گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » طــالبان ازدوحه تا کــابل !
طــالبان ازدوحه تا کــابل !

طــالبان ازدوحه تا کــابل !

با اینکه هنوزهم شاید خیلی ها از کارشناسان و تحلیل گران حامی طالبان  معتقد براین باشند که شعار های مفتکی و فخر فروشی های عده ای از اذناب طالبانی برملت ستمدیده افغانستان که گاه ناگاهی ازمعده مبارکه شان سر میدهند و شعور توده های مظلوم افغانستان را گروگان گرفته و خود را فاتحان و شکست دهنده گان امریکا  بزرگترین قدرت جهان و شرکای جرمی شان می دانند بپذیرند که براستی هم طالبان طی بیست سال جنگ با ناتو و ایالات متحده امریکا گردان های آزادی بخش ملی اند .

اما با روشنی می بینیم که واقیعیت های موجود وحقیقت اصلی  مسأله غیراز آن است که با سردادن شعار های مفتکی و غیر واقعی جغرافیای  افغانستان مکدرگشته  است .چه انگیزه ای و مانعی  باعث نه دانستن این حقیقت اظهر من الشمس میشود که وقتی ایالات متحده امریکا و شرکای منافع اقتصادی اش دیدند که بازی در میدان افغانستان به دلائل گوناگونی باید تغییر دهند وبه جایی این همه مصارف گزاف مالی میتوانند با کمک مهره های انسانی وبا عقب انداختن برنامه ها ی استراتیژیک خویش برقرار سازند. در بحبوحه چنین تغییر اسلوب های استعمارجهانی  بوده که  دربطن معاهده ننگین بن که مدیریت جامعه افغانی را به ظاهربه مهره ها ی آزموده شده همچون حامد کرزی واشرف غنی تحت اشراف دائمی زلمی خلیلزاد  چهره افغان تبار امریکائی واگذار کنند وتمامی ذخائر کشور تاریخی افغانستان را با سرمایه گذاری های شرکت های نفت وگازی همچون یونوکال Unocal و خطیب العالمی به بیرون بکشند  که این رویه مدیریتی در چهارچوب قانون اساسی مصوب لویه جرگه تاریخی قانون اساسی سال ۱۳۸۲  ادامه داشت و طبیعی بود که برخی از کشورهای منطقه نه به دلیل ماهیت نظام بلکه به حضور کمرنگ خود در ساختار دولت مصوب کنفرانس بن با این سازوبرگ کشورهای غرب وناتو زمزمه های  مخالفت با دولت حاکم یا جمهوری اسلامی افغانستان را سردادند وبا حمایت سیاسی و سرانجام نظامی ازبرخی نیروهای ناراض با تفکر طالبانی پرداختند و در راستای چنین سیاست چانه وفشار کشور های منطقه بویژه پاکستان و ایران بوده که برای نخستین باردر سال ۲۰۰۷  با مخالفین دولت جمهوری اسلامی افغانستان مذاکرات پنهانی آغازیافت

شیرمحمد عباس ستانکزی که ازنخستین مهره های استخباراتی  گفتگو ها ی مخالفین با امریکا و متحدین اش بوده در باره چگونگی آغاز مذاکرات با ایالات متحده امریکا در یک گفتگوی مفصل با طلوع نیوزدر پاسخ به خبرنگار چنین اظهار میدارد : جناب سپهر صاحب به شماهم بهتر معلوم است وازطریق رسانه ها جریان مذاکراتی که ما با امریکائی هاداشتیم …قسمت آخیری مذاکراتی که ما دردوران حکومت ترامپ ،همچنان نمائنده خاص آنها که در مذاکرات بودند آغای خلیلزاد داشت از طریق مطبوعات تقریبأ روزمره برای جهانیان اطلاع داده می شد اما قبل از آن هم ما مذاکراتی با امریکائی ها داشتیم وبه خاطر آگاهی ملت عزیز خود ما و همچنان برادران وخواهران افغانی ما من باید اینرا بگوئیم که ما مذاکرات را با امریکائی ها بطور پنهان از سال ۲۰۰۷ شروع کرده بودیم و از ۲۰۰۷ الی ۲۰۲۱ که آخرین خروج قوای امریکائی از افغانستان بود مسؤلیت تمامی مذاکرات بین امریکا و امارت اسلامی افغانستان بدوش من بود البته چند سال پیش از آنکه در دوره اوبا ما بودند ما چندین مرتبه با امریکائی ها به این توافق رسیدیم که یک دفتر ما دردوحه در قطر رسمی شود و برای ما یک دفتر داده شود تا از آن طریق بتوانیم داخل مذاکرات رسمی شویم متأسفانه در طول همین مذاکرات چند دفعه مذاکرات به ناکامی انجامید وطرف امریکا همیشه آنرا قبول نه میکرد مطلب اینکه آنها پس به واشنگتن میرفتند و همین موضوع را با کلان های خود مطرح میکردند ،

آنها پس اینرا لغو می کردند البته این بعضی عواملی داشت و یک مرتبه حکومت وقت کابل هم در این رول مهمی داشت که آنها می گفتند که اگر در قطر یک دفتر اعلام میشود این یک حکومت موازی با حکومت ما است لهذا آنها اعتراض کردند وبنابر اعتراض آنها حکومت اوباما هم تصمیم گرفت تا دفتر را پس بسته کنند و مذاکرات به تعویق افتاد خو بالاخیره در ۲۰۱۸ و ۲۰۱۷ ما باز کوشش کردیم و طی کوششی که ما کردیم در باره بازگشائی دفتر سیاسی ما امریکائی ها را به میز مذاکره کشاندیم و اینها آمدند و مذاکرات را رسمأ شروع کردند که در این مرتبه آقای خلیلزاد رئیس هیأت امریکائی بود واز جانب امارت اسلامی من مسؤل این مذاکرات بودم وشما دیدید که تقریبأ هجده یا نوزده ماه این مذاکرات طول کشید وما درنتیجه آن یک توافقنامه را امضأ کردیم که امروز بر آن پیش میرویم.حال که به اساس طرح ناقص و دم بریده  معاهده دوحه به قول آقای  شیر محمد عباس ستانکزی نخستین  آغازکننده گفتگوهای  طالبان به قدرت رسیده اند چگونه و برویت کدامین منطق باید مسا ئل بسیار حاد و حساس  کشور را که پس از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان به چشم می خورند توجیه کرد ؟ حال ببینیم که آیا این وثیقه و حتی ضمائیم پیدا و پنهان آن حاوی  چنین مواد بوده است یا خیر ؟

آیا فرامین فتوی گونه ای که از همان نخستین اعلام استخباراتی امارت طالبان در افغانستان نه تنهابا موافقتنامه مجعول دوحه درتناقض اند بلکه با احکام روشن وصریح  دین اسلام نیزهیچگونه ارتباطی ندارند و مسلمأ که نه میتوان در برابر چنین مسائل بزرگ و حیاتی برای ملت بزرگ و مسلمان افغانستان بی تفاؤت بود وبدون توجه از آن گذشت . اما جان کلام اینجاست حتی عملکردهای طالبان که بنام امارت بر افغانستان سلطه یافته است  در تناقض با مفردات معاهده معروف دوحه میباشد که طالبان و حامیان شان خود را پابند بر آن می خوانند . لازم است دراینجا به”برهان قاطع “عزیزانی اشاره بکنیم که با دیدن آن تمامی وعده ها ی سرخرمن اکثریتی از طالبان حاکم ساخته شده برسرنوشت افغانستان روشنی روز را شب و تاریکی شب را سفیدیی روز تفسیر وتعبیر میکنند .آورده اند که امام فخررازی هر روزهنگام درس و بحث از مذاهب و فرقه های اسلامی سخن می گفت وازجمله به “اسماعیلیه ” که میرسید این فرقه را شدیدأ مورد انتقاد و نکوهش قرار می داد . روزی یکی از هواداران سرسخت اسما عیلیه ، امام فخررازی را در گوشه ای از مسجد بر زمین کوفت و خنجری بر گلویش برزمین گذاشت درحالیکه گاهی خنجر را برای تأکید بیشتر مطلب اش برگلوی فخررازی می گذاشت گفت:شیخ اگرپس ازاین نامی ازاسماعیلیه را برزبان آوری شاه رگ گردنت را خواهم برید.شیخ ازآن به بعد در دوران درس از تمامی فرقه ها نام می آورد به جز اسماعیلیه ! وقتی شاگردان شیخ رازی به تعجب می پرسیدند شیخ ترا چه شده که استاد  در جریان درس ازتمامی فرق ومذاهب میکند الی فرقه ای اسماعیلیه که انتقاد نه میکند ؟ شیخ فخر رازی درحالیکه دست به محاسن می کشید و لحن صدایش راعاجزانه تغییر می داد ومی گفت: آخیر آنها ” برهان قاطع ” دارند ومن این”برهان قاطع “شانراقبلأ نه دیده بودم فقط آخیرأ متوجه شدم ! باهمه احترامی که به روشنفکران مصنوعی و تحلیل گران مافیائی داریم از مدت زمان مدیدی بویژه پس ازسلطه جنگجویان طالبان برسرنوشت افغانستان است که این”برهان قاطع ” به انواع گوناگون درکشورما نیز رائیج شده است

گاهی به چشم خود شاهد بوده ایم که برخی از تازه به دوران رسیده های سیاسی که هنوزهم شیمه ای دفاع ازباطل رادارند وهمچون قلزوم جوشانی  ازکینه ها ونفرت هامی جوشند و با خواندن خطبه های از  تملق بر منبر های فرمائیشی و “سیأ”سی  نه تنها مفاهیم روشن قرار داد دوحه را مسخ می کنند بلکه حاکمیت غیر مشروع  طالبانی  را به عنوان دولت مشروع و برخاسته ازاراده مردم مسلمان افغانستان می خوانند . ولی دریغا اکنون وبا گذشت نزدیک به سه سالی که ازعمرحکومت نامشروع طالبان سپری میشود همه امید های مردم یتیم گشتند و بخاک وخون کشیده شدند مردم تصور میکردند وحق هم چنین بود که وقتی دشمن با شما حیله میکنند و شما را از حق خود ارادیت  و تعیین سرنوشت به عنوان  ساکنان و شهروندان اصلی کشوربا استفاده از وسائل گوناگون محروم ساخت شما نیز حق دارید با همان دشمن مکارازدرب ” تقیه ” وارد گود شوید و با عمل و تاکتیک پیچیده ای که ریشه در آب ملی گرائی عقلانی داشته  باشد بازی را باغازید .هرچند از نخستین دوره حاکمیت طالبانی ملت افغانستان خاطره ای خوبی نداشتند اما به عنوان تنها نیروی مسلح و مدعی نگهبانی و حراست از ارزشهای ملی که طبعأ با گذشت بیست سال از دوره اول حاکمیت در رسانه ها ی جهانی انعکاس می یافت به عنوان یک نیروی مذهبی اصلاح گرایانه و تجربه یافته از حوادث روزگار ظهورحرکت مجدد آنها در دلهای همه آزادی خواهان و عدالت طلبان جوانه زد .وقتی  بتاریخ ۱۵ ماه آگست سال ۲۰۲۱ میلادی جنگجویان طالبان به بهانه اینکه نگهبان مردم ایم و دل های مردم را پاس میداریم در مقدم شان لبیک گفتیم ! و آن همه که از انسان و اسلام  سخن می گفت باور کردیم اما دیری نه گذشت که این مبعوثین خدا جامه ای بعثتی را که بر تن کرده بودند از تنه های شان بدور ساختند و بی هیچ اعتنای به مردم راهی کاخها و قصرها شدند . طالبان که از نسل مجاهدان راه خدا و آزادی بودند با همه بریدند و تنها بسوی قدرت و ثروت خزیدند و ناگهان دیدیم که شمشیر ها را که برویشان آیاتی ازجهاد  نوشته بود بسوی بینوایان کشیدند وبا خاموش ساختن  چراغ قانون سربریدند و  به غارت بیت المال پرداختند !اکنون که در سالروز آن نقشه راه آن هجوم ظالمانه ای قرار داریم و با گذشت دست کم دوسال و چند ماهی ازچگونگی  تطبیق نقشه آن  هجوم بی رحمانه سپری میشود هنوز هم خاطرات سیاه و تلخ آنروزها در قلب های ازتک ، تک مردم افغانستان بویژه  شهریان کابل زنده است وهنوزهم مردم مسلمان افغانستان نه میدانند باانهدام تمامی آثاری از مدنیت که در زیر آسپهای از قدیم شناخته شده لگدمال شده بود سربازان این قافله دوباره ازآن عبورکردند ممکن است ملت های شوریده و صاف اندیش چنین برخورد های ” صادقانه و ساده اندیشانه ” را تحمل کنند مگر هرگز واکنش های آمیخته با خُدعه وفریب را نه می پذیرند !بدون شک کسانی که درد طاقت فرسائی مهاجرت بویژه تبعید به کشور پاکستان را چشیده اند و درآن کشور چند سالی مجبور به زنده گی شده اند میدانند که اساسأ تأسیس آنکشور یک پروژه انتقام جویانه و در عین حال ماجرا جویانه استعمار غرب  در منطقه جنوب غرب آسیا بوده است و از همان آغاز مقاؤمت و جهاد ملی مردم نجیب افغانستان در برابر استعمار سرخ شوروی سابق شبکه های استخباراتی پاکستان بویژه سازمان اطلاعات ارتش ISI مشغول شکار بهترین فرزندان افغان از کتله های مهاجرین و آواره گان بوده است که ازعملکردهای  ضد انسانی و ضد میهنی کمونیست های روسی و عمال بومی آن به کشور پاکستان مجبور به مهاجرت شده بودند . که آخرین نسل آن که طی نزدیک به پنج دهه در فارم های تاریک نگهداری نگهداریی استخباراتی می شد بنام طالبان افغانستان و امارت اسلامی را در معیت چندین گروه دیگر تروریستی که برای فشار برکشورهای منطقه در فارم های فوق الذکریکجا با طالبان افغانستان  نگهداری و پرورش می یا فتند   وارد قلمرو افغانستان ساخت .

بدون شک دوران مهاجرت وآواره گی که حتی ناشناخته ترین دشمنان دین و میهن ازاوضاع نا به سامان افغانستان بهره ناجائز می بردند مملو ازتجارب و اندوخته های است که درس های بزرگ وعبرت ها ی سترگی را به خاطره ها می آورند .جای شگفتی است هنوزهم که در شرائط حساس وباریکترازموبرای کشورقرارداریم مصاب با سرگیچی های میشویم که حتی روشنفکران وتحلیل گران جامعه بصورت ناخواسته همدست وعاملان استراتیژیی کشورهای بیگانه بویژه پاکستان قرارمی گیرند .جالب ترین پهلوی این سناریو آنجاست که سرزمین افغانستان که به مانند تنور داغ می جوشد و خون گریه میکند  تنها میدان جنگ سازمان اطلاعات ارتش ISIنبوده بلکه جولانگاه رقابت همه گروه های سیاسی  ومذهبی نیز میباشد وهرگروهی و دسته ای ازچهل سال جنگ درافغانستان براین تنور داغ نان می پزند ! جالب است آنها وقتی در سرزمین افغانستان با هم تصفیه حساب های پردرآمدی نیز میکنند و به رقابت می پردازند نه تنها برای استقرار و آرامش عمومی افغانستان به طالبان مشوره های خوبی نه میدهند بلکه تا میتوانند بر آتشی که  این تنور را داغ نگه داشته است بنزین می ریزانند .چنانچه ملا فضل الرحمن معروف به ملا دیزل در استانه سفر به افغانستان نسبت  به مسأله تعلیم وتربیت دختران که اجازه به دختران برای کار و آموزش از مسائل اساسی و بنیادیی یک جامعه محسوب میشود در برابر پرسش خبرنگار گفت که چرا غرب در غزه قتل عام میکنند وغیره ……

هدف ما از تذکر چنین مطلب این است که نیروهای شبه مذهبی در پاکستان که همکار نگهبانان یعنی ارتش بودند و در ویرانی و تباهی آشیانه مردم ما نقش داشتند نیز از هرگونه آتش افروزی در افغانستان دست نه می کشند و هنوز هم آتش جنگ را پکه می زنند .

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا