گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » زایشگاه قومی درلابراتوارتاریخ!
زایشگاه قومی درلابراتوارتاریخ!

زایشگاه قومی درلابراتوارتاریخ!

وقتی در لابراتوار تاریخ بی (تا)ی ما دی، ان، ای قومبازی را تول و ترازو کنیم، دیده می شود که برای نخستین بار ژن قومبازی از اسپرم کاکا مکناتن ولارد های فرنگی در رحم حافظه های از بعضی وطندارن ما انزال گردیده است.بیشترین کشت ژن قوم بازی در عصر دربارمستی، بی غمباشی و مردم چوشی شاه لالای ملت که بعد ها، بابای ملت اش ساختند، صورت گرفته است. به عبارۀ لُچتر، ژن قوم بازی در چندین کلۀ هر قوم سُمبه شد. همین کله ها سوچ های قوم جنگانک مِیدِن فرنگی را درچند جای شکم جامعه بنام افغان و هزاره، شمالی و جنوبی، تاجک و پشتون وازبیک و پشتون پیح و خر پیح کردند.

شاندن چینین سوچ ها  درزهای مداخله، سوراخ های تعرض و تونل های نفوذ را چنان صاف و بازتر ساخت که استعمار سرخ، سیاه، زرد  و ابلق را به بروت شورانی ولب لیسی انداخت.استعمار سرخ در دام شانی سیاسی و جال بافی استخباراتی از همه پیشی گرفت.  جوانک های پوچ مغز و پوده کلۀ ما را بنام بوریسه های تحصیل و سفرهای علمی شکاریدند و در زیر تکری ک، جی، بی به دبل بروت های خلقی وریش لیننی های پرچمی، صاحب پر و پرانچه ساختند.  توریش خیل سوچ های قوم جنگانک میدن فزنگی را به میدن مسکوی مبدل ساختند.وطنداران کمونیست و دکانوش ما با کله های پراز ژن قومبازی، حلقۀ غلامی دربینی، قاطر دیوانه وبی دُم کمونیزم را پشت لچ سوار شدند. پیشاپش تانک های توریش خیل؛ چنان چیه و راسته بنای قوم بازی، غرمستی و خون مستی را گذاشتند. که سر پوش جامعۀ ما را طوفان خونبوی کمونیزم پراند، قالب های فرهنگ ملی ما شکست و دیوار های سرحدی ما چیه شد.

در نتیجه سرمایه دانی ما دی و معنوی ما چور موی کنک…زمانی که استعمار سیاه استشمام کرد که پای قاطر دیوانۀ کمونیزم در خون مجاهدین دوغوله شد است، دَم و دستگاه های غلام ساز استخارات شان به حرکت افتادند. درپهلوی ده ها خندق اقتصادی، جال سیاسی، دام استخباراتی، سوچ های قوم جنگانک میدن غربی را در ناف جامعۀ ما چسپاندند. حتی کوشیدند تنظیم های جهادی را قومی سازند، که ساختند. در بازاربی صاحب مهاجرت بیع و بقاله خرید و فروخت رهبران، بزرگان و قوماندانان قوم باز گرم شده رفت وتا مرز تنظیم جنگی، داغ؛ اما درداخل کشور با آنهم مجاهدین از تمام اقوام وطن، به بازوی فرهنگ دینی، بیرق آزادی را برتپه های وحدت به اهتزاز در آوردند. قاطر دیوانۀ کمونزم را زده و زخمی دواندند.استعمار سرخ،  سیاه، زرد  و ابلق  وارخطا شدند. بخاطر قلعه بند کردن جهاد، بدنام ساختن مجاهدین  و خشن نمایی اسلام، در عقب پردۀ خونچکان استخبارات، دستان گرگی را یکی کردند حتی کمونستان ودکایی ما به اشارۀ آنها دروقت سقوط تخت قدرت شان، به شکل قومی تسلیم مجاهدین ساختند. کمونست تاجک به مجاهدین تاجک،  وپشتون به مجاهدین پشتوزبان،  به همین ترتیب بی تیپ تسلیم شدند. تا قوم جنگانی طرح شدۀ بعدی آنها تیز و تیزتر و خونی تر عملی گردد.باتاسف تفدار که استعمار نومست؛ ولی کهنه پیخ، مداری وارو و روباه گونه چندین سوچ قوم جنگانک را درزیر تاک های شمالی، دشت لیلی ودای کندی برای همیش جابجا کردند.پلانها خونی تر و برنامه ها مکار تر شده رفت. نه تنها کله های قوم فروشی، تنه های قوم سوار و مغزهای قومباز گذشته راپرورش دادتد بلکه از طویلۀ کمونیزم، موسات دو وظیفه یی، گروهک های دورویه؛ مانند واسکتی ها و باروتی ها جمع و غند کردند. در همین اوضاع باروتی و چپه گرمک سیاسی 11 سبتامبر، نغارۀ جنگ نواخته شد. از زمین و هوا مسترهای پلنگی پوش با نقاب دیمکراسی در کشور ما دیسانت گردیند.نظام مستر ساخت ما را درهمان تهداب بُنِی اش  قومباز بنا نهادند. نرم نرمک سیکولارستی را بجای خدا پرستی، قوم پرستی را در عوض وطندوستی و قوم چوشی را به جای ملت سازی مود نظام خام ما و قوم جنگانی را شعار فیشنفکر ما قرار دادند. ازارگ بدرگ تا کابینۀ کنگینه، ازو کیلدانی کمیشنی تا قاضی دانی دوسیه چَر، قوم بازی و قوم جنگی داغ و سوزان …قومبازی در همین جا برک نشد.

احزاب شنگدار سیاسی، جریانک های قومی، رسانه های قومی  حتی شرکت های بی برکت، نهاد ها و موسات قومی سمارق وار سرزدند. خله و چوکۀ جاسودانی ها، تمبه و تیلۀ سفارت ها،  آتش قومبازی را در قلب جامعۀ ما پف و پکه کرده رفتند تا که شورا سازی تاج سر قوم بازی گردید: شواری قزلبا شان، شواری اعراب، شواری خروتی ها، شواری فورمولی ها، تاجک ها، محمدزایی ها، کابلی ها، حتی شواری ولسوالی ها، پغمان و چهاردهی ووو به همین ترتیب بی تیپ شواری سادات، خواجه ها اخوندزاده ها وووو حتی پایتخت چتل بخت ما قومی تقسیم شد. شمال کابل از تاجک ها، غرب کابل از هزاره ها، جنوب کابل از پشتون ها ….. درین اواخر بدون شک که شواری های رقاصه ها، سازنده ها، صحنه یی ها، قماربازان مرغ بازان، سگبازان، بودنه بازان وووو ازهر قوم ساکن کشور نیزساخته و بافته خواهند شد. این است کچه دست آورد بیست سالۀ دیمکراسی دیسانتی ما. هه هه ههسخن بلستی که قوم پرستی بجای خدا پرستی و قوم بازی بجای انسان سازی یک زایشگاه و یک خاستگاه دارد.

ژن قومبازی در رحم کله های خشک و خالی که در شوره زار جهالت و سنگلاخ های نادانی کله ملاق میروند. توسط بیگانه گان بشرسوار انزال می گردد. در زیرتکری استخبارات تولد تا که آهسته آهسته صاحب پر و پرانچه میشوند.

قومبازهای پرانچه شده ازخندق های استعمار و استخبارات بدرفی بر می خیزند. بخاطر خت کردن اوضاع جامعۀ شکار شده می چَرند و می چرخند، تا با داران شان ماهی مراد بگیرند.به عبارۀ لچتر ژن پرانان استعمار در چینین جامعه های زیر لنگ شان چند کله  فیشنفکر، یکی دو کله رهبر تقلبی، سه یا چهارتنه سیاسیون وطن لیلام، پنج کله جنرال پله بین، شش تا وزیر سفارتی، چند کله کار شناس استخباراتی و چند درجن وکیل خود فروش را از هر قوم در شکم جامعه  مرش مرش می کنند  تا شام قوم بازی را به صبح  دالری برسانند. اما اما اما تا بیخ بدانید که درفرهنگ ما، قومبازی عمل زشت و ضد احکام خدا که میعار آدمگری را پاکی گفته است، می باشد. هموطن! هیچ ایزمی ازکمونیزم و ماویزم خونی گرفته تا دیمکرا سیزم، سیکولاریزم و نیشلیزم واسکتی تا امروز نتواسته وطن مارا به قله های تکامل بالا کند و بیرق رفاه را بر تارک آن بالگاند. ما زمانی میتوانیم که به قله های تکامل چهارزانو بنشینم  و بیرق رفاه را به اهتزاز درآوریم که کمر ملت پارچه شدۀ ما را با کمر بند فرهنگ ملی شخ و ترنگ بسته کنیم تا بتوانیم وزن سنگین وحدت را بلند کنیم. در غیر آن تا قاف قیامت؛ مثل امروز گدا نوکر خاک لیلام  و غلام مفلس رقاص خواهیم ماند. توبه توبه توبه  

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا