گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » طالبان وتناقض درگفتاروکردار!
طالبان وتناقض درگفتاروکردار!

طالبان وتناقض درگفتاروکردار!

دیدگاه نواندیشی : هرچند تربیون نواندیشی با برخی واقیعت های جامعه افغانستان مندرج در نوشته ای که مطالعه می فرمائید بویژه در امور قومی و قبیلوی با نکته نظرات نویسنده مخالف است اما با توجه به شناختی که از نویسنده ارجمند آن داریم که یک شخصیت بی طرف ایران بوده و هیچگونه غرض ومرضی ندارد  این مقاله را خدمت شما عزیزان نیز تقدیم میداریم ماهیت طالبان با آن‌چه تلاش می‌کنند بنمایانند، کاملا متفاوت است. ایدئولوژی خود را اسلام‌ معرفی می‌کنند، اما ماهیت شان تفکر تاریک قبیله‌گرایی است. در گفتار خود از عدالت اسلامی و آزادی و استقلال صحبت می‌کنند، اما عمل شان مبتنی بر ستم، حذف فیزیکی افراد خارج از قوم و قبیله‌شان و در عین حال، التماس برای به رسمیت شناختن نزد کسانی است که حضور آنان را منافی استقلال افغانستان می‌دانستندطالبان مدعی دشمنی با آمریکا بوده‌اند، اما پس از خروج آمریکا، همواره از آمریکا تمنا می‌کنند که امارت شان را به رسمیت بشناسد و سفارت خود را در کابل فعال سازد. این التماس به تمام کشورهای غربی و اعضای ناتو دنبال می‌شود و تلاش می‌کنند به غربی‌ها اطمینان دهند که ما تهدیدی علیه شما نیستیم و به کمک ما بشتابیدطالبان به خاطر دستیابی به منافع و نیازهای اساسی فعلی خود، همواره در تعامل با جمهوری اسلامی ایران با فریب و نیرنگ پیش رفته‌اند. در میز دیپلماسی و در سفر و گفتگو به مقامات و مسئولین ما، از نگاه مثبت خود به ایران و از دوستی و قرابت صحبت می‌کنند، اماازریشه و اساس ایران را دشمن خود می‌پندارندپاکستان و قطر در واقع مالکان اصلی طالبان هستند. پاکستان به اهداف خود نزدیک شده است و بر تمام هستی افغانستان مسلط گردیده است. اگر طالبان به این استعمار و سلطه همه جانبه پاکستان تن دهد، پاکستان به حمایت‌های خود از طالبان ادامه خواهد داد. در غیر این صورت، گروه‌های جدیدی را برای از پا در آوردن حکومت طالبان، ایجاد خواهد کرد. همان کاری را که با حکومت نجیب،حکومت مجاهدین و حکومت کرزی و غنی کردقطر نیز پس از تقویت جایگاه طالبان و مشروعیت بخشی به آنان با افتتاح دفتر و میزبانی مذاکرات آمریکا و طالبان در طول چند سال گذشته، اکنون پس از دیدار امیر قطر با بایدن در کاخ سفید،رسما نماینده وحافظ منافع آمریکا درمنطقه شد و اختیار امور افغانستان به این کشور واگذار گردیدسرشت و باطن طالبان وحشت‌ناک‌تر از آن است که قابل تصور باشد، اما در سخن و دیپلماسی، توانسته‌اند با زبان نرم و فریب، برخی ساده لوح را نسبت به خود خوشبین سازند. اسلام و شریعت برای این گروه، ابزاری است برای سلطه قبیله‌ای. نه درکی از اسلام دارند و نه تخصصی در آموزه‌های دین خیانت بزرگ زلمی خلیل‌زاد به مردم افغانستان و جنایت آمریکا با زمینه‌سازی برای تسلط طالبان بر سرنوشت مردم کشور همسایه و خروج نکبت‌بار این استعمار ستمگر از افغانستان، نه تنها مردم افغانستان را با قحطی، سردرگمی و یاس و سرخوردگی بی‌پیشینه مواجه ساخت، بلکه خطرات جدی علیه کل منطقه ایجاد نمود. همراهی، همسویی و حتی حمایت برخی قدرت‌های منطقه‌ای با طالبان، سبب شد گروهی بر افغانستان چیره شود که در پس نقاب دین پنهان شده و نه تنها خوارج‌گونه با مسلمانان افغانستان رفتار می‌کند، بلکه با پوشش ادبیات دینی، انحصارگرایی قومی و قبیله‌ای و خشونت‌ها و سیاست حذف نژادپرستانه را در داخل افغانستان و در عین حال، رویکرد فریبکارانه‌ای را درقبال جمهوری اسلامی ایران تعقیب می‌نمایند.ماهیت طالبان با آن‌چه تلاش می‌کنند بنمایانند، کاملا متفاوت است. ایدئولوژی خود را اسلام‌ معرفی می‌کنند، اما ماهیت شان تفکر تاریک قبیله‌گرایی است. در گفتار خود از عدالت اسلامی و آزادی و استقلال صحبت می‌کنند، اما عمل شان مبتنی بر ستم، حذف فیزیکی افراد خارج از قوم و قبیله‌شان و در عین حال، التماس برای به رسمیت شناختن نزد کسانی است که حضور آنان را منافی استقلال افغانستان می‌دانستند.این گروه با این جهالت، ستم‌گری، دشمنی با اقوام غیرپشتون و فارسی زبانان افغانستان و تلاش برای حذف آنان و نیز فقدان ظرفیت و تخصص مدیریت و در غیاب توان علمی و اداری، یقینا نه تنها افغانستان رابه فاجعه بیشتر مواجه خواهد ساخت، بلکه برای کل منطقه خطرناک و سبب گسترش تنش و بی‌ثباتی خواهد بود.در ذیل، مرور کوتاهی می‌کنیم بربرخی تناقضات کرداری و گفتاری طالبان دردوعرصه داخلی و خارجی.چنان‌که اشاره شد، طالبان خود را نماینده دین و فرشتگان نجات و پیام آور اسلام، به عنوان دین رحمت می‌دانند. اما در عمل، تا کنون به صورت گسترده به چند اقدام ذیل که مخالف صریح اصول بنیادین و روح اسلام است، دست زده‌اند.
الف: قوم‌گرایی و حذف فیزیکی غیرپشتون‌هابه‌رغم اعلام عفو عمومی در ظاهر و در گفتار، در عمل طالبان تا حالا به صورت روزمره، جوانان، فعالان فرهنگی و نیز منسوبین قبلی پلیس یا ارتش افغانستان را شبانه از خانه شان خارج کرده و از بین برده‌اند. این درحالی است که بسیاری از مقامات نظامی، قضایی و اداری پشتون که در نظام سابق در مناصب بالا مشغول بوده اند، در کنار طالبان در آرامش زندگی می‌کنند و در امن و امان هستند و از حکومت طالبان حقوق می‌گیرند.قتل‌های مخفی در کابل، هرات، غزنی، مزار شریف، دایکندی، بامیان و بسیاری دیگر از شهرهای افغانستان فراوان است و گاهی فعالان فرهنگی و جوانان غیرپشتون را با اتهام‌های دیگری چون سرقت، دست داشتن در آدم ربایی و سایر اتهامات که هیچگاه ثابت نمی‌شود و دادگاهی هم برگزار نمی‌شود، بازداشت و شکنجه می‌کنند و از بین می‌برند.
ب: برکناری کارمندان غیرپشتون از دستگاههای حاکمیتی طالبان پس از تسلط برکابل و سایرولایات افغانستان، به جز اخراج انفرادی کارمندان غیرپشتون از ادارات گوناگون دولتی، تا کنون چندین مرحله کارمندان را به صورت گروهی از چند اداره اخراج نموده‌اند. تنها در دو هفته گذشته، دو مورد تصفیه قومی به صورت گروهی از ادارات صورت گرفته است: اخراج ۱۳ کارمند متخصص شیعه و هزاره از اداره ملی احصائیه و شناسنامه الکترونیک با حکم رئیس این اداره و اخراج دسته‌جمعی قضات شیعه و هزاره از بدنه نظام قضایی افغانستان. این درحالی است که سه هفته پیش، یک نانوای پشتون که از پیشاور پاکستان آورده شده و به عنوان مدیر راهنمایی رانندگی کابل تعیین گردیده است و عمران خان نخست‌وزیر پاکستان نیز گفت ۲۰۰۰ کارمند متخصص پاکستانی باید به افغانستان اعزام شود که در رسانه‌ها انعکاس زیادی پیدا کرد و طالبان به توجیه آن پرداختند.ج: غارت اموال و دارایی‌های غیرپشتون‌ها
غصب سرزمین و اخراج از ملک شخصی افراد در روستاها و اخراج از خانه‌های شخصی و تملک آن در شهرها گوناگون افغانستان ادامه داشته است. از بدخشان تا بلخ، فاریاب و جوزجان و از دایکندی تا کابل و غزنی که تفصیل آن در ظرفیت این نوشتار نیست. در هفته جاری، فشار‌های جدیدی را در غزنی بر مردم هزاره و شیعه تحمیل کرده‌اند تا این مردم از زندگی در ملک آبا واجدادی خود بیزار شوند و مجبور به کوچ گردند. در آخرین سناریو، یک دعوای حقوقی که ۳۱ سال پیش (۱۳۶۹) بین هزاره‌های مالستان و ولسوالی اجرستان رخ داده بود و در آن چندین تن هزاره مالستان را پشتون‌های اجرستان کشتند و در مقابل تعدادی گوسفند آنان به دست هزاره‌ها به عنوان خون‌بها افتاد، توسط طالبان دوباره احیاء شده است.استاندار(والی) غزنی به تازگی حکم قاطع صادر کرده است که قیمت گوسفندان گرفته شده در سال ۱۳۶۹ را هزاره‌ها به مبلغ ۶ میلیون افغانی (معادل دو میلیارد تومان) باید به پشتون‌های اجرستان پرداخت کنند. این درحالی است که این دعوای حقوقی بین شهروندان مالستان و اجرستان، ۳۱ سال پیش به تاریخ ۲۷ مهر ۱۳۶۹ خاتمه یافته و دو طرف دعوا ضمن پذیرفتن قضاوت هیات صلح تشکیل شده در آن زمان، دعوای حقوقی‌شان را پایان یافته اعلام کرده‌اند.
۳۱ سال پیش دو فیصله نامه صورت گرفت و فیصله‌نامه نیز در همان زمان در پشت قرآن نوشته و درج شده است، اما طالبان این فیصله پشت نوشته قرآن را هم قبول ندارند. حتی بر فرض که دعوایی در سی و چندسال وجودنداشت، حکم جدید استاندار غزنی بیانگرآنست که جان ده‌ها نفر انسان شیعه هزاره که پشتون‌های اجرستان کشته‌اند، به اندازه گوسفندان آنان نزد طالبان ارزش ندارد و خون‌بهای آنان هیچ.طالبان مدعی دشمنی با آمریکا بوده‌اند، اما پس از خروج آمریکا، همواره از آمریکا تمنا می‌کنند که امارت شان را به رسمیت بشناسد و سفارت خود را در کابل فعال سازد. این التماس به تمام کشورهای غربی و اعضای ناتو دنبال می‌شود و تلاش می‌کنند به غربی‌ها اطمینان دهند که ما تهدیدی علیه شما نیستیم و به کمک ما بشتابید.طالبان شهروندان افغانستان را سرمی‌تراشند و زنان افغان را بدون محرم و بدون چادر در شهر مورد آزار و اذیت قرار می‌دهند و بسیاری فعالین زن را شبانه از خانه‌های شان ربوده‌اند که از سرنوشت شان خبری دردست نیست، اما با زنان خارجی برهنه، درکنارهم می‌نشینند و صحبت‌های دوستانه دارند و دختران مقامات امارت خودخوانده در کشورهای غربی با همان فرهنگ و پوشش غربی یا درس می‌خوانند و مشغول تجارت‌اند و با تجار خارجی ازدواج می‌کنند.طالبان به خاطر دستیابی به منافع و نیازهای اساسی فعلی خود، همواره در تعامل با جمهوری اسلامی ایران با فریب و نیرنگ پیش رفته‌اند. در میز دیپلماسی و در سفر و گفتگو به مقامات و مسئولین ما، از نگاه مثبت خود به ایران و از دوستی و قرابت صحبت می‌کنند، اماازریشه و اساس ایران را دشمن خود می‌پندارند و سخنگویان و بدنه طالبان، به خصوص اعضای شبکه حقانی که فعلا سوار اصلی حکومت طالبانی هستند، به اشکال گوناگون، تنفر و خصومت خود را با ما مطرح نموده و حتی به ارزش‌ها، شخصیت‌های علمی و مذهبی ما و نیز به نظام جمهوری اسلامی تاخته‌اند.به‌رغم نیاز این گروه به شناسایی و چشمداشت به کمک جمهوری اسلامی ایران برای به رسمیت شناختن طالبان در سطح بین‌المللی، حتی حاضر نشده‌اند قطره‌ای از آب سدکمال خان را به سوی ایران رها سازند. وقتی در چنین شرایطی که نیاز به جلب نظر جمهوری اسلامی دارند و مساله به رسمیت شناختن شان ضرورت اولیه حکومت آنان است، با ایران چنین تعامل می‌کنند، در صورت استحکام پایه‌های قدرت و حکومت شان معلوم نیست چه سیاستی را در پیش بگیرندکه دررابطه بابدعهدی سابقه دیرینه دارندپاکستان و قطر در واقع مالکان اصلی طالبان هستند. پاکستان به اهداف خود نزدیک شده است و بر تمام هستی افغانستان مسلط گردیده است. اگر طالبان به این استعمار و سلطه همه جانبه پاکستان تن دهد، پاکستان به حمایت‌های خود از طالبان ادامه خواهد داد. در غیر این صورت، گروه‌های جدیدی را برای از پا در آوردن حکومت طالبان، ایجاد خواهد کرد. همان کاری را که با حکومت نجیب، حکومت مجاهدین و حکومت کرزی و غنی کرد.قطر نیز پس از تقویت جایگاه طالبان و مشروعیت بخشی به آنان با افتتاح دفتر و میزبانی مذاکرات آمریکا و طالبان در طول چند سال گذشته، اکنون پس از دیدار امیر قطر با بایدن در کاخ سفید، رسما نماینده و حافظ منافع آمریکا در منطقه شد و اختیار امور افغانستان به این کشور واگذار گردید و آمریکا از طریق قطر، اهداف و منافع خود را در منطقه و افغانستان تعقیب و از افتادن طالبان به کام روسیه و چین، تلاش خواهد کرد که جلوگیری نماید.

سرشت و باطن طالبان وحشت‌ناک‌تر از آن است که قابل تصور باشد، اما در سخن و دیپلماسی، توانسته‌اند با زبان نرم و فریب، برخی ساده لوح را نسبت به خود خوشبین سازند. اسلام و شریعت برای این گروه، ابزاری است برای سلطه قبیله‌ای. نه درکی از اسلام دارند و نه تخصصی در آموزه‌های دینی.از لحاظ داخلی، طالبان نشان داده‌اند که نه ظرفیت اداره و تخصص اداری دارند، نه نظر اقوام گوناگون افغانستان را قادرند جلب نمایند و نه تغییر مثبتی از خود به نمایش گذاشته‌اند. حتی با رویکرد فارسی‌ستیزانه، زبان مشترکی با مردم افغانستان ندارند و پس از تسلط، مقامات شان اغلب به پشتو صحبت می‌کنند که اکثریت جامعه که زبان مشترک شان زبانی فارسی است، نمی‌دانند که چه می‌گویند.سیاست حذف، سرکوب و غارت غیرپشتون‌ها قبل از به رسمیت شناخته شدن شان جریان دارد. در سطح بین‌المللی، به‌رغم تلاش‌های فراوان، طالبان در کسب مشروعیت بین‌المللی نیز هنوز عاجز بوده اند، اما زمینه بی‌ثباتی و تشدید رقابت‌های استخباراتی را در افغانستان و منطقه بیشتر فراهم ساخته‌اند. بی‌تردید، حکومت طالبانی دوام نخواهد آورد و درکوتاه مدت رفتنی خواهد بود، اما سلطه این گروه بر افغانستان، هم افغانستان را حداقل پنجاه سال به عقب رانده و هم منطقه را با ناملایمات وابرآشوب تازه‌ای مواجه می‌سازد.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا