قدِ آيينه ز گلگشتِ تقابل كوتاست
ديد ما شيشهء تصوير و ،تسلسل كوتاست
دست تقدير درازست مگر دامن ما
تا سرِ تارِ ترازوي تعقل كوتاست
عمل از من چو خرابست خراب آبادم
خوب دانم كه تسلاي تجاهل كوتاست
منزل و سير و سفر سوي بلنديست دراز
راهء افتادن و پستي و تنزل كوتاست
ناله ء بلبل بيچاره ز پائيز گذشت
بي خبر آنكه بهار و سخن گل كوتاست
گردن يار بلندست بلندش خواهم
جلوهء نرگس و خوشبوي سنبل كوتاست
چقدر كعبه بلند و در اين خانه بلند
قفل بالا و كليدِ يَلِ كابل كوتاست
هر نفس دورِ دلِ من به طواف است شهاب
هم سبكبارم و هم راهء تكامل كوتاست