه ای که مردم بتوانند به ان امید ببندند نخواهد داشت.قدرتهای بیرونی به اقتضای منافع خود شان باز به گزینشی در میان این گروهها خواهند پرداخت که این پدیده شوم از گذشته ها اسباب تفرقه و نزاعهای داخلی کشور بوده است.وقتی فاجعه ایکه خود معلول ده ها عامل دراز دامن سیاسی،تاریخی و فرهنگیست رخ میدهد و دامن همگان را می گیرد انگاه جناح پیروز قدرت مغرور و ظفرمند به رجز خوانی پرداخته و اراده کل ملت را به هیچ می گیرد و جناح ناکام و مغلوب ضجه و غوغای مظلومیت و محرومیت سر میدهد بدون اینکه هیچکدام در اندیشه رفع بیعرضگیها و خطا های خود باشند.یکی از مستی اقتدار با دم خود گردو می شکند و دیگری با محرومیت از اقتدار از به بیچارگی می افتد.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا