گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » طالبان هیچ پندنه میگـــیرند ! دوستم دردام شورا ی امنیت افتاد!
طالبان هیچ پندنه میگـــیرند ! دوستم دردام شورا ی امنیت افتاد!

طالبان هیچ پندنه میگـــیرند ! دوستم دردام شورا ی امنیت افتاد!

این پهلوان دوستم مرغ اش یک لِنگ دارد ! هرگاه برایش فرصتی بدست آید ذکر خیری  از ملا فاضل آخند یکی ازفرماندهان طالبان در شمال افغانستان  که روزگاری در اسارت ملیشا های پهلوان  دوستم قرار داشت بعمل می آورد .وقتی دریکی از گردهم آئی های که به مناسبت اعطای رتبه مفتکی پهلوانی مارشالی و بازگشت وی  از خارج به کشور برگزارگردیده بود ودر سخنرانی ای که پهلوان دوستم به این مناسبات ایراد میکرد خطاب ملا هیبت الله آخند و دیگر سران طالبان ایراد میکرد از ملا فاضل به عنوان دوست و رفیق اش چنین یاد نموده بود : هیبت الله آخوند ، او ملا برادر او ملا فاضل ما ملا فاضل خو نان و نمک شده گی هستم ! مهمان ما بود بسیار وقت این چه رقم جنگ است ؟

غالبأ این سخنرانی که پهلوان از ملا فاضل آخوند دوست و رفیق یاد کرده بود سبب شد که وقتی همین ملا فاضل برای انجام مذاکرات بین الافغانی در مسکو حضور یافت وپهلوان رشید دوستم نیز در معیت یک هیأت به مسکو رفته بود با دیدن ملا فاضل آخند نزد وی رفته و گویا ملا فاضل نخواسته و یاهم نتوانیسته در محضر عام با وی خوش آمدید گوید برخلاف این امید وقتی پهلوان دوستم بر شانه وی دست می اندازد سبب واکنش ملا فاضل آخوند می گردد که پهلوان دوستم توقع آنرا نداشت و پهلوان دوستم را به اسم قاتل خطاب میکند .جالب است که پهلوان رشید دوستم با این واکنش  ملا فاضل آخند با قهر وغصه ای پهلوانانه مجلس را ترک می کند و راهسپار کابل می شود .عزیمت آخیر استخباراتی پهلوان دوستم که خودرا مارشال دوستم میخواند به معیت محمد اشرف غنی  سرقوماندان اعلای نیروهای چند گانه مسلح افغانستان به شمال افغانستان محصول بیماریی  مزمن  یاد فراموشی ازجنس الزایمر که  تدریجأ به زوال عقل می انجامد بوده است که با درد ودریغ این پهلوان معروف دچار آن شده است . حکایت از آنجا آغاز شد که دریکی ازروزهای گرم تابستانی وقتی شورای امنیت کشور که دفترامنیتی ارگ محسوب میشود پهلوان عبدالرشید دوستم راغرض مقابله با جنگجویان طالب عازم فاریاب ساخته بود آنگاه که درکمین مخالفان یا همان دستوردهنده گان جنگ باطالبان در منطقه غورماچ  قرار میگیرد و هرجایی که تلفن میزند تلفن ها قصدأ خاموش شده بود ند تا خبر مرگ پهلوان به گوش شان برسد اما تلفن یکی از رجال برجسته که همانا جنرال مراد علی مراد هزاره تبار بوده باشد به صدا در می آید و میگوید :

….خیلی جاها که تلفن کرده بود و صدا زده بود ، برای وزیر دفاع ، وزارت داخله تلفن ها آن روز گُل بود تصور نموده بودند که تا دوساعت دیگر جنرال دوستم گپ اش ختم میشود . آخیر این بیچاره چه کار کردند ؟ جنرال دوستم می شنوی صدای مرا حتمأ ! این چه کار کرد جنرال مراد را پیدا کرد برای ما چه گفت ؟ وقتی حاضران شعار های زنده باد مراد را سر میدادند گفت : گوش کنید ، گوش کنید برای ما چه گفت ؟ برای ما گفت که جنرال مراد ! به یاد داری که این جنایتکاران استاد مزاری رحمه الله علیه را به شهادت رساندند از داخل وبیرون !…امروز هیچ یکی دیگه پیدا نه میشود و هیچ مادری را عبدالعلی مزاری نخواهد پیدا کند که جایش را پُر کند ، اقای مراد علی مراد اضافه میکند …که به خدا این گپ جنرال دوستم بوده ، به والله من اشرف غنی واری برای خود یک اصطلاح را جور نه میکنم .این گپ جنرال دوستم بود وجنرال دوستم زنده است ….اما کسی که یارو یاور عبدالعلی مزاری رحمت الله علیه بود جنرال دوستم بود که امروز با همان سرنوشت گرفتار شده ام که بعد از نیم ساعت جنرال دوستم را تاریخ افغانستان نه می بیند …خدا خیر کند جنرال صاحب چه شده ؟ میگوید من درمحاصره هستم و دوصد نفر ازگاردم شهید شده و من مانده ام با بیست نفر اینا مرمی کلاشینکوف دشمن هم در امو تانکم می خورد . اگربرای من کمک نه کنی دیگر جنرال دوستمی را در افغانستان نخواهی دید …

من در کندز در لحظه ای که بسیار حساس است جنگ دارم و کندز نو کمی آزاد شده بود و به پیش میرفت و میخواستم که ساحه را آزاد بکنم . پیش خود فکر کردم که چه کار کنم ؟ طیاره را خواستم یک جوره را همراه رئیس صاحب نبیل هم این را شریک ساختم در این وقتها ، او وقت نه ! این را برایش گفتم ..ده نفربود عمله پروازی خواستم یک یک لک روپیه (افغانی) برایشان دادم ده لک ! بسیار خوش شدند گفتم یک وظیفه مهم است پرواز کنید بروید مزار تیل بگیرید بروید فاریاب ؛ گفتند به چشم صاحب !گفتم جنرال دوستم در همین کوردینات ، کوردینات دادم ما خو منصبدارهستیم ..

افتخار برشما که مکتب میخوانید هوش کنید به قیمت جان تان جنرال دوستم را نجات بدهید .این ها با پیکا دشمن را زدند تا فضا کمی تخلیه شود و طیاره نشست و جنرال دوستم بالاکرد ..جنرال دوستم را زمانی که آورد با ما در تلفون از خانه اش صحبت کرد وگفت که همین اولین تلفن است که برای شما میکنم خدا ترا عزت ترا بالاتر بکند برادری را ادا کردی وضعیت فعلی مه خوب نیست خدا حافظ من یک داکترخواستیم که سرم کاربکند .تشکر ازخودت …آیا این آدمک مکار اشاره به (اشرف غنی ) که دیروزاینجا آمده بود شما را ساعت ها مردم شما را دراینجا نشانده بود ما شنیدم گپ هایش را که چه گفته است ؟ چقدر بی حیائی ؟ آیا جنرال دوستم را کشت یا نه کشت ؟ در پنج سال که حق قانونی جنرال دوستم بود بحیث معاون اول رئیس جمهور وی یکسال را هم پوره نکرد .

اگر روزی سه بار صبح ، ظهر و شب برویت تجارب و با این چنین برخورد ها با این پهلوان پنبه ای درس خلاق و اصول داده شود باز فردایش دست از معامله و فساد نه میکشد . و چنانچه می بینید و شاهد هستید این پهلوان دوباره کمر شکست خورده سر قوماندان اعلی را بست و فرقی نه میکند که بر این پهلوان پنبه ایی چه فرود می آید . الته از قدیم گفته اند که پهلوان زنده خوش است !

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا