گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » تقــلای یــک جــنین و نــگـارش مدرنیزم دینی پروژه اســتعمار!
تقــلای یــک جــنین و نــگـارش مدرنیزم دینی پروژه اســتعمار!

تقــلای یــک جــنین و نــگـارش مدرنیزم دینی پروژه اســتعمار!

یادداشت نواندیشی « آنچه که با دیده درایی و پر رویی، بنام های روشنفکری ، مدرنیزم ، دیگر اندیشی و نو اندیشی با پسوند دینی، توسط کسانی چون ارکون ، نصر ابوزید و سروش مطرح می شود، در حقیقت امتداد فکر استشراقی و ترجمه عربی و فارسی شبهات مستشرقین یهودی، مسیحی و ملحد در سیاق جنگ فکری و روانی براه انداخته شده علیه اسلام و مسلمانان از طرف دوایر مشخص استخباراتی و نظامی آمریکا و بریتانیا علیه اسلام و مسلمانان است که هدف قرار دادن قرآن ، پیامبر صلی الله علیه و سلم و عقیده و ایمان مسلمانان در محراق و مرکز آن قرار دارد.»  وقتی جملات فوق را مرور می کنی و می خوانی اگربا نویسنده آن و با کسانی مانند محمد ارکون ، نصرحامد  ابوزید و عبدالکریم سروش آشنائی نداشته باشی لابد درحق کسانی چون محمد ارکون – نصر حامد ابو زید و دکتورعبدالکریم سروش بلادرنگ از خداوند توفیق می طلبی تا بر مبنای قضاوت فتوی گونه ای  که درفوق مطالعه فرمودید توان تطبیق و اجرای حدود الله بر آنها را که از مبانی تیوریک گفتمان شریعت مدار و بنیادگرای حاکم بر اکثریتی از کشورهای شبه اسلامی است از پروردگار مطالبه می نمودید . اما این نوشتار فتوی گونه به قلم کیست و آقایون محمد ارکون – نصر حامد ابوزید و عبدالکریم سروش چه کسانی اند و چرا از سوی برخی متحجران مذهبی نمای که جاده صاف کن نظام حاکم بر نیم قاره هند و افغانستان بوده اند نشانه گرفته میشوند ؟ این سطوراولیه ای  از مقاله ای است که بقلم فضل الهادی وزین یکتن از برجسته گان امور مذهبی وعضو برجسته شورای علمای افغانستان که در عین حال از استادان علوم مذهبی نیز بشمار می آید نوشته شده است . ما به عنوان تربیون نواندیشان مسلمان افغانستان  اکیدأ باورداریم که قضاوت هر کس نسبت به هرموضوعی نه میتواند بهتر از نوع اطلاعات و معلوماتی باشد که درمسیر رسیدن به حقیقت حاصل میدارد اگر اطلاعات درستی را به او بدهی و سپس او را به حال خود واگذاری شاید تا مدتی هنگام اظهار نظر اشتباه کند اما امکان اظهار نظر درست تا همیشه با او خواهد بود ، در عوض اگر به وی اطلاعات موهوم ، نا درست ، ناقص و آگنده از جعلیات بدهی  دستگاه اندیشه اش را برای ابد ویران کرده ای و او را به سختی پائین تر از انسان تنزل می دهی . آقای فضل هادی وزئن نیز ازآنعده مذهبیون راسخ العقیده ای است که توانیسته سنت های متعلق به جامعه صدر اسلام بویژه درشبه جزیره عرب را در عصر کنونی و با استفاده ازظواهر زندگی مدرن و ترمنولوژیی عصر جدید با چاشنی تیوریزه سازیی خشونت بالقوه در وجود هرانسان درهرکجای اززمین به عنوان یک روش و یک سنت مقدس دربسترهمه تاریخ بشری تبلیغ نمایند . جناب فضل هادی وزئن این عضو ارشد شورای علمای افغانستان در بخشی از مقاله ای که بنام « مدرنیزم دینی پروژه فکری استعمار» به انگیزه ء نجات دین مقدس اسلام به عنوان یک رسالت دینی برشته تحریر در آورده است مینویسد : «طراحان پروژه نو اندیشی یا روشنفکری دینی در صدد ایجاد و نشر پدیده جدیدی بنام “اسلام مدرن و دموکراتیک “اند که هدف اصلی آن تحریف، بی محتوی ساختن و در نهایت سکولار سازی اسلام و منطبق ساختن آن با ارزش های لبرال کپیتالیزم غربی و تسلیم شدن بی چون و چرای جهان اسلام به هژمونی سیادت غرب و تمدن غربی در سه حوزه هویت، ارزش ها و منابع و ذخایر اقتصادی توأم با پذیرفتن اسرائیل بمثابه یک واقعیت در قلب دنیای اسلام است » کدام انسان متفکرو عالمی  است که بتواند گریبان خویش را از چنگ به ظاهر نیرومند وخشن این کلیمات رها سازد و در برابر ضربه های این پتک ها که با ترمنولوژی مدرن مانند ” لبرال کپیتالیزم غربی ” ……پذیرفتن اسرائیل به مثابه یک واقیعت در قلب دنیا ی اسلام…..وغیره  ” بر فرق انسانهای که فقط گناه شان آزاد اندیشی است دندان غفلت بر جگر نهد و برای نه شنیدن غوغای مدام ومکرر این طبل ها پنبه درگوش کند ؟  درچنین مؤقیعتی و درچنین حال واحوالی پنبه درگوش کردن خیانت نیست ؟ به همین دلیل روشنفکردینی  بویژه دراین روزگار باید از خیابان تهمت ها بگذرد و با این حیله های منفعت آوری از خشونت پی ببرد وپرده از روی تمامی ریأ کاری های ریأ کاران تاریخ بردارد . البته بدون آنکه مسخ شود بدون آنکه بگذارد بوق وکرنای قلابی عالم نمایان مغزاش را تسخیر کند و بدون آنکه فریب زرورق رنگین و خر رنگ کن را بخورد که در خود تحجر و خشونت را پنهان داشته است ، بدون آنکه مداح و دلال این و آن شود بدون آنکه رابطه با اسرائیل این غده سرطانی را بحیث یک واقیعت تلخ و درد انگیز در کشورهای اسلامی زیر چتر مصالح ملی این کشور و آن کشور عربی و شبه اسلامی پنهان سازد .!باید روشنفکر روزگار ما فریاد برآرد که های انسان ها ! دیروز که ما هرچند  قرنها از دروازه تمدن به دوربودیم ، چهره علم نیز قداستی داشت که وحشی ترین  و خونخوارترین سلاطین روزگار نیز بخاطر تظاهر به ارزش های حاکم برزمان و جاافتاده در روح جامعه و افکار عمومی و تثبیت شده در فرهنگ و ایمان مردم به خانه عالم می رفتند بر نمد و بوریای او زانو میزدند ودست اش را بوسه میکردند ، ابوحنیفه آن مرد برخاسته از خراسان زمین ووارسته به فلسفه توحید و علم متعهد شلاق می خورد تا مقام قاضی القضاتی امپراطوری به ظاهر اسلامی را بگیرد  ونه میپذیرفت . جایگاه طبیعی علم و خرد چنین بود ، اگرچند  تنی به خدمت قدرت در می آمدند ویا بدان نزدیک می شدند بدون توجه به مقام علمی و نقش اجتماعی شان خیانت پیشه گان آلوده و خدام ظلمه لقب می گرفتند و سوداگرانی که دین به دنیا و علم را به جهل وجور فروخته اند . بسیار طبیعی و معمول است که عالم معاصر امروز در پوهنتون ها و دانشگاه ها به تناسب منافع اقتصادی استعمار تولید میشود و بیرون می آید خود را به بازار عرضه میکند و برحسب قیمتی که در رابطه به تقاضای بازار تعیین میشود خود را به فروش میرساند ، روی همین دلیل می بینیم که علمای این عصر را پس از آنکه در لابرتوار ها و آزمایشگاه های لقب دهی استعمار و نظام بورژوازی یکشبه لقب دکتور – متخصص هرفن و نابغه و فیلسوف رنگ میزنند و این علمای کبارنشانی شده  را در جوامع عقب نگاه داشته ای چون افغانستان به عنوان ناجیان دین و دنیا معرفی میکنند . و آنها نیز تنها روی مأموریت استخباراتی که ” مأمورند و معذور ” در پروژه ای مسخ ارزشها و بدنام ساختن شخصیت های پراعتبار و اثرگذارجهانی  بر نسل حاضر مواجب دریا فت میکنند چه بسی که برخی از شخصیت های به درد بخور ملت افغان همچون جناب آقای فضل هادی وزین از شهروندان به نام و درسخوانده افغانستان غالبأ بصورت  نا خود آگاه ، همدست طراحان اصلی این پروژه شده است .امروز چه کسی نه میداند که پروژه اسلام” سیأ ” سی برمحور عربستان بویژه آنگاه که محمد بن سلمان ولیعهد جوان عربستان سعودی طراحی  دکتورین اسلام معتــدل ” سیأ ” سی  را برعهده دارد و خشونت را به نام اسلام معتدل به ریشه های خشک و جنگزده  تمدن اسلامی پینه میزنند  همانا پروژه اسرائیلی ساختن خاور میانه بزرگ است . سوال اینجاست که آیا این علمای کبار افغانستان که دغدغه دینی دارند چه مقدار با آثار و نوشته های دانشمندان بزرگی از جهان اسلام چون دکتر محمد آرکون نویسنده الجزائریی که در دوره سخت استعمار به فرانسه مهاجرشد و زمانی از جنبش استقلال به‌خوبی آگاه شد

که ساکن پاریس است و الجزائری‌ها در بلوار سن میشل  Saint Michel Boulevardهمیشه  علیه استعمار فرانسه تظاهرات می‌کنند. در این دوران بسیاری از دوستان ارکون که برای تحصیل با او به پاریس آمده بودند به الجزائر بازمی‌گردند و برخی نیز در جریان این جنگ کشته می‌شوند آگاهی دارند و یاهم با آثار ونوشته های جنجال برانگیز نصر حامد ابو زید که در ۱۲ سالگی به اتهام عضویت درجنبش اخوان المسلمین مصر به زندان رفت آشنائی دارند ؟

همچنان معلومات وی در باره افکارواندیشه های دکتورعبدالکریم سروش نواندیش دینی، نظریه‌پرداز، متکلم، و فیلسوف که در سال‌های آخر حکومت پهلوی با نوشتن  کتاب «تضاد دیالکتیکی» وی به تألیف درآمد. نگارش این کتاب حاشیه تحسین‌آمیز مرتضی مطهری یکی ازنام آوران مسلمان ایرانی را در پی داشت و محمد علی رجایی یکی از رجال برجسته حوزه روشنفــکریی دینی پیرامون آن نـــــوشت : « وقتی کتاب تو در زندان به ما رسید وآبی بود که روی بسیاری از آتش‌ها ریخت و بچه‌های مسلمان را به سلاح تازه‌ای مسلح کرد.»هرچند نظریات واندیشه های این سه شخصیت را باید بصورت جداگانه با نگاه منصفانه اکادمیک مورد مطالعه قرار داد اما در عین حال باید گفت که هریکی از این رجال وشخصیت ها با داشتن دغدغه دینی ای که داشتند سعی بلیغ می نمودند تا در نخستین نگاه فلسفه انسان شناسی ، مفهوم زندگی – معنی فرهنگ ، مسیر تاریخ و جهت تکاملی انسان را با علم وخرد گره زنند.البته نباید فراموش کرد که هرسه دانشمند نامورحوزه روشنفکری دینی با طرح حضورفعال واخلاقی دین درجامعه بشری بوده اند که استعمارامروزی حاکم برسرنوشت جوامع شرقی بویژه افغانستان این گونه حضورحداقلی اخلاقی را نیز درحق انسان اسیرامروزی نه می پسندند و آنرا منافی با دست اورد های تاریخی  نظام اقتصادی  لبرال شبه مدرنیته می خوانند

و چنین است که بیگانه های زراند وزنظام حاکم بورژوازی با کیسه های از زر ودالر و هزاران موشک و هواپیما ی که نمادی از زور وآدم کشی اند می آیند و دربازارمکاره  “سیأ ” ست با دلقک بازان  عالم نمای  که لباس دین و روحانیت را بر تن شان کرده اند بر سر ارزشهای تاریخی و فرهنگی ملتهابه  معامله می پردازند . لهذا نباید تعجب کرد که چگونه برخی از فرزندان این کشورو این نسل  برای پول در آوردن که کارراهزنان صحرا و خان روستا و سارق شهر و تاجر بازار بود ، جنگیدن و آدم کشتن که کار خونخواران و غارتگران و جلادان بود – فریب مردم و تخدیر و تحریک افکار عوام و دین سازی که کار ساحران و راهبان بود در نقش مفتیان و قاضیان ظهور میکنند و با چنین سادگی حکم ارتدادانسان های آزاد اندیشی را صادرمی نمایند تا جلادان شمشیر بدست شهر آنرا بنام حکم خدا  درزمین خدا اجرأ کنند ! تربیون نواندیشی با رسالت بزرگ روشنگرانه انسانی و دینی ای که دارد نخست مقاله ای موسوم به « مدرنیزم دینی پروژه فکری استعمار!!!» نوشته فضل الهادی وزین یکتن از برجسته گان امور مذهبی وعضو برجسته شورای علمای افغانستان را به نشر میرساند و سپس نوشته بسیار زیبای بنام ” تقلای یک جنیبن “  نوشته ء عبدالرحیم رجأ یکی از قلم بدستان نامور و از روشنفکران نواندیش جامعه افغانستان که درنقد نوشته « مدرنیزم دینی پروژه فکری استعمار!!!» برشته تحریر درآورده است با یادداشت مختصری که فوقأ مرور فرمودید منتشر میسازد .

____________________

مدرنیزم دینی پروژه فکری استعمار!

آنچه که با دیده درایی و پر رویی، بنام های روشنفکری ، مدرنیزم ، دیگر اندیشی و نو اندیشی با پسوند دینی، توسط کسانی چون ارکون ، نصر ابوزید و سروش مطرح می شود، در حقیقت امتداد فکر استشراقی و ترجمه عربی و فارسی شبهات مستشرقین یهودی، مسیحی و ملحد در سیاق جنگ فکری و روانی براه انداخته شده علیه اسلام و مسلمانان از طرف دوایر مشخص استخباراتی و نظامی آمریکا و بریتانیا علیه اسلام و مسلمانان است که هدف قرار دادن قرآن ، پیامبر صلی الله علیه و سلم و عقیده و ایمان مسلمانان در محراق و مرکز آن قرار دارد.نحله و جریان به اصطلاح روشنفکری دینی از نظر ماهیت و بنیاد فکری سیکولار و در عمل لبرال است، به اعتراف موسسات و مراکز استشراقی مانند “راند فاوندیشن” شریک و پارتنر پروژه های دوایر استخباراتی و نظامی آمریکا در جهان اسلام برای مبارزه و مقابله با اسلام و حرکت های بیداری اسلامی و حتی جریان های وطندوست ملی می باشد.جریان مذکور با پیشه کردن نفاق فکری و تقیه برای پوشاندن ماهیت و چهره اصلی سیکولار و لبرال خود، ماسک و رویکش روشنفکری و دیگر اندیشی را برای فریفتن جوانان بر روی می کشد و با رویکرد ماکیاولیستی از هر وسیله برای نفوذ و راه باز کردن در جامعه استفاده می کند.بکار گیری ابزاری و سوء استفاده از نام ها و مصطلحاتی چون تصوف، معتزله، حنفیت، میانه روی،اعتدال ، روشنفکری،دیگر اندیشی وغیره از شیوه های امتداد فکر استشراقی در ستیز و جنگ فکری و روانی علیه اسلام و حرکت های بیداری اسلامی از طرف این جریان منحرف و استعماری است.

این جریان منحرف و در خدمت استعمار، زمینه ساز به اسارت کشیده شدن مسلمانان بویژه جوانان توسط استعمار ،از راه فکر و اندیشه و جنگ روانی است و هر گونه مظاهر بد اخلاقی و فساد اجتماعی را در جوامع اسلامی توجیه نموده و سند جواز می دهد.طراحان پروژه نو اندیشی یا روشنفکری دینی در صدد ایجاد و نشر پدیده جدیدی بنام “اسلام مدرن و دموکراتیک “اند که هدف اصلی آن تحریف، بی محتوی ساختن و در نهایت سکولار سازی اسلام و منطبق ساختن آن با ارزش های لبرال کپیتالیزم غربی و تسلیم شدن بی چون و چرای جهان اسلام به هژمونی سیادت غرب و تمدن غربی در سه حوزه هویت، ارزش ها و منابع و ذخایر اقتصادی توأم با پذیرفتن اسرائیل بمثابه یک واقعیت در قلب دنیای اسلام است.

این جریان منحرف همه مظالم و ستمگری های آمریکا و غرب علیه مسلمانان و ملت های مستضعف را توجیه و تبریر می کند و با نفی جهاد و دفاع هرگونه مقاومت علیه ظلم و طغیان استعمارگران را عمل ناپسند و نادرست تلقی کرده و آنرا افراط گرایی توصیف می نماید.منادیان جریان لبرال – سکولار روشنفکری به اصطلاح دینی در حقیقت دعوتگران قبول مطلق نظریه های استعماری “پایان تاریخ” و ” تصادم تمدن ها” اند که زمینه ساز تسلیم شدن بی چون و چرا به سیادت و باداری آمریکا بر جهان بوده و نسخه دیگر و شکل جدید ماتریالیسم تاریخی کارل مارکس برای ترویج و قبول لبرل امپریالیزم امریکا، بجای سوسیال امپریالیزم شوروی بر جهان می باشد.نکته دیگری که درین سیاق قابل توجه می باشد اینست که، جریان روشنفکری به اصطلاح دینی یک گرایش فکری محض نیست بلکه در کل یک وسیله و ابزار برای تطبیق اهداف آمریکا و غرب در جهان اسلام بوده و از آن بحیث یک پروژه استعماری مانند قادیانیت، بهائیت و مارکسیزم در کشور های اسلامی استفاده می شود.شاید پیروان خوشباور و بی خبر، جریان روشنفکری به اصطلاح دینی، این حقیقت را ندانند اما سرکردگان و اساطین جریان مذکور که از امتیازات مالی و مناصب بلند و زمینه های زندگی مرفه بدست آمده از پروژه های بزرگ مراکز استشراقی تحقیقاتی و دوایر استخباراتی مستفید استند این حقیقت را خوب می فهمند ‌.برای توثیق و مستند سازی علمی ی ، تمام آنچه در بالا گفته شد اسناد و وثائق فراوان در دست است، اما مقال مختصری که برای نشر در صفحات رسانه های اجتماعی نوشته شده گنجایش تطویل بیشتر را ندارد.

” تقلای یک جنیبن “

دکتورفضل الهادی وزین یکبار دیگر “مذ بو حانه ” بر روشنفکران دینی تاخت ؛ چندی قبل جناب دکتور وزین استاد دانشگاه سلام و تئوریسن جمعیت اصلاح افغانستان متنی موهن و تحقیر آمیزی را زیر عنوان ” من روشنفکر دینی هستم و کارمن تشکیک در ثوابت دین است ” واخیرآ «مدرنیزم دینی، پروژه استعمار» را در تار نمای خود بدست نشر سپرده بود که بنده به لحاظ پیوندی که با روشنفکران دینی دارم فقط بجواب گوشه ای ازآن اکتفا ورزیدم . جناب دکتور وزین استاد دانشگاه سلام و تئوریسن جمعیت اصلاح !اینجانب به سابقه‌ روشنفکر ستیزی شما در کشو اسلامی افغانستنان ، کاری ندارم و معتقدم که مخالفت‌های شما با جناح روشنفکر دینی بیش از آنکه جنبه‌ اعتقادی و کلامی داشته باشد، جنبه‌ سیاسی و امنیتی و ارتزاقی دارد و از فشار و هیاهوی گروه‌های فشار تکفیری و سلفی در ترویج روشنفکر ‌هراسی نشأت می‌گیرد.«حرف من بر سر این نیست که روشنفکران برحق اند یا تکفیریان بر حق هستند یا نیستند» اما حرف شما نشان می‌دهد که بیشتر از آنکه با اصل مخالف باشید، نگران عواقب و بحران‌های بعدی هستید که از نگاه شما ممکن است در اثر گسترش فرهنگ روشنفکری اتفاق بیفتد و جلو ازتزاق عده ای را بگیرد که از همین را ه یعنی ” تجارت از طریق دین ” به نان و نوا رسیده اند .در اینکه در کشورهای اسلامی روزانه ده‌ها و بلکه صدها تن در خشونت‌های تکفیریان و سلفیان و سایر گروه های خشونت طلب جان می‌بازند و عده‌ بیشتری مجروح و بی‌خانمان می‌شوند، وعده ای در آ بهای مدیترانه غرق میشوند و عده ای مهاجر شکی نیست و در یک نگاه خوشبینانه، جنابعالی از موضع تئوریسن یک جمعیت بزرگ دینی و مجمع جهانی برای پیوند دین و دنیا می‌خواهید جلو رشد قشر روشنفکران دینی را بگیرید – نیز – شکی نیست اما چرا باید برای رویارویی با پدیده‌هایی که از آن بیم می‌رود، راحت‌ترین راه یعنی پاک کردن صورت مسئله را انتخاب کرد؟ سؤال این است که برای جلوگیری بروز عقاید روشنفکران دینی و علل ظهور روشنفکری دینی آیا باید علت را از میان برداشت یا معلول را؟ آیا باید به مسبب پرداخت و آن را محدود کرد یا سبب را از میان برداشت؟

به راستی امروزه علت و سبب این همه نگرانی از حضور روشنفکران در جامعه دینی که شما از آن بیم دارید، چیست؟ مایل نیستم شما را به مطالعه‌ تاریخ اسلام دعوت کنم تا اثبات کنم که ظهور روشنفکری دینی هرگز باعث چنین حوادثی نبوده و نیست. جنابعالی که شخصیتی فرهیخته هستید، حتماً به‌خوبی از تاریخ اسلام آگاهی دارید و می‌دانید که روشنتفکران و گروه های اعتزالی عقلگرا در طول تاریخ نه تنها هیچگاه به مسلمانان تجاوز و تعدی نکرده است که برعکس، همیشه مورد ستم و تاخت‌وتاز فرقه‌های خشونت‌گرا بوده است. همه‌ کسانیکه شما از آنها نام برده اید نصر ابو زید ، محمد ارکون ؛ شبستری و ملکیان و دکتور سروش و داکتر فضل الرحمن و ده ها تن دیگر قربانی نگاه‌های انحصارگرایانه و متعصبانه بوده‌اند و یا با شمشیر و یا با مسمومیت ترور شده‌اند و جان داده‌اند. حبس‌های طولانی و خفقانی که بر تاریخ روشنفکران و رهبران معنوی این قشر سایه افکنده است در تاریخ دیگر گروه‌های اسلامی دیده نمی‌شود. سر بریدن وحبس و تبعید توسط حاکمان حکومتی از لکه‌های ننگ تاریخ است که تنها به جرم روشنفکر بودن صورت گرفته و خود حاکمان هم از اقرار به آن ابایی نداشته‌اند و گاه به آن افتخار می‌کردند.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا